۱۳۹۲ دی ۶, جمعه

موج جدید حملات مقام‌های ایران به معترضان ۸۸ در آستانه روز ۹ دی

پوستر «نابخشودنی» که در پایگاه اطلاع‌رسانی ایت‌الله خامنه‌ای منتشر شده است و اشاره به اعتراضات سال ۱۳۸۸ دارد.

با نزدیک شدن به سالگرد تجمع حامیان حکومت ایران در روز ۹ دی، موج جدیدی از حملات  مقام‌های جمهوری اسلامی به معترضان سال ۱۳۸۸ و رهبران جنبش سبز آغاز شده است.

پایگاه اطلاع‌رسانی رسمی علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، نیز پوستری با عنوان «نابخشودنی» منتشر کرده است که اشاره به اعتراضات سال ۱۳۸۸ دارد.

بر اساس گزارش خبرگزاری فارس، اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران، روز پنج‌شنبه، پنجم دی، با انتقاد از کسانی که پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را حاصل تقلب می‌دانند، گفت که اعتراضات آنان به مدت هشت ماه کشور را دچار التهاب کرد.

به گفته او، معترضان «با لجاجت برچسبی به نظام زدند که نتوانستند آن را اثبات کنند اما به حیثیت کشور خدشه وارد شد و اختلافات در جامعه فزونی گرفت.»

به دنبال انتخابات سال ۱۳۸۸، تهران و برخی از دیگر شهرهای بزرگ کشور مانند شیراز برای ماه‌ها دستخوش اعتراضات گسترده‌ حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، نامزدان اصلاح‌طلب انتخابات، بود که محمود احمدی‌نژاد و نهادهای تحت نظارت ایت‌الله خامنه‌ای را به تقلب در رای‌گیری متهم می‌ساختند.

یکی از نقاط اوج این اعتراضات روز ۲۵ خرداد بود که بر اساس گزارش‌ها، حدود سه میلیون نفر در تهران دست به راهپیمایی زدند و خواستار ابطال انتخابات شدند.

اما اسماعیل احمدی‌مقدم می‌گوید، «کسانی که کشور را در چنین وضعیتی قرار دادند گناهی نابخشودنی مرتکب شدند».

واژه «نابخشودنی» دستمایه طراحی پوستری در پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله خامنه‌ای نیز شده که در ذیل آن اظهارات رهبر جمهوری اسلامی درباره رویدادهای سال ۱۳۸۸ و رهبران معترضان آمده است.

در این پوستر از آقای خامنه‌ای چنین نقل شده است: «گناه بزرگ فتنه‌گران در سال ۸۸ اين بود كه اگر خوش‌بينانه نگاه كنيم و بگویيم اين‌ها یک شبهه‌ای، خدشه‌ای در ذهنشان بود، اين خدشه را به صورت ايجاد چالش برای نظام اسلامی مطرح كردند. اين گناه بزرگ، قابل اغماض هم نيست؛ آثار آن هم همچنان در جامعه‌ ما موجود است.»

معاون اول قوه قضاییه هم روز چهارشنبه، چهارم دی، گفت: «خداوند از کسانی که فتنه سال ۸۸ را به راه انداختند نگذرد چرا که ظلم بزرگی به انقلاب اسلامی کردند.»

به گفته ابراهیم رئیسی، مسببان رویدادهای سال ۱۳۸۸ «باید عذرخواهی و اظهار ندامت کنند، نه این که بر یک موضوع باطل ایستادگی داشته باشند».

پیش از این نیز اظهارات دیگر مقامات جمهوری اسلامی، نظیر احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، حکایت از آن داشت که میرحسین موسوی و مهدی کروبی علی‌رغم آن که در زندان خانگی به‌سرمی‌برند، همچنان بر سر مواضع خود هستند.

آقای جنتی از این رو خواستار اعدام آنها شده بود و اکنون نیز معاون اول قوه قضاییه ایران از لزوم «توبه» آنان سخن می‌گوید.

به گفته ابراهیم رییسی، «فتنه‌گران در انتخابات سال ۸۸ فضا را به گونه‌ای جلوه دادند که دشمن فکر کرد جای پایی در نظام جمهوری اسلامی دارد و حالا تنها راه بازگشت آنها توبه، اظهار ندامت و عذرخواهی از ملت ایران و خداوند است».

این سخنان در حالی بیان می‌شود که رفع حصر خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی از وعده‌های حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایران بوده، چنان‌چه منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی و فعالان حقوق بشر نیز بر ضرورت آزادی هر چه سریع‌تر آنها تاکید می‌کنند.


صادق لاریجانی: فتنه‌گران با پررویی می‌گویند از حقمان گذشتیم

صادق لاریجانی: «برخی از کسانی که در فتنه دخیل بودند ادعا می‌کنند از ظلمی که به ما شده است می‌گذریم.»

رئیس قوه قضاییه ایران با اظهار این که «فتنه ۸۸» سوء تفاهم نبود٬ می‌گوید عده‌ای که در «فتنه» دخیل بودند٬ با «پررویی» می‌گویند «از ظلمی که به ما شده می‌گذریم». محمدرضا خاتمی٬ برادر رئیس جمهور پیشین ایران٬ اخیرا در خصوص وقایع پس از انتخابات ۸۸ گفت که اصلاح‌طلبان از طلبشان گذشته‌اند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران٬ ایسنا٬ صادق آملی لاریجانی روز چهارشنبه٬ چهارم دی‌ماه گفت: «عده‌ای در تلاش هستند فتنه ۸۸ را که در کشوری دیگر ممکن بود به یک فتنه مخرب خطرناک تبدیل شود٬ به یک سوء تفاهم کوچک تقلیل بدهند. این یک سوء تفاهم نبود٬ زیرا با آن همه نصایح و توصیه‌هایی که شد متاسفانه بر رای‌شان باقی و بر عمل خود پافشاری کردند.»

وی افزود: «برخی از کسانی که در فتنه دخیل بودند و برای راه‌اندازی جریان‌های فتنه در کشور اتاق فکر تشکیل دادند٬ ادعا می‌کنند از ظلمی که به ما شده است می‌گذریم که در پاسخ به آنان باید گفت پررویی و بی‌حیایی هم حدی دارد. شما با دشمنان این کشور هم صدا شدید. با دشمنان این کشور هم‌نوا شدید و حالا ادعا می‌کنید بر شما ظلم رفته است؟ ظلمی که شما بر نظام و مردم روا داشتید٬ هیچ‌وقت فراموش شدنی نیست.»

محمدرضا خاتمی،‌ نايب رييس مجلس ششم و برادر محمد خاتمی در گفت‌و‌گو با روزنامه «اعتماد»٬ چاپ ۱۰ آذرماه٬ : در ارتباط با رویکرد اصلاح طلبان در قبال اعتراضات پس از انتخابات هشتاد و هشت گفته بود: «اصلاح‌طلبان در همان سال ۸۸ از طلبشان گذشتند. طلب ما این بود که زندان و حصر و این‌ها نباشد... می‌گفتیم ظلم را باید کم کرد... امروز اصلاح‌طلبان از هیچ کس طلب ندارند٬ هیچ ادعایی ندارند.»

این اظهارات همان زمان نیز انتقاد اصولگرایان را به همراه داشت.

در همین زمینه علی طاهری٬ نماینده اصولگرای مجلس محمدرضا خاتمی را فردی «خبیث» خواند و ضمن تاکید بر «سعه صدر و رافت بالای نظام»٬ گفت: «کسانی که از سردمداران فتنه سال ۸۸ بودند به جای اعدام در حبس شدند٬ آن هم نه به صورت انفرادی و یا حتی در زندان٬ بلکه در خانه خود و در نهایت آسایش.»

در جريان اعتراض‌ها به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ که محافظه‌کاران و اصولگرایان از آن به عنوان «فتنه» یاد می‌کنند٬ تهران و برخی شهرستان‌ها شاهد تظاهرات متعرضان بودند.

در اين اعتراض‌ها دهها نفر کشته و هزاران نفر بازداشت شدند. در همین زمینه ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، دونامزد معترض به نتيجه انتخابات ۱۳۸۸، به همراه زهرا رهنورد نیز از بهمن سال ۱۳۸۹ تاکنون در حصر به سر می‌برند.

۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبه

آقای روحانی! لطفا این متنِ کوتاهِ همسر پیمان عارفی را بخوانید


متنی که در زیر می آید را زیبا صادق زاده نوشته است. زیبا همسر پیمان یا همان امیررضا عارفی بود که دو ماه پیش از انتخاباتِ ۸۸ زندانی شد و بعد به مسجد سلیمان تبعیدش کردند. او را پیش از انتخابات بازداشت کردند ولی در دادگاه نمایشی انتخابات که از صدا و سیما هم پخش شد محاکمه اش کرده بودند و مثل خیلی های دیگر اتهاماتی که هیچ گاه فرصت دفاع آزاد از خودش نیافت.
امروز همسر و مادرش در راه ملاقات با او در جاده دچار سانحه شدند و جان شان را از دست دادند. زیبا را خیلی ها می شناسند و بعد از مرگ او همه کسانی که می شناختند به اینباکس های فیسبوک شان مراجعه کردند تا آخرین نوشته های شان با زیبا را مرور کنند. در اینباکس ها و پیام ها او تنها و تنها یک دغدغه داشت:
کمک کنید به همسرم مرخصی بدهند. مریض است، دندان درد دارد، مرخصی درمانی می خواهیم. فقط همین.

زیبا نتوانست برای همسرش مرخصی بگیرد و امروز آخرین قول را هم لابد در اتاق ملاقات به همسرش داد که باز تلاش می کند تا برای آزادی و مرخصی اش کاری بکند، ولی در میانه ی راه، تصادف، کار و امیدش را تمام کرد. و حالا کسی باید خبرِ مرگ همسر و مادر پیمان را برای او در زندان ببرد. داستان عشق زیبا و پیمان را همه دوستانش می دانند.

حالا این نوشته کوتاه زیبا صادق زاده را بخوانید آقای روحانی. آنها که زندانی دارند ولی به روزنه های کوچک امید دل بسته اند و برای یک ساعت مرخصی گاهی هیچ روزنه و رسانه ای در داخل ایران ندارند. اگر کمیته ای ویژه برای شنیدن صدای خانواده زندانیان و قربانیان تشکیل شود از نزدیک خواهید دید که بسیاری از همین خانواده ها که هیچ سهمی در رسانه های خانه خودمان ندارند، دل و جان شان برای ایران می تپد. همسر پیمان در فیسبوکش نوشت:

«اولین شوق حضورم در انتخابات ، به سال 88 بر میگرده که متأسفانه به دلیل بازداشتم این امر محقق نشد و حالا بعد از گذشت 4 سال جوش و خروش های بسیار ، امسال رأی دادم که خوشبختانه منتخب ام هم رئیس جمهور شد.»

می دانم خیلی از ما مردم به صف می شویم که بگوییم بحث زندانیان هیچ ربطی به آقای روحانی ندارد و در حیطه وظایف قوه قضاییه است....شما مجری قانون اساسی هستید و من فقط خواستم متنی که پر از امید در صفحه فیسبوک خانواده یک زندانی نوشته شده را به گوش تان برسانم. چون می دانم حالا که این خانواده مردند و تمام شدند، شاید صدای شان بیشتر شنیده شود....
مسیح علینژاد

۱۳۹۲ آذر ۴, دوشنبه

توافق هسته‌ای با ایران و ‘نیمه عمر’ حقوق بشر

1422418 10152044509366885 1862653839 n توافق هسته‌ای با ایران و نیمه عمر حقوق بشر
تعداد اعدام‌ها به نسبت مدت مشابه سال قبل که احمدی نژاد در قدرت بود، دو برابر شده است.
به گفته شیرین عبادی، قاضی سابق، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل، تعداد اعدام ها در ایران از زمان انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری ایران، به نسبت مدت مشابه سال قبل که محمود احمدی نژاد در قدرت بود، دو برابر شده است. او همچنین گفت تقریبا تمامی فعالان مخالف که پیش از انتخاب او زندانی شده بودند، هنوز هم در زندان هستند.
جایی در یک سالن مذاکره در ژنو، جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در مقابل همتایان غربی خود در حال فشردن دست‌ها و جشن گرفتن برای توافق شش ماهه بر سر مسائل هسته‌ای است.
در میدانی در تهران بدن بیجان مردی جوان بالای یک جرثقیل تاب می خورد و در بین مردم ایران که از بالاترین نرخ آمار سرانه اعدام در جهان رنج می برند وحشت می پراکند.
چگونه می توان تضاد خشن بین این دو تصویر را با پیش رفتن رهبران جهان به سوی مرحله بعدی از این توافق تاریخی با ایران تطبیق داد؟
دیپلماسی بی شک بر جنگ یا تحریم هایی که مردم عادی در ایران را –که از فساد و سو مدیریت در اقتصاد در رنج اند- فقیرتر از پیش می کند ترجیح دارد.
اما زیر سایه مذاکرات، وضعیت هراس آور حقوق بشر در ایران تغییر چندانی نکرده است. میزان اعدام ها در ایران که پیش از این نیز در وضعیت هشدار قرار داشت د نسبت به قبل افزایش یافته است.
“رهبران تندرو ایران می خواهند به ایرانیان بفهمانند که عقب نشینی استراتژیک در مذاکرات هسته ای برای رفع تحریم ها، به معنی انجام اصلاحات داخلی نیست.”
تعداد محدودی از زندانیان سیاسی در اقدامی نمادین آزاد شده اند، اما تعداد بسیاری از آنها هنوز تحت شرایطی وخیم رنج می کشند. بازداشت و شکنجه مخالفان و سانسور رسانه ها همچنان ادامه دارد.
92475 798 توافق هسته‌ای با ایران و نیمه عمر حقوق بشر
محمد جواد ظریف ، وزیر امور خارجه ایران، در دیدار با ناوی پیلای، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، از او برای سفر به ایران دعوت به عمل آورد و گفت نحوه کنونی تهیه گزارش‌ها درمورد وضع حقوق بشر درایران، به شأن حقوق بشر وسازمان ملل ضربه می زند.
شیرین عبادی درگفتگو با صدای امریکا گفت: آقای ظریف صورت مساله رو می‌خواهند بدین ترتیب پاک کنند، و گزارشات مستند آقای شهید رو زیر سوال میبرند، در حقیقت آقای ظریف با دعوت از خانم پیلای، عدم صداقت خود را نسبت به آنچه که ادعا میکردند بهش معتقد هستند یعنی حقوق بشر، ثابت کردند. زیرا که اگر معتقد هستند حقوق بشر در ایران رعایت میشود، میبایست گزارشگر رو دعوت کنند، نه اینکه دعوت گزارشگر را رد کنند و اجازه ندهند بیاید و یک مقام تشریفاتی که اجازه تهیه گزارش را هم ندارد دعوت کند.
در تصویر: محمد جواد ظریف و سعید جلیلی در محضر رهبرانقلاب
به نظر می رسد تضییقات بر علیه اقلیت های مذهبی مانند بهاییان و مسیحیان یا جوامع قومیتی مانند اعراب خوزستان، بلوچ ها و کردها شدیدتر از قبل شده است.
رهبران تندرو ایران می خواهند به ایرانیان بفهمانند که عقب نشینی استراتژیک در مذاکرات هسته ای برای رفع تحریم ها، به معنی انجام اصلاحات داخلی نیست.
آیا قدرت های جهانی در ماه های آینده بر مسئله حقوق بشر چشم خواهند بست تا به یک توافق کامل هسته ای دست پیدا کنند؟
برخی بر این باورند که یک پیمان نامه موفقیت آمیز به قدرت بیشتر اصلاح طلبان در کشور منجر خواهد شد. اما برخی مخالفان معتقدند چنین توافقی موقعیت تندروها را استحکام می بخشد. گروه دیگری نیز بر این باورند که مسائل امنیتی مهم تر از مسئله حقوق بشر است.
هیچ یک از موضع گیری های بالا توجیه کننده سکوت در مقابل سو رفتارها نیست. در صورتی که اصلاح طلبان واقعا به دنبال ایجاد تغییر باشند، باید از درخواست ها برای توقف اعدام، شکنجه و محاکمه به دلایل مذهبی استقبال کنند و اگر تندروها تحت لوای مشروعیت بین المللی سعی در افزایش اختناق داخلی داشته باشند، باید رسوا شوند.
اگر صاحب نظران معتقدند راضی کردن تندروهای حامی ایدئولوژی ، امنیت دراز مدت بین المللی را تضمین می کند، باید این را بدانند که بین «واقع گرایی» سیاسی و افکار رویایی تفاوت وجود دارد.
یک رژیم اقتدارگرای نامشروع، به ناچار از طریق نظامی گری حکومت خواهد کرد اما معنای امنیت در یک فضای دموکراتیک متفاوت است.
در نظر بگیرید که چگونه آرژانتین و برزیل در دهه هشتاد میلادی و آفریقای جنوبی بعد از آپارتاید در دهه ۹۰ میلادی پس از دست یابی به حکومتی دموکراتیک برنامه های نظامی هسته ای خود را رها کردند. دولتی که به شهروندان خود پاسخگوست، اولویت های متفاوتی دارد.
رهبران فعلی ایران با تاکید بر “انرژی هسته ای ملی” {تبدیل مسئله هسته ای به مسئله ای مرتبط با ملی گرایی} به پیش می روند.
این حکومت منافع ملی را به جای حقوق برابر برای همه شهروندان،با قدرت مطلقه و خودسرانه اقلیتی از رهبران مذهبی و سیاسی معادل در نظر می گیرد.
“این حکومت منافع ملی را به جای حقوق برابر برای همه شهروندان،با قدرت مطلقه و خودسرانه اقلیتی از رهبران مذهبی و سیاسی معادل در نظر می گیرد. حتی «منشور حقوق شهروندی» پیشنهادی توسط رئیس جمهور اصلاح طلبی مانند حسن روحانی نیز محدود به پیروان «ادیان آسمانی» است.”

حتی «منشور حقوق شهروندی» پیشنهادی توسط رئیس جمهور اصلاح طلبی مانند حسن روحانی نیز محدود به پیروان «ادیان آسمانی» است.
در ایدئولوژی تئوکراتیک جمهوری اسلامی، حقوق انسانها محدود و منوط به مورد تایید بودن یا نبودن اعتقادات آنها توسط حکومت است.
Javad Zarif1 توافق هسته‌ای با ایران و نیمه عمر حقوق بشر
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، درمصاحبه با روزنامه فرانسوی زبان لوموند که روز پنجشنبه ۷ نوامبر منتشر شده، در پاسخ به خبرنگار این روزنامه که از او پرسیده: “آقای روحانی در دوره تبلیغات انتخاباتی شان وعده دادند که وضعیت حقوق بشر را بهبود بخشند. اما همچنان زندانی سیاسی و اعدام وجود دارد”، گفته که “هیچ کس در ایران به دلایل سیاسی اعدام نشده است و قوه قضائیه ما مستقل است.”
این رویکرد چیزی کم از یک آپارتاید مذهبی ندارد و منجر به تعصب و خشونت می شود. اگر پیشرفتی معنادار در وضعیت حقوق بشر اتفاق نیافتد، چگونه می توان به جمهوری اسلامی اعتماد کرد؟
تنها امکان پایدار{برای تغییر} از طریق آزادی مردم ایران حاصل می شود.
سی و پنج سال تمامیت گرایی، نسلی جوان و فرا-اتوپیایی به بار نشانده است که جویای آینده ای بهتر است.
جامعه مدنی ایران یکی از زنده ترین جوامع در منطقه خاورمیانه است. جنبش های دانشجویان و زنان، اتحادیه های کارگری و سازمان های خیریه مردم نهاد، مدافعان حقوق بشر و فعالان محیط زیست، روزنامه نگاران شجاع و هنرمندان روشن اندیش، نیروهای پیشرو و پرقدرتی اند که یک انتقال دموکراتیک ماندگار را تضمین می کنند.
تصویب بیانیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در محکومیت وضعیت حقوق بشر در ایران که طی ده سال گذشته توسط نمایندگان تکرار شده است، به جامعه مدنی ایران این اطمینان را داد که خواسته های آنها از یاد نرفته است.
در همین راستا، ضروری است که در جلسه آینده شورای حقوق بشر سازمان ملل در سال ۲۰۱۴ نیز ماموریت احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در مورد ایران تمدید شود.
عدم انجام این کار به امید راضی کردن ایران، درست در زمانی که حکومت ایران در حال محاسبه سود و زیان برای تصیم گیری در مورد لزوم پذیرش تعییر یا حفظ موضع است نتایجی مصیبت بار به بار خواهد آورد.
شاید باید از مذاکرات ژنو به عنوان مسئله ای با دو نیمه مکمل سخن گفت: مذاکره بر سر تاسیسات هسته ای به عنوان یک نیمه از داستان و مذاکره بر سر حقوق بشر به عنوان نیمه دیگر.
برای دست یابی به راه حلی کامل، پرداختن به هر دو این بخش ها ضروری است.
حال که از نیمه ها حرف زدیم، شاید بتوان اصطلاح «نیمه عمر» را -که به زمان لازم برای از میان رفتن یک اتم رادیو اکتیو اشاره دارد- از فیزیک هسته ای وام گرفت و به عنوان استعاره استفاده کرد.
“این هراس وجود دارد که در زمانه سازشکاری های خلاف میل باطنی و نزول اقبال سیاسی، تندروهای خشمگین با لجاجت و از طریق اعمال خشونت هایی شدیدتر بر شهروندانی که «دشمن»، «مرتد» و «جاسوس خارجی» می نامند به حکومت خود ادامه دهند.”
ایران در تقاطعی بحرانی قرار گرفته است. مردم این کشور بین دو مسیر که به جهت هایی متضاد می روند گرفتار شده اند.
از یک طرف، نوید ورود به جامعه جهانی موازی با تغییری تاریخی از حکومت اقتدارگرا به دموکراتیک به چشم می خورد.
از سوی دیگر نیز این هراس وجود دارد که در زمان توافق های خلاف میل باطنی و نزول اقبال سیاسی، تندروهای خشمگین با لجاجت و از طریق اعمال خشونت هایی شدیدتر بر شهروندانی که «دشمن»، «مرتد» و «جاسوس خارجی» می نامند به حکومت خود ادامه دهند.
با الهام از این مفهوم فیزیک اتمی به عنوان استعاره- سوال این است که آیا «نیمه عمر» باقی مانده تا دست یابی به توافقی همه جانبه، زمانی است برای قدرت یافتن اقتدارگرایی یا پاگرفتن دموکراسی.
توافق موقتی فعلی و مذاکرات دیپلماتیک با ایران فرصت مغتنمی برای تغییر است. اما جامعه جهانی باید اطمینان حاصل کند که توافقات سیاسی تبدیل به «نیمه عمر» حقوق بشر در ایران نخواهد شد.
شیرین عبادی و پیام اخوان (سپیده دم)

۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

گزارشی از اولین سالگرد یادبود وبلاگ نویس جانباخته ستار بهشتی

580746 464379867013811 459606392 n نسرین ستوده بر مزار ستار بهشتی‌ حضور یافت   ویدئو


روز پنج شنبه ۹ آبان ۱۳۹۲ اولین مراسم سالگرد وبلاگنویس 

جانباخته، ستار بهشتی بر سر مزار این وبلاگ نویس برگزار شد.


گوهر عشقی در اولین مراسم سالگرد ستار بهشتی، وبلاگنویس 

جانباخته، بر سر مزار پسرش تنها نبود.

به گزارش “کمپین صلح فعالان در تبعید”، این مراسم که در روزنهم 

آبانماه و همزمان با روز دستگیری ستار بهشتی برگزار می شد،با 

حضور چهره های سرشناسی چون نسرین ستوده، رضا خندان، 

محمد نوریزاد، نرگس محمدی و اکرم نقابی مادر سعید زینالی 

همراه بود.

محمد نوریزاد نیز در این مراسم ضمن ابراز همدردی با مادر ستار 

بهشتی‌ از مسئولین نظام انتقاد کرد و گفت:


چرا در این جمعیت یک نماینده مجلس نیست؟

کجا هستند نماینده‌های مجلس که بیاید بگوید من یکی‌ از ۲۹۰نفر 

نماینده‌ای هستم که صدای شما را شنیدم. یک قاضی بیاید بگوید 

من صدای شما را شنیدم. کجا هستند مسئولین ما؟، کجا هستند 

آقای رئیس جمهور، کجا هستند آقای خاتمی، ... همهٔ آنهایی که 

فریادشون آسمان را کر می‌کند، اما شما را تنها گذاشتند ...

۱۳۹۲ مهر ۲۵, پنجشنبه

نعیمه جون چی گفتی؟! آبروی آقا رو با اهل بیت بردی

بر اساس کامنتی منسوب به نعیمه اشراقی در فیس‌بوک، ایشان با اشاره به جوکی که سال‌ها قبل برای پدربزرگ خود تعریف کرده بود، باعث خشم بسیاری از ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی شده است.
به گفته افراد مختلفی که به فیس‌بوک نعیمه اشراقی دسترسی دارند و اصالت آن‌را تایید می‌کنند، نوه آیت‌الله خمینی در کامنتی، از جوکی که برای پدربزرگ خود تعریف کرده بود، می‌گوید.
نعیمه می‌نویسد: «جوک دیگری که برای امام تعریف کردیم و همیشه به شوخی یاد می‌کردند این بود: امام خمینی: ای پاسداران، بیوه شهدا را بگیرید. ای کاش من یک پاسدار بودم.
این مساله با واکنش گسترده‌ای در فضای شبکه‌های اجتماعی روبه‌رو شد وبنا به گفته کسانی که با اشراقی در ارتباط فیس‌بوکی هستند، ایشان کامنت‌های اعتراضی را از زیر این جوک حذف کرد.
بعد از ماجرای فتوشاپ نعیمه اشراقی و فیس‌بوکش به دقت از سوی اعضای فیس‌بوک زیر نظر بوده است.
همچنین مسیح علی‌نژاد روزنامه‌نگار ایرانی مقیم انگلستان در فیس‌بوک خود به این مساله اشاره و به نعیمه اشراقی اعتراض کرد. علی‌نژاد: سرکار خانم نعیمه اشراقی! این جمله‌ای که در مورد همسران شهدای جنگ نوشته‌اید، سخیف است. جمله تهوع آور است این اسمش طنز نیست، جوک نیست.
خانم اشراقی اما، در کامنت‌های مختلفی، همه چیز را به گردن جاعلان انداخت.
چند ساعت بعد، خانم علی‌نژاد در پستی جداگانه نوشت: «تمام تنم از دروغ درد گرفت. دوستان اصلاح‌طلبی را می‌شناسم که می‌دانند نعیمه اشراقی نه تنها آن کامنت را خودش نوشت بلکه از جک نوشته‌اش در مورد شهدای جنگ در صحبت‌های خصوصی با آن‌ها دفاع هم کرد. من خودم همان زمانی که کامنت مربوطه را دیدم روی کامنت کلیک کرده‌ام و تا رفت توی صفحه اصلی‌اش و مطمئن شدم که صفحه خودش آن کامنت را نوشت و نه صفحه جعلی، عکسِ کامنت را منتشر کردم. به من نگویید ساکت باش. دروغ دارد. گریه‌ام گرفت. چون می‌دانم که دروغ نگفته‌ام و حالا خانم نعیمه اشراقی که در کامنت‌های خصوصی از جک‌اش دفاع کرده بود، زده است زیر همه چیز و هوادارانش یکی یکی سر من آوار خواهند شد....لطفا نگویید پوست کلفت باش. نیستم.» 
برخی از کسانی که روی فیس‌بوک با  نعیمه اشراقی دوست بوده‌اند، از او خواسته‌اند به این روال پایان دهد و فیس‌بوک خود را ببندد.
 در این حین پسر شهید همت هم به نوشته نعیمه واکنش تندی نشان داد و گفت خانم نعیمه اشراقی دهان باز کرده و درفشانی نمودند.
فرزند شهید محمدابراهیم همت در واکنش به یک یادداشت توهین‌آمیز از "نعیمه اشراقی" درباره خانواده‌های شهدا در صفحه شخصی‌اش در فیس‌بوک، نوشت:
چند نکته در مورد گفته‌های ایشان به نظرم رسید که بد ندیدم اینجا بگویم شاید به گوش اطرافیان ایشان رسید:
1- بهتر است اطرافیان ایشان تذکری به ایشان بدهند تا شاید کمی در گفتارشان تغییر صورت گرفته و این حداقل را درک کنند که هر حرفی را نباید زد و حداقل در هر جایی نباید هر حرفی را گفت.
2- اولین چیزی که با مطلب زشت ایشان به ذهن می‌رسد، این است که وقتی بچه‌های این مملکت در زیر گلوله و بمب و خمپاره تکه‌تکه می‌شدند، رهبری که خیلی از آن "فرزندان ایران" به فرمان او راهی جبهه شده بودند، داشته در مورد ایشان و خانواده آن سربازان، شوخی‌های زشت می‌کرده!!!!! این چیزی‌است که مطلب اشراقی به هر ذهنی تزریق می‌کند. آیا چنین کاری تیشه‌زدن به ریشه افکار و شخصیت امام خمینی نیست؟ ایشان نمی‌فهمد با چنان مطلبی تا چه حد وحشتناکی، بنیانگذار جمهوری اسلامی را زیر سؤال برده و خوار و کوچک کرده؟
در هر صورت یا واقعاً امام خمینی چنان گفتار و تفکر و برخوردی داشته (که هر جوری نگاه می‌کنم با عقل جور در نمی‌آید) یا خانم اشراقی دروغ می‌گوید و این هم باز باید تذکری باشد به بیت امام و اطرافیان خانم اشراقی که جلوی دُرفشانی‌های گاه و بی‌گاه ایشان را بگیرند.
3- اگر واقعاً چنان شوخی بی‌شرمانه‌ای در آن ایام در جامعه شایع بوده، تنها باید گفت شرم بر سازندگان و شرم بر رواج‌دهنده‌های چنان شوخی بی‌شرمانه‌ای. افرادی که آن‌قدر بی‌شعور و نفهمند که این را درک نمی‌کنند که با این ظلم‌ها به خانواده‌های سربازان جنگ‌شان، فقط باعث می‌شوند در جنگ بعدی کسی برای‌شان نجنگد و خواهر و مادر و دختر و باقی زنان فامیل و آشنای‌شان مثل سده‌های گذشته در زیر دست و پای سربازان دشمنان شرقی و غربی قرار بگیرد و کشورشان دوباره تجزیه شود و از این هم کوچک‌تر گردد...
اتفاقی که در زمان شاه‌های فاسد و جنایتکار و بی‌کفایت قاجار رخ داد...
اگر عده زیادی نادان و نفهم از شدت سرخوشی و حماقت با همه چیز شوخی دارند، دست روزگار این‌گونه نیست؛ وقتش که برسد آنچنان ضربه‌ای می‌زند که نفهمند از کجا خوردند...
4- این‌گونه افراد را که می‌بینم حس می‌کنم در جنگ گذشته کلاه گشادی بر سر خانواده‌های کشته‌های جنگ و کل رزمنده‌ها گذاشته شده. رزمنده‌ها در جبهه جنگ و زیر رگبار گلوله و بمب و خمپاره بودند و خانواده‌های‌شان در سخت‌ترین شرایط زندگی می‌کردند (و این سختی بعد از شهادت و جانباز شدن رزمنده‌ها ادامه یافت و گاهی بیشتر هم شد..) و آن‌وقت این خانم که در خوشی تمام به سر می‌برده و سایر افراد مشابهش، چنان تفکر و شخصیتی داشته و دارند و تمام‌شان هم به خودشان افتخار می‌کنند...
حکومت هم که برخورد مشابهی با خانواده‌های سربازان جنگ دارد و در تبلیغاتش خود را مدیون آنها نشان می‌دهد و از کشته‌ها و مجروحین جنگی برای خودش مشروعیت درست می‌کند اما در برخورد با خانواده‌ها چیز دیگری را نشان می‌دهد...
پ.ن : فقط و فقط بخاطر احترامی که برای امام خمینی قائلم از چنین ادبیاتی استفاده کردم وگرنه در برابر شخصی که چنان توهینی به خانواده‌های شهدا نموده الفاظ درخور شأنش را به کار می‌بردم و البته این نگه‌داشتن حرمت، همیشگی نخواهد بود. اگر اطرافیان ایشان تصحیحی در گفتارش صورت ندهند، چاره‌ای جز شکستن حریم‌ها باقی نمی‌ماند.
بر اساس آنچه در چند ماه اخیر در فضای مجازی رخ داده، بسیاری از نزدیکان خمینی تلاش کرده‌اند چهره‌ای نرم‌خو و غیر خشن از او به نمایش بگذارند. نوه‌های رهبر انقلاب تا‌کنون در برابر سوال‌های زیادی مرتبط با اعدام‌های دهه ۶۰ و نقض گسترده حقوق بشر تحت رهبری پدربزرگ خود سکوت کرده‌اند.
هم‌چنین، اقدام‌های منسوب به هاشمی رفسنجانی در فضای مجازی برای نسبت دادن سخنانی به خمینی، از جمله «مخالفت با شعار مرگ بر آمریکا»، که با آن‌چه تا کنون از رهبر انقلاب نقل شده تفاوتی اساسی دارد، با اعتراض‌های زیادی در میان اصول‌گرایان و هم‌چنین پست‌های طنز آمیز بسیاری از سوی منتقدان نظام در خارج از کشور مواجه شده است.

۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

سناریویی جدید با احتساب منافع آخوندی



از این آخوندهای بی همه چیز که دست پرورده خمینی هندی زاده و خامنه ای حرام زاده هستند هر چیزی بر میاد، این آشغالها برای بقای خود وایادیشان و حفظ منفعتشان تا پر شدن جیبهای گشادشان هر کاری می کنند.
مگر اون خمینی بی همه چیز نبود که پس از هشت سال جنگ و خون ریزی و کشته شدن هزاران انسان و هموطن جام  زهر را سرکشید و قطعنامه 598 را پذیرفت الآن هم سناریویی تنظیم کردن جهت دسترسی بیشتر و سریعتر به اهداف پلید مالیشان برای برقراری روابط با آمریکا وحتی به قول یکی از دوستان اگه لازم باشه و سودی واریز جیبهاشون بشه به اسرايیل هم میرن و دست و پای بنیامین نتانیاهو رو تو اورشلیم میبوسند.
مردم ساده لوح ما هم فریب این کثافتهارو میخورن و تازه به استقبال رييس جمهور تا فرودگاه هم میرن و جشن و شادی هم برگزار می کنند! یعنی واقعأ نمی فهمند؟
ای مردم این موجودات تنها چیزی که براشون ارزش نداره انسان وانسانیت است وتنها تنفرشان هم از ایران و ایرانیست.
وقتی منافعشان به خطر بیافتد همان طور که در این سی وچند سال شاهد بودید و دیدید  دست به هر کار کثیفی میزنند چشماشون و رو همه چیز می بندند و ایران وایرانی را به نابودی می کشونند.

۱۳۹۲ مهر ۶, شنبه

ازدواج سرپرست با فرزندخوانده تهدیدی جدی برای کودکان دختر

33 ازدواج سرپرست با فرزندخوانده، تهدیدی برای کودکان دختر
 کاری از مانا نیستانی
نمایندگان مجلس با اصلاح ماده مربوط به موضوع  فرزندخواندگی (ماده ۲۷)، ازدواج سرپرست و فرزندخوانده را “مشروط” به حکم دادگاه صالح کرده‌اند.
 پیش از این در لایحه حمایت از کودکان، ازدواج “سرپرست” با “فرزندخوانده” ممنوع بود، اما روز یکشنبه ۳۱ شهریورلایحه‌ای با تصویب مجلس برای تائید به شورای نگهبان رفته است که این اجازه را به سرپرست می‌دهد.
ماده ۲۷ لایحه حمایت از کودکان می‌گوید: «ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعد از آن بین سرپرست و فرزندخوانده ممنوع است، مگر اینکه دادگاه صالح پس از اخذ نظر مشورتی سازمان، این امر را به مصلحت فرزندخوانده تشخیص دهد.»
این مصوبه در اصل در اسفندماه ۹۱ در مجلس به تصویب رسیده است، اما در آن زمان به دلیل بی‌توجهی رسانه‌ها به موضوع و گم شدن اخبار آن در میان اخبار سیاسی و انتخاباتی توجه لازم به آن نشد. ضعف سازماندهی فعالان مدنی زنان و کودکان و ارتباط ضعیف رسانه‌ای آنها باعث شد که این خبر کمترین واکنش را در زمان انتشار اولیه داشته باشد.
تصویب این ماده‌، فعالان زنان و کودکان در ایران را نگران کرده است، اما نمایندگان مجلس ایران معتقدند که این حکم اسلامی است. به عنوان مثال، سالار مرادی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در گفت‌وگو با سایت "روز آنلاین"  از اصلاح این ماده دفاع کرده است: «فرزند خوانده حکم فرزند را ندارد. فقه و شرع این اجازه را می‌دهد که سرپرست با فرزندخوانده ازدواج بکند.»
به گفته این نماینده مجلس ایران، «دختری که وارد یک خانواده می‌شود در زمانی که به سن بلوغ برسد، به مردهای آن خانواده نامحرم است. مگر اینکه صیغه محرمیت یا عقدی جاری شود».
فعالان زنان معتقدند که حتی سخن گفتن از این مسائل در جوامع خطرناک است. مثل توران ولی‌مراد که می‌گوید: «مطرح کردن این مسائل، قبح آن را از بین برده و باعث رواج آن می‌شود چه برسد به قانونی کردن آن. من متاسفم که این ماده در مجلس تصویب شده و نماینده‌ها با آن موافق بوده‌اند. با چه عقل و منطق و استدلالی می‌توان پذیرفت که مردی که قرار است برای کودک بی پناهی پدری کند، اجازه داشته باشد با او ازدواج کند و با وی رابطه جنسی داشته باشد؟»
افروز مغزی، حقوقدان و پژوهشگر موسسه مکس پلانک، در این زمینه معتقد است: «در نظام‌های حقوقی مدرن ممنوعیت‌های قانونی باید در حداقل ممکن باشد و تلاش می‌شود این ممنوعیت‌ها فقط در موارد مشخص و خاصی  باشند و تا جای ممکن آزادی‌‌های افراد محدود نشود. یکی از این محدودیت‌ها، حمایت از گروه‌های آسیب‌پذیر جامعه مثل زنان و کودکان است. در واقع، منع ازدواج در بسیاری نظام‌های حقوقی وجود ندارد و دلیل آن شرایط متفاوتی است که این کشورها دارند. شرایط نابرابر زن و مرد و مشکلات نظام حقوقی ایران مخالفت به حق فعالان اجتماعی و زنان را برانگیخته و عدم حمایت قانونگزار از کودکان این نگرانی‌ها را تشدید کرده است.
 ازدواج دخترها در قانون ایران در ۱۳ سالگی و قبل از آن هم با اذن دادگاه و ولی کودک امکان‌پذیر است، در حالی که در این سن دختر به استقلال فکری نرسیده است که بتواند تصمیم بگیرد. از این لحاظ درباره وضعیت کودکی که به فرزندی پذیرفته می‌شود و همواره در خطرات بیشتر هم هست، این نگرانی ها بیشتر است. اما اگر بخواهیم به حق ازدواج افراد هم احترام بگذاریم، بازهم باید برای حمایت از کودکان قوانینی وضع شود و ابزارهایی برای جلوگیری از اقدامات افراد هوسباز در نظر گرفته شود؛ مثل در نظر گرفتن حداقل بالاتری برای سن ازدواج. ۱۳ سالگی برای دختران و ۱۵ سال برای پسرها سن مناسبی نیست برای اینکه فرزند به سرپرستی گرفته شده بتواند عاقلانه و به دور از فشار تصمیم بگیرد. تیم‌های روان‌شناسی متخصص باید وجود داشته باشد و فقط نظر دادگاه و بهزیستی نمی‌تواند کافی باشد و از حقوق دختران حمایت کند.»

۱۳۹۲ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

انتقال رضا نقوی (قربانی جدید ضرب و شتم و شکنجه پلیس امنیت) به بند ۳۵۰ اوین

رضا نقوی در حالی که مشغول نوشتن شعار " دفاع از تک تک زندانیان سیاسی وظیفه اخلاقی و انسانی ماست " روی دیوار بوده بوسیله نیروی انتظامی دستگیر و در مسیر انتقال به مقر پلیس اطلاعات و امنیت تهران به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت

در حالی که هنوز به پرونده ستار بهشتی قربانی ضرب و شتم پلیس فتا در بازداشت رسیدگی نشده است، یک قربانی جدید ضرب و شتم پلیس امنیت با تنی مجروح و شکنجه دیده به بند ۳۵۰ منتقل شد.
 هفته گذشته رضا نقوی(بهروز) که طی ۲۴ ساعت بازداشت در پلیس امنیت مورد و ضرب و شتم شدید قرار گرفته و آثار ضرب و شتم و جراحت در بسیاری از نقاط بدن وی مشهود است به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
رضا نقوی با داشتن گرایش ملی گرایانه، کارگری از اهالی رباط کریم و همشهری ستار بهشتی، جرمش نوشتن شعار روی دیوار بوده است.
۱۹ شهریور ماه وی در حالی که مشغول نوشتن شعار ” دفاع از تک تک زندانیان سیاسی وظیفه اخلاقی و انسانی ماست ” روی دیوار بوده بوسیله نیروی انتظامی دستگیر و در مسیر انتقال به مقر پلیس اطلاعات و امنیت تهران به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
ضرب و شتم شدیدتر همراه با فحاشی و توهین به وی پس از انتقال به مقر و بازداشتگاه پلیس اطلاعات و امنیت تهران نیز همچنان ادامه داشت.
در تاریخ ۲۰ شهریور که وی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده آثار ضرب و جرح و شکنجه در سر و صورت، کمر و پاهایش مشهود بوده که بوسیله بهداری زندان اوین و مسئولان بند ۳۵۰ صورت جلسه شده است .
رضا ( بهروز ) نقوی کارگر ساختمانی و از اهالی رباط کریم و همشهری زنده یاد ستار بهشتی است و کفالت پدر سالخورده و از کار افتاده خود را نیز بر عهده داشته است.
پیشتر در شرایطی مشابه ستار بهشتی نیز در حالیکه در پلیس امنیت مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود به زندان اوین منتقل و بلافاصله از این زندان خارج شد ولی در حین بازداشت در پلیس امنیت بدلیل ضرب و شتم شدید و شکنجه جان باخت که پرونده وی هنوز در مرحله تحقیقات قرار داشته و فقط منجر به صدور کیفرخواست قتل غیر عمد از سوی مامور پلیس امنیت شده است.
عدم برخورد با بازجویان خودسر و خاطی ستار بهشتی که باعث مرگ وی شدند و حمایت نکردن از قانون شکنی آنان می تواست جلوی تکرار این فاجعه تلخ راابگیرد.
در جریان قتل ستار بهشتی هر چند محسنی اژه ای وجود آثار کبودی و ضرب و شتم بر پیکر ستار را تایید کرد فرمانده نیروی انتظامی ایران نه تنها آن را نپذیرفت بلکه علت مرگ را هم فشار روحی و شوک ذکر کرد او که قصور صورت گرفته در نیروی تحت امرش را پذیرفته بود در خصوص قتل ستار بهشتی گفته بود: که در بهداری زندان اوین به او (ستار بهشتی) داروی آرام‌بخش داده‌اند و زمانی که او تحویل پلیس فتا شده است به دلیل اینکه نسخه دارو و مجوز مصرف را نداشته است، مأموران به او اجازه استفاده از قرص‌ها را نمی‌دهند که ممکن است این موضوع نیز قصور تلقی شود اما هیچ‌گونه آثار ضرب و جرح روی بدن این فرد وجود ندارد.
در آن زمان نمایندگان مجلس خواستار برخورد جدی با خاطیان نیروی انتظامی شدند و مسئولان قول دادند که زندان های کشور و مکان های بازجویی مجهز به دوربین باشد که هیچ ماموری اجازه تعدی به بازداشت شدگان را نداشته باشد. مساله ای که تاکنون عملی نشده است.
در جریان اعتراضات بعد از انتخابات ۸۸ تعدادی از زندانیان سیاسی گزارش های مستندی از بدرفتاری ماموران و بازجویان و شکنجه های انجام شده در زندان و بازجویی ارائه کردند. اما متاسفانه تاکنون به هیچ یک از آنان رسیدگی نشده است.
اگر در جریان رسیدگی به پرونده ستار بهشتی اراده مسئولان قضایی و انتظامی کشور بر مجازات فرد خاطی قرار می گرفت و به جای فشار بر خانواده قربانی برای گرفتن رضایت، ماموران خاطی مجازات می شدند اینک بعد از کمتر از یکسال شاهد ضرب و شتم یک کارگر دیگر توسط نیروی انتظامی نبودیم.
انتظار است همانگونه که احمدی مقدم بارها در مراسم رسمی بر ضرورت تربیت نیروی انتظامی در برخورد با شهروندان سخنرانی می کند و وعده می دهد عزم جدی نیروی انتظامی در برخورد با ماموران متخلف را نیز به نمایش گذارد و اجازه ندهند باز یک جوان دیگر قربانی بی توجهی و رفتارهای غیرقانونی ماموران شود.

۱۳۹۲ شهریور ۱۷, یکشنبه

گزارشی از قتل یک شهروند بلوچ با وجود آثار ضرب و شتم


یک شهروند بلوچ به نام قاسم زردکوهی در تاریخ ۱۳ مرداد ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت و سپس پیکر وی که آثار ضرب و شتم در بدنش مشهود بود را به خانواده اش تحویل دادند.
ghasem.zardkohi1

 در تاریخ ۱۳ مرداد ماه سال جاری در منطقه مهرستان (زابلی مگس) نیروهای امنیتی به یک خودرو سواری دستور ایست می‌دهند که در پی عدم توجه سرنشینان خودرو به ایست پلیس، مامورین اقدام به شلیک بسوی ایشان کرده و منجر به مرگ یک تن از سرنشینان خودرو می‌شوند.
حبیب الله سربازی خبرنگار و برنامه ساز تلویزیون به نقل از خانواده کشته شدگان در این رابطه  گفت:"روز ۱۳ مرداد ماه در جاده بین سراوان و ایرانشهر منطقه‌ای معروف (زابلی مگس) نیروهای امنیتی که نیروهای (مرصاد) در منطقه شهرت دارند در محل ایست و بازرسی دایر کرده و به خودرو حامل جاسم زردکوهی و قاسم زردکوهی شلیک می‌کنند. در این اقدام جاسم زردکوهی در دم کشته می‌شود و برادر وی قاسم زردکوهی بازداشت می‌شود."
سربازی در مورد علت تیر اندازی مامورین به سوی خودروی سواری گفت: "این دو برادر بنابر شرایط ایجاد شده در منطقه در ماشین خود سلاح داشته‌اند چون درگیری‌های قبیله‌ای و درگیری‌های ایجاد شده بین افرادی که خود را بسیجی می‌خوانند ایجاب کرده برای محافظت از خود اسلحه حمل کنند."
وی در ادامه تصریح کرد: پس از بازداشت قاسم زردکوهی در تاریخ ۱۳ مرداد ماه وی همانگونه که در عکس جسدش هویداست، مورد ضرب شتم و شکنجه قرار گرفته است.
سربازی در ادامه افزود خانواده وی در ابتدا برای تحویل گرفتن جسد شکایتی نکردند و در خصوص علت این موضوع گفت: نیروهای امنیتی با تطمیع خانواده زردکوهی اعلام داشتند که قاسم بر اثر شلیک گلوله کشته شده و به همین دلیل خانواده حاضر می‌شوند تعهد دهند خبری منتشر نکنند و امضا می‌دهند که هیچ شکایتی ندارند و نهایتا جسد را پس از ۳ روز تحویل می‌گیرند. اما پس از تحویل گرفتن جسد متوجه می‌شوند که جای هیچ تیر خوردگی نیست بلکه بدن وی در اثر ضربات متعدد جسم نامعلوم کبود شده است.
وی در خصوص واکنش خانواده پس از روئیت جسد می‌گوید: "پس از روئیت جسد و آثار شکنجه، خانواده به دادگستری مراجعه و شکایت می‌کنند اما هنوز رسیدگی به این شکایت انجام ندادند."
سربازی در پایان نیز خبر از یک مورد مشابه دیگر در ایرانشهر در همین فاصله زمانی داد که جزئیاتی بیشتری از آن در دست نیست. وی در این خصوص گفت: "فرد دیگری بنام ایوب دامنی در روز ۱۵ مرداد ماه در ایرانشهر توسط ماموران امنیتی بازداشت شد و یک هفته بعد جسدش را به سرد خانه تحویل دادند و خانواده‌اش از آنجا جسدش را تحویل گرفتند و ماموران امنیتی هیچ توضیحی در مورد علت کشته شدنش به خانواده وی ارائه نداند."

تهدید تجاوز به دختر اوباما در صورت حمله به سوریه

نوشته وبلاگی بخشدار سابق کیش موجی از واکنش ها و خبرسازی های رسانه های محافظه کار آمریکایی علیه ایران را به دنبال داشت.



این مطلب که" خدا کنه که آمریکا حمله کنه " از نوشته های علیرضا فرقانی 30 ساله از مدیران سابق دولت احمدی نژاد در وبلاگش است که به دو نسخه فارسی و انگلیسی منتشر شده و در برخی رسانه های آمریکایی با تیتر" تهدید ایران به تجاوز به دختر اوباما در صورت حمله به سوریه" بازتاب یافته است.

علیرضا فرقانی که در تیرماه 1390 و در 28 سالگی به سمت بخشداری کیش رسیده است و سپس به نوشته خودش به دلیل اختلاف با دولت احمدی نژاد از کار برکنار شده است، در مطلبی با عنوان خدا کنه امریکا به سوریه حمله کنه نوشته بود:

" خدا کنه اوباما خریت کنه و به سوریه حمله کنه که در این صورت :
1- انتشار تمام نقاط ضعف تمام منافع آمریکا در تمام دنیا برای تمام مردم دنیا+آموزش ساده عملیات
2-  ظرف 21 ساعت یک نفر از خانواده تمامی وزرای آمریکا + سفرای آمریکا + فرماندهان نظامی آمریکا در سراسر جهان ربوده خواهد شد
3-  در 18 ساعت بعدی فیلم قطع عضو آنان در معرض دید همگان گذاشته خواهد شد + ارسال دستی فیلم
4- باید به اوباما یادآوری کرد که اگر تو حروم زاده ای ، در خاک آمریکا و دیگر نقاط جهان هم هستند حروم زاده هایی که به راحتی می تونن به ساشا (دختر اوباما) تجاوز کنن.فقط کافیست با آنان دوست شد و ارتباط برقرار کرد.
5- اوباما به سوریه حمله کن تا برای همیشه از صفحه روزگار محو بشین و افکار عمومی جهان حق بده که باید بهتون حمله و تجاوز می شد.
لطفا حمله کن."
در این میان وب سایت  دیلی کالر با انتشار این خبر نوشت با توجه به اینکه فرقانی یک تحلیلگر و استراتژیست عضو قرار گاه عمار که به نوشته این وب سایت یک اندیشکده رادیکال در جمهوری اسلامی ایران است، سخنان او را می توان انعکاس دهنده نظرات بخش هایی از نظام اسلامی درباره آمریکا دانست.
فرقانی

۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

چه کسی از مرگ عباس یزدان پناه سود می‌برد


در حالی‌که از بیست و پنجم ماه ژوئن، عباس یزدان‌پناه تاجر انگلیسی ایرانی تبار در برابر دفترش در بر دوبی ربوده شد بیش از چهل روز می‌گذرد. خبرها حاکی از یافتن جسد این تاجر ایرانی – انگلیسی است. گفته می‌شود جسد وی در «فجیره» جایی که پیشتر گفته شده بود درون اتومبیلی که در آن آثار خون یافت شده بود و با آن وی را ربوده بودند نیز پیدا شده است.

در پی این رخداد یک سوال اساسی به وجود می‌آید: «چه کس یا کسانی از مفقود یا سربه نیست شدن عباس یزدان پناه سود خواهند برد؟»
شاید برای رسیدن به ابعاد مختلف این ماجرا باید کمی به عقب تر باز گردیم. به زمانی که آقای یزدان‌پناه توسط وزارت اطلاعات به جرم «جاسوسی» در سال ۱۹۹۳ دست‌گیر و به «اعدام» محکوم شد.
او در دادگاه تجدید نظر به حبس بلند مدت محکوم شد که در نهایت با قید وثیقه از زندان آزاد و سپس با پاسپورت جعلی توانست از کشور خارج شده و به انگلیس برود. از آن جا بود که نام آقای یزدان‌پناه بیشتر شنیده شد: «قراردادهای نفتی کلان وزارت نفت و شرکت‌های نفتی خارجی که او نیز در انجام این قراردادها سهم داشت.»
اما عباس یزدان پناه مفقود می‌شود. همسر او می‌گوید که عباس بزدان‌پناه برای تسویه حساب با مهدی هاشمی ربوده شده است و پیشتر از داخل ایران دوستانی به آن‌ها هشدار داده بودند. پلیس دبی  کار را تعقیب می‌کند و موضوع از جهت اهمیت کار به «امن الدوله» -بالاترین دست‌گاه امنیتی امارات- سپرده می‌شود. پس از نزدیک به دو هفته از سوی این سازمان به «آتنا یزدی» همسر آقای یزدان‌پناه گفته می‌شود: «اگرچه محل اختفای همسر شما معلوم نیست اما ما می‌دانیم که او زنده است…» این نشان می‌دهد آقای یزدان‌پناه دست کم تا دو هفته بعد از ربوده شدن زنده بوده است. کما این که خانم یزدی اشاره کرد که تا چند روز بعد ربوده شدن، او بر روی ایمیل‌اش نیز آنلاین می‌شده که بعد دیگر به قولی «چراغش روشن نشده است».
نکته قابل توجه این که از ابتدای انتشار خبر ربودن شدن این مهره کلیدی در پرونده های «استات اویل و کرسنت»، اکثر رسانه‌های فارسی، به خصوص بی‌بی‌سی فارسی نسبت به آن روی‌کرد سکوت را اتخاذ کردند.
اما بگذارید برویم سراغ این که فارغ از آن که چه کس یا کسانی درگیر ربودن و از میان بردن آقای یزدان‌پناه بوده اند، چه کسانی از نبودن این تاجر نفتی بهره می‌بردند.

کسانی که اطلاعات آقای یزدان‌پناه در خصوص پرونده «کرسنت» می‌توانسته به نفع‌شان تمام نشود:
نباید فراموش کرد که عباس یزدان‌پناه در دادگاه لاهه به صورت ویدیویی در جلسه اول حاضر شده بوده  و بنابر گفته همسرش باید در روز ۲۶ ژوئن نیز با مدارکی تازه به عنوان شاهد حضور می‌یافته است. به راستی چقدر اطلاعات آقای یزدان‌پناه می‌توانسته مهم باشد که اگر این اطلاعات در پرونده‌ای که نزدیک به ۱۲ سال مفتوح و در رفت و آمد است مطرح می‌شد می‌توانست روند دادگاه را تغییر دهد؟
این در حالی است که شرکت اماراتی «کرسنت» شرکتی پر قدرت است که علی‌رغم آن که یک عراقی تبار گرداننده آن است اما گفته می‌شود عمده سهام آن متعلق به خانواده سلطنتی امارات است. پیشتر مطرح بود که این شرکت تعداد بسیاری از افراد را در وزارت نفت جمهوری اسلامی به اشکال مختلف همراه خود کرده است.
عباس یزدان پناه از مجموعه قراردادهای ریز و درشت نفتی با خبر بود:
آن چه که مسلم است با توجه به رابطه آقای یزدان پناه در شبکه نفتی ایران و از جمله شاید کمی هم قرابت، چرا که مهدی حسینی از مدیران شرکت نفت گفته می‌شود نسبت فامیلی هم با وی داشته است، او با توجه به ارتباط دراز مدت در حوزه نفت و گاز می‌توانسته اطلاعات کاملی از همه دست اندر کاران داشته باشد.
اطلاعاتی که می‌توانست برای بسیاری در حوزه پر ماجرای نفت همیشه اهرم فشار و یا «برگ برنده» محسوب شود. اگرچه دانسته‌های وی فقط محدود به این دو پرونده «کرسنت و استات اویل» نبوده است و حضور او را می‌توان در دیگر موارد نظیر قرارداد‌های «توتال» نیز مشاهده کرد. فرض را بر این می‌توان گذاشت حذف یک منبع با این حجم اطلاعات در خصوص رانت‌های احتمالی، روابط بین شرکت‌ها و قرارداد‌های پشت پرده آن هم در دوره‌ای که بار دیگر نام «بیژن نام‌دار زنگنه» به عنوان وزیر نفت مطرح می‌شود می‌تواند یکی از گروه‌هایی که چندان از نبود این مجموعه اطلاعات متاسف نباشد همین گروه نفتی است. (رجوع شود به زیر نویس) از ماهیت رابطه نامدار زنگنه و عباس یزدان پناه اطلاعی در دست نیست، اما بی‌شک رابطه یزدان‌پناه با مهدی هاشمی تا روز بیست و پنجم ماه ژوئن ۲۰۱۳، ساعت ۵:۳۰ دقیقه نیز ادامه داشته است.

گروه رسانه‌های حقوق بگیر که شاید دیگر نبود او برای‌شان بهتر باشد:
اگر چه نمی‌توان به طور مشخص گفت چه رسانه‌ها و افراد رسانه‌ای در راستای منافع مشترک با آقای یزدان‌پناه ارتباط داشته‌اند اما بنابر ان‌چه موجود است دست کم یک خبرگزاری و دو سایت خبری در این مدت اخبار خود را در خصوص آقای یزدان‌پناه حساب شده منتشر می‌کرده و یا در اساس منتشر نمی‌کردند. به طور مثال یکی از خبرگزاری‌ها علی‌رغم نزدیکی جغرافیایی به جریان ربودن آقای یزدان‌پناه در طول چهل روز گذشته در حد هشت کلمه به جریان‌ پرداخت.
آن‌چه قابل طرح است این موضوع است که شاید برخی از افراد در حوزه‌های کلیدی رسانه‌ای با تصور هم‌سویی و اشتراک منافع معنوی یا مادی دست به همراهی می‌زدند و یا به طور مشخص افرادی حقوق بگیر مستقیم آقای یزدان‌پناه بودند که به مرور می‌توانست مطرح شدن این موضوع یا افزایش خواسته‌های او یک نگرانی بزرگ باشد  و اینک پس از سکوت همیشه‌گی عباس یزدان‌پناه این تشویش رنگ آرامش به خود خواهد گرفت. به روایتی «نه کسی آمده است، نه کسی رفته است».
بسیاری در خصوص این فرایند رسانه‌ای نظرهایی داشتند که به طور مشخص فقط با توجه به برون‌ده این رسانه‌ها می‌توان احساس کرد عمل‌کرد‌ آن‌ها در خصوص پرونده‌های نفتی و مسایل حول محور مهدی هاشمی و یزدان‌پناه حساب شده منتشر می‌شده است.
البته گفته می‌شود ارتباط آقای یزدان‌پناه با یک رسانه فارسی بعد از انتخابات ۱۳۸۸ آغاز نشد و به قبل از آن نیز بر می‌گردد. شاید به همین دلیل بود که در سال ۲۰۰۳ این رسانه فارسی آخرین رسانه‌ای بود که به پرونده استات اویل پرداخت و آن هم بدون کوچک‌ترین اشاره به نام عباس یزدان پناه پرداخت.
اما روایت است بعد از انتخابات ۱۳۸۸ و با پیوستن نیروهای جوان از ایران و به خصوص تیم یکی از مجلات داخل به به این رسانه فارسی زبان،  این ارتباطات ابعاد خیلی وسیع‌تری پیدا کرد.

آیا سازمان امنیت انگلیس درباره آقای یزدان‌پناه نگرانی داشته است؟
در گزارشی که گاردین منتشر کرد اشاره شد که سازمان تخلف‌های تجاری انگلیس «‌SFO»در ماه می گذشته اطلاعات زیادی در اختیار «سازمان بازرسی کل کشور» جمهوری اسلامی قرار داده است. اطلاعاتی که از طریق بازجویی و یا منابع دادگاهی بریتانیا در خصوص عباس یزدان‌پناه به دست آمده است. اما این اطلاعات فقط محدود به مدارک و شواهد بازرگانی و مالی او نبوده است. دولت انگلیس تا شماره اتومبیل‌های نامبرده، شماره تلفن همراه خانواده و آدرس‌های او را در دبی نیز در اختیار دولت ایران و یا به روایتی دست‌گاه‌های امنیتی قرار داده است.
چرا باید در دوره‌ای که سطح روابط دیپلماتیک بین ایران و انگلیس در پایین ترین حد ممکن است، دولت بریتانیا این اطلاعات را در اختیار کشوری دیگر که با آن رابطه دیپلماتیک بلاتکلیف دارد بگذارد؟
آیا دولت بریتانیا هم مایل بود آقای یزدان‌پناه از صحنه پاک شود؟ لازم به توضیح است با توجه به نوشته اخیر«خلیج تایمز» آقای یزدان‌پناه قصد شکایت از سازمان «SFO» را نیز داشته است.
عوامل امنیتی موازی و غیر موازی آیا از ربودن آقای یزدان‌پناه سود می‌بردند یا مرگ او؟
بی‌شک انگشت نشانه از ابتدای امر به سوی عوامل امنیتی داخل ایران بوده است. اما سوال این جا است که آیا عوامل امنیتی داخل ایران از زنده بودن او سود می‌جسته‌اند یا مرگش؟
به نظر می‌رسد مرگ آقای یزدان‌پناه اساسن نمی‌تواند روی‌داد مناسبی برای آن‌ها باشد. از طرفی این عنصر که خود حاوی اطلاعات ارزنده‌ای است کارکرد مناسبی برای «رو کردن برگ برنده در زمان مناسب» دارد و هم‌چنین تخلیه اطلاعات او و هم‌چنین «شاهد زنده» می‌تواند مفید باشد،‌ در حالی‌که مرگ آن نه تنها دیگر کارکرد کلیدی نخواهد داشت بلکه باعث آن خواهد شد که یک دست‌گاه امنیتی وابسته به جمهوری اسلامی زیر سوال برود. تجربه‌ای که هیچ‌گاه برای جمهوری اسلامی بار مثبتی نداشته و برچسب تروریست بودن را پررنگ‌تر خواهد کرد.
لذا شاید در ربودن این منبع مطلع، نیروهای امنیتی بتوانند خوشنود باشند اما در مرگ‌اش بعید است.
در همین ایام است که «عباس عراق‌چی»‌ سخن‌گوی وزارت خارجه در خصوص ربودن وی اظهار بی‌اطلاعی می‌کند و از سویی آقای «هیگ» وزیر امور خارجه انگلیس در اولین پیام خود به ایران بعد از تعطیلی سفارت کشورش در تهران نسبت به وضیعت آقای یزدان‌پناه ابراز نگرانی می‌کند و از همتای خود آقای صالحی درخواست پی‌گیری دارد.

مهدی هاشمی شاید یک پتانسیل برای این رخداد باشد:
وقتی در حال ارزیابی ابعاد این رخداد هستیم نمی‌توانیم از مهدی هاشمی یاد نکنیم. کسی که از دوران کودکی با او در ارتباط بوده است. سال‌ها با هم در تماس بوده‌اند. آن‌ها با هم ارتباط نزدیک داشته‌اند. البته گفته می‌شود در سال ۱۹۹۳ دل‌خوری بین این دو دوست قدیمی به‌وجود آمده بوده است، اما بعد‌ها این ارتباط کمافی سابق ادامه پیدا می‌کند.
در آن زمان شایع شد که آقای یزدان‌پناه در لندن یک منزل دو میلیون پوندی خریداری کرده و بر سر مسایل مالی بین او و مهدی هاشمی اختلاف رخ داده، تا جایی که «حسین یزدان‌پناه» برادر او در ایران به دوستانش گفته بود که مهدی او را حتا تهدید به مرگ کرده است. اما بعد میانه بهم خورده به آشتی می‌انجامد و به هر روی رابطه این دو دوست دوران نوجوانی در ابعاد مختلف ادامه می‌یابد.
ماحصل این آشتی دوباره، دو قرارداد جنجالی شد که پای یک بازی‌گر مهم دیگر را نیز به این روابط گشود: بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت دولت محمد خاتمی و حسن روحانی. گروهی ممکن است به این فرضیه بیاندیدشند که هاشمی می‌توانسته از حذف عباس یزدان‌پناه خوشحال باشد. چرا که او دانسته‌های بسیاری از روابط و فعالیت‌های او داشته است. اما سوال این است اگر این‌ اطلاعات نگران‌کننده بوده است، چرا الان؟ آیا مهدی هاشمی می‌توانسته در این بازی تا این حد ناشیانه عمل کند؟

آن‌ها که از به گردن مهدی هاشمی افتادن این ماجرا سود می‌برند:
اما گروه دیگری نیز می‌توانند از این ماجرا بهره ببرند. با در نظر گرفتن شرایط مهدی هاشمی بعد از خرداد ۸۸ و خروج او از کشور پس از دو ماه از این روی‌داد و عدم دست‌رسی بسیاری از دست‌گاه‌های امنیتی به وی و هم چنین انتساب برخی از وقایع پس از انتخابات به وی، مهدی هاشمی یک عنصر مهم برای بسیاری از تندروهای داخلی بود.
اول این که مهدی از نظر آن‌ها سر پل کنترل و هدایت بسیاری از جریان‌های بعد از انتخابات ۸۸ بوده و یافتن او و به نوعی تنبیه او یک فرصت مناسب برای تسویه حساب بوده است و از سویی مهدی فرزند یکی از وزنه‌های تصمیم گیرنده در داخل نظام بوده است که دست بر قضا خیلی هم دیدگاه‌های تمامیت‌خواهان هم خوانی نداشته است. اما مهدی از این وضعیت با خروج از ایران در مرداد ۱۳۸۸ می‌جهد. او در خارج از کشور با پرونده یک دادگاه کانادایی که از سوی یکی از شرکای سابق خود مطرح می‌شود روبرو می‌شود. فشارهای دیگر نظیر انتشار گفت‌و‌گوهای شخصی وی به بیرون درز می‌کند و احتمالن روی‌دادهای دیگر اما این‌ها ظاهرن در شرایط او تغییری ایجاد نمی‌کند و حتا مهدی هاشمی به ایران باز می‌گردد. اگرچه بنابر اطلاع یکی از مخالفان بازگشت مهدی به ایران همین آقای یزدان‌پناه بوده است.
در این‌جا است که علی‌رغم حضور در دادگاه و فشارهای رسانه‌ای جناح‌های تند رو او بعد از چند ماه آزاد می‌شود. دست بر قضا بار دیگر ستاره اقبال خانواده هاشمی علی‌رغم رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی درخشیدن می‌گیرد و به مراتب این خطر یعنی خطر حضور هاشمی و خانواده او پررنگ‌تر می‌شود. این‌جا است که شاید اتهام نقش داشتن در قتل و ربودن عباس یزدان‌پناه می‌تواند ضربه‌ کاری به مهدی هاشمی و خانواده رفسنجانی باشد.

رقیب‌های نفتی و یا کسانی که نگران درآمد پول‌های نفتی سیاه ایران بودند:
بسیاری معتقدند «فجیره» یکی از سرپل‌های مهم انتقال نفت خارج از برنامه ایران و محل فروش مجدد نفت‌های ایران است. کشور ایران امکان فروش بسیاری از محصولات نفتی خود را پس از افزایش تحریم‌ها ندارد و برخی بر این باورند که فجیره با توجه به امکان مناسب دلالی نفتی یکی از عمده مراکز بازفروش نفت ایران به صورت سیاه است. از سویی دیگر کشور مالزی نیز یکی دیگر از همین سرپل‌ها شناخته می‌شود که از طریق بنادر آزاد خود و به طور عمده از طریق بندر «لابوان» اقدام به فروش خارج از برنامه نفت ایران و انتقال مالی و پولی می‌کند. پس از ربودن آقای عباس یزدان پناه در ۲۹ ژوئیه «حسین احمد نجدی» بانک‌دار ایرانی تبار و بنیان‌گذار یکی از بانک‌های مشهور مالزیایی به نام «‌AM Bank» در کوالالامپور به ضرب گلوله کشته می‌شود. آقای نجدی یک بانک‌دار ایرانی بود و برخی منابع تایید نشده اظهار می‌کنند او در انتقال‌های مالی جمهوری اسلامی پس از افزایش تحریم‌ها و محدودیت بانک‌های ایرانی نقش داشته است. اگرچه این موضوع قابل تایید نیست اما این شرایط رقابت سنگینی را بین دست‌اندر کاران حوزه «نفت شویی – پول شویی» ایجاد کرده است.

آیا کسانی دیگر از مرگ آقای یزدان‌پناه می‌توانسته‌اند شادمان باشند؟
بی‌شک گروه زیادی از افرادی که با این مدیر شرکت «هورتون» در تماس بوده‌اند به دلیل نوع فعالیت شرکت و ارتباطات آن می‌توانسته‌اند از مرگ عباس یزدان‌پناه خیلی متاسف نباشند. به قول کسی از شرکت‌های نفتی رقیب تا یک حساب‌دار در جزیره سیسیل می‌توانند جزو کسانی باشند که خبر مرگ آقای یزدان‌پناه آن‌ها را ناراحت نکند. اما به هر روی خبرها می‌گویند جسد آقای یزدان‌پناه در «فجیره» پیدا شده است. آقای یزدان‌پناه بسیاری از ناگفته‌ها را با خود برد. جایی به خاطر دارم در مجموعه‌ فیلمی از بی‌بی‌سی به نام «لبه تاریکی» که «داریوس جدبرگ» آتاشه نظامی سفارت آمریکا در انگلیس به دوستش می‌گفت:
«دانستن مردن است…»
افشین مصیب


ـــــــــــــــــــــ
زیر نویس:
  • قرارداد کرسنت”Crescent”:
این قرارداد بین شرکت اماراتی کرسنت با شرکت ملی نفت ایران که در در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۱ ) امضا شد. براساس مذاکرات انجام شده، ایران متعهد می‌شد گاز ترش (فراوری نشده) تولیدی میدان گازی سلمان را به مدت هفت سال به قیمت ثابت به امارات متحده عربی صادر کند. حجم صادرات هم قرار بود از ۵۰۰ میلیون مترمکعب گاز آغاز شده و به تدریج به ۸۰۰ میلیون مترمکعب در روز برسد. اجرای این پروژه در سال ۱۳۸۴ با دلیل‌های ارایه شده از سوی دیوان محاسبات ایران ازجمله تغییر نیافتن بهای گاز صادراتی و ثابت ماندن آن در هفت سال اول اجرای قرارداد متوقف شد. درطول دوره ۲۵ ساله این قرارداد، درآمد ایران از فروش گاز به کرسنت بین ۱۶ تا ۲۰ درصد (حدود یک پنجم) بهای گاز قرارداد ایران با ترکیه در دوره مشابه ۲۵ ساله می‌شد.
لازم به اشاره است روال معمول در دنیای نفت هیچ قرارداد گازی بین کشور تولید کننده و یک شرکت دلال وجود ندارد بلکه همه‌ی قراردادها با توجه به طولانی مدت بودن و عبور از مناطق دریایی، خشکی و کوهستانی، قراردادهای بین دولت‌ها هستند و تنها در این مورد استثنا قرارداد کرسنت است.
هم‌چنین در هیچ قرارداد بین‌المللی فروش گاز، بصورت ترش مرسوم نیست زیرا ارزش افزوده حاصله از شیرین سازی آن و قیمت گرانش منافع کشور تولید کننده را در پی خواهد داشت و بازهم استثنا در فروش گاز قرارداد کرسنت بوده است.
در حالی که بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت وقت، طی یک نامه رسمی به آقای خاتمی صحبت از ۳ میلیارد و سیصد میلیون دلار طی ۲۵ سال به صورت تدریجی حاصل از قرارداد کرسنت می‌نماید، هزینه توسعه میدان، انتقال خطوط لوله از خشکی و زیر بستر دریا به مراتب بالاتر از عایدات این قرارداد ننگین برای کشور بوده است .

  • قرارداد استات اویل:
در ماه ژوئن ۲۰۰۳ میلادی شرکت نفتی استات اویل با شرکت مشاوره‌ای «هورتون»، به مدیریت عباس یزدان‌پناه یزدی قراداد منعقد می‌کند که دفتر این شرکت در لندن قرار دارد اما به نظر می‌رسد برای مسایل مالیاتی در یکی از جزیره‌های دریای کاراییب به ثبت رسیده است.
براساس قرارداد منعقده، شرکت هورتون متعهد می‌شود در قبال دریافت ۱۵۸ میلیون دلار، خدمات مشاوره‌ای برای فراهم کردن زمینه اخذ یک قرارداد ۱۱ ساله در ایران به استات اویل بدهد و در ازای این قرارداد، دو پرداخت به ارزش دو و نیم میلیون دلار به شرکت می‌دهد که به یک حساب بانکی در سوییس واریز می‌شود. 
در سال ۱۳۸۰ شمسی شرکت استات اویل در خیابان میرداماد تهران، دفتر خود را بازگشایی کرد و مساله قرارداد مطالعه سه مخزن بی‌بی حکیمیه، مارون آسماری و اهواز آسماری برای نخستین بار در محافل نفتی کشور مطرح ‌شد.
شرکت مذکور در فهرست شرکت‌های معتبر مشاور مطالعه‌کننده مخازن که توسط شورای عالی مخازن وزارت نفت منتشر می‌شود نبود، به ویژه این که به دلیل ناتوانی استات اویل در انجام تعهدات خود، این شرکت توسط مرجع مذکور فاقد صلاحیت تشخیص داده شده بود.
و اما در نروژ، یکی از کارمندان شرکت استات اویل به هیات تحقیق و تفحص مجلس نروژ اعلام می‌کند که هنگام امضای قرارداد با استات اویل مهدی هاشمی نیز حضور داشته است و از آن‌جایی که نروژ رتبه اول جهانی در زمینه مبارزه با فساد اداری را برای خود کسب و حفظ کرده است، پس از افشای پرونده اتهامی مبنی بر پرداخت رشوه به شرکت هورتون، بقیه قرارداد در سپتامبر ۲۰۰۳ لغو شده است.
به گزارش خبرگزاری اقتصادی «بلومبرگ»، در گزارش استات اویل در مورد امضای قرارداد ۱۵ میلیون دلاری این شرکت آمده که شرکت استات اویل در مورد امضای قرارداد ۱۵ میلیون دلاری با شرکت مشاوره‌ای هورتون که متعلق به یک ایرانی است و با مهدی هاشمی ارتباط دارد، مرتکب خلاف شده و از این مشاوره برای کسب قرارداد در ایران استفاده کرده است.
آقای هاشمی خود نیز در کمیسیون انرژی نیز به ۸، ۹ ‌بار ملاقات خود با مسوولان استات اویل ادعا کرده و گفت از این ملاقات‌ها چندین بار در خارج از کشور صورت گرفته است.
اکبراعلمی، نماینده تبریز، در سال ۸۳ در سوالی از وزیر نفت وقت، بیژن نامدار زنگنه می گوید: «جالب ترین قسمت این بحث، زمانی است که ماجرای رشوه شرکت استات اویل به میان می‌آید. شرکت هورتون با مدیریت عباس یزدی سیرجانی و در ازای خدمات مشاوره‌ای، چند میلیون دلار دریافت می‌کند و گویا کارمند استات اویل گفته است در جلسه عقد قرارداد، مهدی.ه هم حضور داشته است. مهدی.ه بعدها نیز متهم شد رشوه‌ای به مبلغ ۶۰ میلیون یورو دریافت کرده است. درطول ۲۴ ساعت بازجوئی از«کریستوف دُمارژُری» (مدیر) و چهارتن از کارکنان عالی رتبه توتال، آن‌ها اعلام کردند مبلغی را به منشی مهدی .ه داده‌اند. دومارژی در اعترافات خود گفته بود: «من نمی‌دانم چه مقدار به او پرداخت کردم و از جزئیات کار مهدی هاشمی بی‌اطلاعم. او را در یکی از سفرهای متعددم به تهران ملاقات کردم، اما دیگر به خاطر نمی‌آورم. من از رابطه ای که بین بیژن دادفر و … وجود دارد بی خبرم.»

  • خلاصه پاسخ بیژن نامدار زنگنه به مجلس شورای اسلامی، مرداد ماه ۱۳۸۳:
«من از آقای نقره‌کار شیرازی سفیر ایران در نروژ خواستم تا پای این شرکت برای عقد قرارداد با شرکت ملی نفت باز شود چراکه ما در تحریم کامل نفتی از جانب آمریکا هستیم.»
«مدیریت شرکت هورتون فردی به نام عباس یزدان پناه، یزدی و ایرانی الاصل، تبعه انگلیس می‌باشد که متواری است، وی سابقه محکومیت در ایران هم دارد، با وی قراردادی بسته شد که طی آن می‌بایست ۱۱ سال به شرکت ملی نفت ایران خدمات ارایه کند.»
«پلیس نروژ بعد از مدت‌ها اعلام کرد این قرارداد خلاف قوانین است و تخلف صورت گرفته، به دنبال انتشار این خبر ما نامه‌ای به وزارت امور خارجه نوشتیم و خواستیم درباره استات اویل و قرارداد آن، اطلاعات و سوابق را در اختیار ما قرار دهد.
در پی این مسایل تیم حقیقت‌یاب متشکل از نمایندگان وزارت امور خارجه، مجلس و نفت به نروژ اعزام شد ولی مقامات نروژی گفتند به دلیل رسیدگی به پرونده، امکان افشای مطالب آن وجود ندارد. براین اساس من نامه‌ای به آقای خاتمی و وزیر اطلاعات نوشتم که ابزار تخصصی کشف جرم در اختیار این وزارتخانه است و موضوع پیگیری ‌شود. »
«در پی این اقدامات، آقای یونسی وزیر اطلاعات نامه‌ای در اسفند‌ماه سال گذشته به آقای خاتمی نوشت و در آن اعلام کرد: پس از بررسی حساب‌های آقای یزدی که از نادرترین اتفاقات است که در نروژ حساب‌های افراد باز شود، با همکاری پلیس انگلیس و سوئیس این اقدام صورت گرفت تا مشخص شود ۵ میلیون دلار به کجا رفته است و نتایج حاصله از اقدامات وزارت اطلاعات نشان می‌دهد که ادعای پلیس نروژ صحت ندارد و در این خصوص از مرتبطین بازجویی به عمل آمد.»
زنگنه افزود: «تمام اسناد و مدارک این مذاکرات و تحقیقات در کمیسیون انرژی وجود دارد و نیازی به ارایه اطلاعات جدید نیست»
زنگنه تصریح کرد: «توسط وزارت امور خارجه از مقامات انگلیس و نروژ کمک گرفتیم و موضوع بررسی شد و مشخص گردید هیچ اعمال نفوذ و پرداخت رشوه‌ای صورت نگرفته است»
بیژن نامدار زنگنه در پی آن قصد داشت از طریق چند واسطه اعلمی را ساکت کند که اعلمی با نشان دادن چک سفید امضایی که به وی رشوه داده شده بود جنجالی بزرگ را در وزارت نفت به وجود آورد.
دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۱ روز آنلاین در گزارشی به قلم مهناز ملکوتی، از مطرح شدن دوباره نام عباس یزدان‌پناه یزدی در بازجویی از مهدی هاشمی خبر داد. در بخشی از این گزارش آمده است: «در ایران هم پیگیری‌های وزارت اطلاعات ادامه یافت و براساس گزارش‌ها مهدی هاشمی حدود ۳۶ ساعت در این خصوص بازجویی شد. وی در یکی از جلسات بازجویی گفته بود که با عباس یزدان‌پناه یزدی (مدیرعامل هورتون) از گذشته هم‌کلاس بوده است. پس از آن عباس یزدی مورد بازجویی قرار گرفت و اقرار کرد که حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار از مبلغ ۱۵ میلیون ۲۰۰ هزار دلار به شرکت استات اویل بازگشته و بخشی از آن هم وارد ایران شده است. براساس تحقیقات پلیس اقتصادی نروژ پول‌های دریافتی مربوط به استات اویل که در حساب عباس یزدی بوده به ۸ حساب دیگر در کشور سوییس ارسال شده بود.»