خدمت رهبری هم رفتم و گفتم در انتخابات نامزد نمی شوم تا اگر ایشان فکری درباره کسی در نظر دارند انجام دهند.
اشاره کردم, نگفتم نمی آیم. همین یک جمله کافی بود که لشکرکشی سنگینی کنند. پس از آن بود که سیل نامه ها و تلفن ها از نجف، قم و مشهد که همه از مراجع بزرگ بودند برای نامزدی بنده آغاز شد. چطور می توانستم اینقدر مستبد به رای خودم باشم که به آنها و به خصوص این جوانان نه بگویم؟
من خود می دانم نباید می آمدم و در جلسات خصوصی هم گفتم که اینها را از هرکس بهتر می شناسم.
یک روز قبل از نامنویسی این تفکر بر من افتاد که دیگر نمی توان در برابر مردم مقاومت کرد. اینکه شخصا چه کردم بماند چون از آن حرف در می آید. پس از ثبت نام تا نیمه شب بیدار ماندم و به شرایط که ما در داخل و بیرون کشور داریم و این آدم هایی که بوق به دست دارند و البته تک تک آنها را با تفکرات و امیالشان می شناسم فکر کردم.
با این کوه مشکلات هرکس که راضی به پذیرفتن مسوولیت باشد باید ابتدا قصدش را پرسید که با این بودجه بدون منابع چگونه می خواهد 25 درصد حقوق کارمندان را افزایش دهد؟ دولتی که بیش از 500 هزار میلیارد تومان به بانک ها و پیمانکاران بدهکار است را چگونه می خواهد اداره کند؟ پولی نمانده و اگر هم باشد قابل انتقال به داخل نیست. پول های خارجی را خوشبینانه به چین دادیم و آنها با دریافت هزینه ای آن را به یوآن تبدیل کردند و بعد هم گفتند به جای پول کالا می دهیم و بعد از آن هم گفتند نه هر کالایی، بلکه آنچه خودمان تعیین می کنیم می دهیم. هند هم آمده نفت ما را با قیمتی خیلی ارزان می خرد اما حاضر نیست حتی روپیه بپردازد. این گزارش وزیر بازرگانی و رییس کل بانک مرکزی است که در یکی از جلسات تلخ مجمع آمدند و گفتند.
ما کشاورزی کوچکی داریم. با سم های چینی محصولات پارسال و امسال را از دست دادیم حالا ببینید مردمی که داروی چینی می خورند چه می کشند. چند سال پیش با یک تمام بهترین داروهای دنیا را می خریدیم. وضع دارو و غذا این شده و هیچکس نمی داند فردا چه می شود.
کاسب وقتی جنس می دهد باید جایگزین آن را بخرد اما نمی داند فردا باید به چه قیمتی جایگزین کند و ناچار آن را نگه می دارد.
افتخاراتی که ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب داشت کتمان شدنی نیست و ایران کشوری عزیز بود. من خودم با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می خواستم بروم فقط پاسپورت را نشان می دادم. حالا به جایی رسیدیم که مردم امروز می ترسند زن خودشان را با خود به سفر خارجی ببرند چون بی اهانتی می شود.
در مجلس سنای آمریکا دو طرح خطرناک وجود دارد؛ منتظر انتخابات بودند که تکلیف روشن شود و گویا از این پس فعال می شوند. می خواهند سیستان و بلوچستان و و آذربایجان را تجزیه کنند. بعد هم قرار است اگر اسراییل به ایران حمله نظامی کرد به او کمک نظامی کنند. شاید جنگ روانی باشد اما به قول علما هر احتمالی برای انسان تکلیف می آورد.
به نظرم بدتر از این حتی با سناریو و راه های تخریبی از پیش تعیین شده نمی شد کشور را اداره کرد. با این وضع اگر کسی راضی باشد که مسوولیت بپذیرد باید خیلی از خود ایثار نشان دهد.
نمی خواهم وارد فضای اظهارات و تبلیغات آنها شوم اما نادانی انسان را اذیت می کند. اینها نمی فهمند دارند چه می کنند؟ حتی اگر دشمنی و رقابت هم داشته باشند عقل می گوید که بگذارید بیاید و بعد رسوا کنید. می گذاشتید مردم با امید پای صندوق می آمدند و بعد از 6 ماه متوجه می شدند که همه چیز دارد گرانتر می شود. نمی دانند کسی بود که خود را قربانی کند و سپس راه را برای دیگران باز کند. همانطور که پس از جنگ خیلی از نمایندگان به من می گفتند از مقام مطالبه به مقام پاسخگویی نقل مکان نکن اما به خدا توکل کردم.
همان تجربه پس از جنگ را با مقداری تغییرات یک فرمول قابل حل است. خارجی ها آن دوره به من می گفتند چون خیلی کم طول کشید که درهای خارج به روی ما باز شد. الان هم می شود آن تجربه را به آسانی انجام داد اما با این تفاوت که مردم آن موقع دلسوز بودند. این همه خصومت و افتراق در جامعه وجود نداشت.
پس از راه اندازی ستادها پیغام دادند که ما با اصلاح طلبان کار نمی کنیم و ستاد اصولگرایان راه اندازی شد. این یعنی در جمع آنها هم انسان عاقل زیادی وجود دارد.
فکر نمی کردم با آمدنم در کشور موج ایجاد شود. فکر می کردم مثل گذشته باشد. مردم به یاس رسیده بودند که ناگهان موج ایجاد شد.
مایوس نشوید. در هیچ حالتی انسان نباید دچار یاس شود. برای ما هم این حالت قابل تصور نبود. ممکن است اندکی با تاخیر ضررها ادامه یابد اما روزی می رسد آنها که باید می آیند. اگر نگرانی باشد تنها از طرف دشمنان خارجی است که البته جدی است.
امید است که در شرایط موجود تصمیم جدی بگیرند و فرصتی دیگر ما و مردم داده شود و خودم امیدوار هستم. از همه مردم هم می خواهم که امیدشان تبدیل به یاس نشود و آرامش خود را حفظ کنند. به هرحال ما چاره ای نداریم و آنها که این کار را کردند نیازی به دشمن خارجی ندارند چرا که مشکلات از درون در حال وقوع است.
نباید ضربه ای متوجه نظام شود. یکی از ضروری ترین کارها این بود که حماسه سیاسی رهبری محقق شود که نشد و مقدمه حماسه اقتصادی بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر