۱۳۹۳ تیر ۱۸, چهارشنبه

حمله به کوی دانشگاه تهران نگاهیست دوباره به واقعه ای تلخ.

پانزدهمین سالگرد 18 تیر ( قیام خونین دانشجویان )  قیامی که در پی حمله چماقداران رژیم به کوی دانشگاه منجر به پرداخت بهای گزافی برای این قشر فرهیخته جامعه گردید بر تمامی این عزیزان تسلیت و گرامی باد. 
 نگاهی دوباره به واقعه ای تلخ

۱۳۹۳ اردیبهشت ۶, شنبه

تب تند بازداشت ها

Photo: ‎بازداشت به جرم نگرانی برای برادر

نامش کاوه دارالشفا است. برادر یاشار دارالشفا. یاشار در حادثه روز پنجشنبه در اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.  کاوه برای همراهی با برادرش و سایر زندانیان بند ۳۵۰ موهای سرش را تراشید و به همراه سایر خانواده های زندانیان این روزها به عملکرد مسولان زندان معترض بود اما امشب خبر رسید که شبانه به خانه اش ریختند و کاوه را به جرم دفاع از برادرش، به جرم نگرانی برای برادرش بازداشت کردند.

گفته می شود روزی که خانواده ها در برابر ساختمان ریاست جمهوری تجمع کرده بودند نیز سه نفر را بازداشت کردند که یکی از آنها آزاد شده اما در مورد وضعیت دو نفر دیگر هنوز اطلاعی در دست نیست.‎
کاوه برای همراهی با برادرش و سایر زندانیان بند ۳۵۰ موهای سرش را تراشید
کاوه دارالشفا برادر یاشار دارالشفا بازداشت شد

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

اعدام پنج زندانی در زندان رجایی شهر کرج

در بحبوحه اعتراضات گسترده داخلی و بين المللی عليه سرکوب زندانيان سياسی اوين، رژيم ضدبشری آخوندی صبح امروز سه شنبه (2ارديبهشت) ۵ زندانی را در زندان گوهردشت کرج بدار آويخت. 
دژخيمان رژيم آخوندی اين زندانيان را روز گذشته از بندهای مختلف زندان گوهردشت کرج به سلولهای انفرادی منتقل کرده بودند

اسامی چهار تن از اين زندانيان که صبح امروز اعدام شدند عبارتند از:
۱ـ علی اصغر کواکبی ۶۸ ساله که بيش از ۴ سال در بند ۳ سالن ۸ زندان گوهردشت زندانی بود. 
۲ـ هرمز رضايی ۳۲ ساله ۴ سال در بند ۳ سالن ۷ زندان گوهردشت زندانی بود.
۳ـ سيد فرهاد ملاحسنی ۲۸ ساله ۵ سال در سالن ۱۱ بند ۴ زندان گوهردشت زندانی بود. 
۴ـ اکبر نوبخت ساران۳۷ ساله بيش از ۵ سال در سالن ۱۱ بند ۴ زندان گوهردشت کرج زندانی بود.

مادر اکبر امینی با دیدن پسرش از هوش رفت


اکبر امینی معترضی است که صبح روز راهپیمایی ۲۵ بهمن ۸۹ از جرثقیل بالا رفته بود

مادر اکبر امینی با دیدن وضعیت پسرش در زندان 

اوین که به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود 

از هوش رفت و غش کرد.

۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

گزارشگران بدون مرز حمله به زندانیان بند ۳۵۰ اوین را محکوم کرد

گزارشگران بدون مرز «حمله» به زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین و «نقض فاحش حقوق بشر در زندان‌های جمهوری اسلامی» را محکوم کرده است.
گزارشگران بدون مرز در بیانیه‌ای که پنجشنبه ۲۸ فروردین منتشر کرده، خواستار «دخالت فوری» ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر و احمد شهید، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد درباره ایران برای «حفاظت از جان زندانیان عقیدتی و روزنامه‌نگاران و شهروند وب‌نگاران زندانی» شده است.
رضا معینی، مسئول دفتر ایران و افغانستان گزارشگران بدون مرز، در این باره گفته است: «رژیم تهران هیچ قانونی را رعایت نمی‌کند؛ نه قوانین بین‌المللی و نه حتی قوانین اسلامی خود را. خشونت مقامات جمهوری اسلامی علیه زندانیان اقدامی غیر انسانی و بی‌شرمانه است. اقدامی است برای تنبیه قهرمانانی که علیرغم سرکوب و ستمی که در این سال‌ها بر آن‌ها رفته است هنوز مقاومت می‌کنند. همچنین هشداری‌ست به جامعه مدنی ایران که همچنان خواست آزادی و دمکراسی را فریاد می‌زند.»
گزارشگران بدون مرز همچنین با اشاره به تکذیب کامل ضرب و شتم زندانیان سیاسی زندان اوین توسط غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی، افزوده که بر اساس اطلاعات گردآوری شده از سوی این نهاد، این حمله از سوی «برخی از مسئولان دستگاه قضایی، اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، هماهنگ و طرح ریزی شده است.»
بر اساس این بیانیه، «حضور برخی از چهره‌های این سه نهاد در کنار گارد ضد شورش در حمله به بند ٣۵٠ تصادف نبود.»
عفو بین‌الملل دیگر نهاد بین‌المللی مدافع حقوق بشر نیز در مورد «خطری که سلامت زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان اوین را تهدید می‌کند»، هشدار داده است.
پیش از این، غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و سهراب سلیمانی، مدیرکل زندان‌های استان تهران به طور جداگانه، حمله نیروهای امنیتی به زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین و ضرب و شتم آن‌ها را از اساس تکذیب کرده بودند.
هر دوی این افراد گفته بودند که پنجشنبه ۲۸ فروردین، مهلت ماهانه بازرسی از زندان بوده و این بازرسی بدون مشکل انجام شده و «نباید به فرافکنی‌ها و شایعه سازی‌های ضد انقلاب توجه داشت.»
این در حالی است که سایت کلمه که مرجع نخست منتشرکننده خبر بوده، همچنان بر صحت خبر خود پافشاری می‌کند.
به گزارش این سایت، شدت جراحات برخی زندانیان به حدی بوده که «تنها ساعتی پس از درگیری، امید بهروزی و اسماعیل برزگری به ترتیب بر اثر پارگی عروق دست و شکستگی قفسه سینه به صورت اورژانسی به بیمارستان طالقانی تهران منتقل و بستری شده اما به منظور جلوگیری از رسوایی بیشتر رئیس سازمان زندان‌ها، شبانه این دو زندانی به بهداری زندان و سپس دستکم یکی از آن‌ها به سلول‌های انفرادی فرستاده شده‌اند.»
کلمه افزوده که «اخبار نگران کننده‌ای در مورد وضعیت سلامتی ۳۰ تن از زندانیان منتقل شده به سلول‌های انفرادی و عدم پانسمان حداقلی جراحت‌های آنان در دست است.»
این سایت، پنجشنبه ۲۸ فروردین، مدعی شده بود که «در پی مقاومت تعدادی از زندانیان سیاسی در برابر بازرسی غیرمتعارف و استفاده از باتوم علیه زندانیان، به دستور ماموران عملیات اطلاعات سپاه و حفاظت زندان، ۳۰ نفر از زندانیان به سلول‌های انفرادی بند ۲۴۰ اوین منتقل شدند.»
کلمه افزوده بود: «به هنگام این انتقال، گارد زندان با بیش از ۱۰۰ مامور باتوم به دست، با تشکیل تونل در سالن منتهی به خروجی بند ۳۵۰ زندانیانی را که به روی زمین می‌کشیدند، با باتوم خصوصا از ناحیه سر و صورت مورد ضرب و جرح قرار دادند و لباس‌های آن‌ها را پاره و از تن آن‌ها خارج کردند.»
بر اساس این گزارش، ماموران پس از آنکه زندانیان را «در محوطه افسر نگهبانی رو به دیوار و یا روی زمین قرار دادند، دستبند و چشم بند به آن‌ها زدند و مجددا با ضرب و شتم و در حالی که تعدادی از آن‌ها با شکستگی و خونریزی رو به رو بودند، با مینی بوس به بند ۲۴۰ و سلول‌های انفرادی انتقال داده شدند.»

۱۳۹۳ فروردین ۲۶, سه‌شنبه

سخنگوی قوه قضايیه از محاکمه غیابی تعدادی از مظنونین فتنه ۸۸ خبر داد

محسنی اژه ای می‌گویددر اسفندماه سال گذشته «مظنونین فتنه ۸۸» غیابی محاکمه و «محکوم شده‌اند.»
 غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران،در نخستین نشست خبری خود در سال جدید، از «محاکمه غیابی برخی از فتنه‌گران سال ۸۸» در اسفندماه سال گذشته خبر داد. نخستین نشست خبری آقای محسنی اژه‌ای با خبرهایی درباره پرونده بابک زنجانی و خاوری نیز همراه بود.
 
به گزارش خبرگزاری فارس آقای محسنی اژه‌ای در این نشست خبری تنها درباره آن دسته از افرادی که «در جریان فتنه ۸۸ در مضان اتهام بودند و به خارج گریخته‌اند» صحبت کرده است.
 
رییس قوه قضاییه اعلام کرده که این افراد به «صورت غیابی» محاکمه شده و محکوم شدند و حکم‌هایشان اگر «به خود آن‌ها یا وکیل‌شان» دسترسی نباشد، به طرق دیگر به آن‌ها ابلاغ خواهد شد.

۱۳۹۳ فروردین ۲۰, چهارشنبه

اظهارنظر روباه بنفش در قبال قطعنامه اخیر پارلمان اروپا

 روحانی با اشاره به قطعنامه اخیر پارلمان اروپا در قبال ایران به سبب رعایت حقوق بشر اظهار کرد: از نظر دولت جمهوری اسلامی ایران این قطعنامه فاقد ارزش است و پارلمان اروپا کوچکتر از آن است که بخواهد به ملت برزگ ایران توهین کند
رئیس دولت بنفش با بیان اینکه این گونه قطعنامه‌ها هیچ اهمیتی ندارد، گفت: در چهارسال گذشته ۶۰ قطعنامه با ادبیاتی تندتر از قطعنامه اخیر توسط این پارلمان علیه ایران صادر شد که هیچ ارزشی نداشت و در خصوص آن سرو صدایی هم نشد. خوشبختانه امروز بواسطه آرامش و شفافیت حاکم بر فضای سیاست خارجی کشور، کوچکترین اهانتی به وضوح شنیده و البته ملت ما در برابر سخنان موهن موضع می‌گیرد. (منبع: http://www.president.ir/fa/76500 )

۱۳۹۳ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

۴ مرزبان آزاد شده به دليل خوابيدن حين انجام وظيفه باید تنبیه شوند

اسماعیل کوثری نماینده تهران در مجلس با اشاره به گزارش‌ها مبنی بر خواب بودن مرزبان‌ها در زمان گروگان گرفته شدن گفته است: «من بودم به جای برخورداری از خدمات آزادگی ، آنها را تنبیه می‌کردم تا در زمان انجام وظیفه دیگر این تخلفات را تکرار نکنند.»
چرا آخوندها میخواهند سربازها را تنبیه کنند؟
پس ازخواندن سخنان سردار سپاه اسماعیل کوثری که رئیس کمیته دفاعی کمیسیون امنیت‌ ملی و سیاست‌ خارجی مجلس شورای اسلامی است و آنهم در سایت رسمی مجلس جمهوری اسلامی''خانه ملت(!)'' مبنی بر اینکه ''باید ۴ مرزبان آزادشده تنبیه شوند(!!!) و اینکه تنبیه برای این است که در زمان انجام وظیفه، دیگر این تخلفات تکرار نشود(!) و آن‌ها مشمول قانون خدمات مربوط به آزادگان نمی‌شوند(!)'' و سخنان چند آخوند حکومتی دیگر مبنی بر لزوم بازجویی و برخورد با سربازان به خوبی میشود علت عمق غم سنگینی که در چهره های افسرده سربازانی که از خطر مرگ به زندگی دوباره بازگشته اند و باید چهره ای شاد داشته باشند و به جایش صورت های پریشان و غمگین آنها را در برگرفته را به خوبی متوجه شد و فهمید که چه فشارسنگینی از طرف نهاد های امنیتی دولت بنفش همچون وزارت اطلاعات بر روی آنها است.
جالب آنکه سایت های حامی دولت بنفش که به ظاهر در دفاع از سربازان انواع کمپین های ضد بلوچ راه انداخته بودند و به این بهانه برای مظلومیت حسن روحانی در مجامع جهانی آه و فغان راه انداخته بودند ولی از آنطرف دولت به جیش العدل پیغام داد که حتی اگر بقیه مرزبانان نیز کشته شوند به درخواست این گروه برای آزادی زندانیان بلوچ پاسخ مثبت نخواهد داد و دولت حسن روحانی نشان داد هیچ اهمیتی برای جان نظامیان قایل نیست و همانطور که در بیانیه رسمی جیش العدل آمده بود به آنها اعلام کردند که همه سربازان را بکشید برای ما مهم نیست و حتی با اعدام علی ناروئی از زندانیان سیاسی بلوچ و بستگان نزدیک مقام ارشد جیش العدل آنهم در زمانی که سربازان در دستشان بودند آنها را به کشتن مرزبان ها تحریک کردند و در حالیکه دولت و سایت های به ظاهر مدافع آزادی و زنجیره ای خارج از کشور که جز باند مماشات هستند و برای ظاهر سازی و بزک چهره نظام در خارج از کشور درست شده اند و مدافع دولت بنفش هستند خود را برای جوسازی و تحویل گرفتن جنازه سربازان و تکرار شو مذهبی که چند تابوت را با پرچم جمهوری اسلامی بپوشانند و بر روی کامیون روباز بگذارند و درحالیکه سپاه که در حالت عادی چشم دیدن ارتشیان را ندارد جنازه ها را اسکورت میکنند و چندین چفیه این و آن ور کامیون بهمراه عکس بزرگ خامنه ای بگذارند و در حالیکه صدای آهنگران که میخواند:''مرا اسب سفیدی بود روزی،شهادت آرزویم بود روزی'' از بلندگو پخش میشود پیکر بیجان سربازان را شهر به شهر از میان مردم عبور دهند و از اینکه ای کاش سعادت داشتند و در جوار سربازان مظلوم شهید میشدند و لزوم شدت عمل و سرکوب بیشتر بلوچ ها به این بهانه خود را آماده میکردند اما بناگاه با درخواست مردم ایران بویژه مادر شجاع ستار بهشتی و تلاش علمای اهل سنت و ریش سفیدان بلوچ ، سربازان برخلاف انتظار دولت بنفش آزاد شدند که باعث سردرگمی نظام شد و به ناگاه لحن مقامات و سایت های زنجیره ای حامی دولت از سربازان مظلوم به سربازان خطا کار معتاد(!) که آبروی دولت و نظام را برده اند تغییر کرد و عجبا از این همه وقاحت!!!

درباره امکانات ابتدایی سربازانی که در یک چادر پاره بدون پشتیبان بر بالای کوه و در منطقه ای که به خاطر سرکوب بلوچ ها همواره شاهد درگیری هست صحبت نمیکنم اما سوال اینجاست چگونه است از سپاهیانی که برای کمک به نظام جنایتکار بشار ارسد رفته بودند و همچنین تروریست علی وکیلی راد که قاتل آقای بختیار و منشی فرهیخته و جوان ایشان آقای سروش کتیبه بود (علی وکیلی‌راد پس از خروج از فرانسه درسوئیس به قراری که با رابط داشته دیر می‌رسد و پس از چند روز در حالی که در خیابان مشغول خوشگذارانی بود توسط پلیس دستگیر و به فرانسه بازگردانده می‌شود) و همچنین عامل رسوایی بین المللی در قتل دگراندیشان ایرانی در رستوران میکونوس که دامن خامنه ای و رفسنجانی را هم گرفت یعنی کاظم دارابی که ناشیانه سعی کرده بود آثار جرم را از بین ببرد اما با تیزهوشی پلیس و پیگیری دادستان آلمان به دام افتاد و محکوم شد ومسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران متهم به زمینه سازی ماجرای میکونوس شدند با دسته های گل و همانند قهرمان توسط مقامات دولتی جمهوری اسلامی استقبال شدند! و در هنگام استقبال رسمی صورت های شاد و بشاش داشتند؟! اما سربازان ما صورت های افسرده و پریشان دارند! آیا به راستی باید این سربازان تنبیه شوند؟! به راستی چه کسانی برای ایرانیان عزیزتر هستند: سپاهیانی که برای کمک به بشار اسد رفته بودند و قاتل آقای بختیار(علی وکیلی‌راد) و عامل رسوایی بین المللی در قتل دگراندیشان ایرانی در رستوران میکونوس(کاظم دارابی) و یا چهار سرباز مرزبان کشور؟
قضاوت با شماست.
محمد رستگار

نوشته رضا خندان همسر نسرین ستوده در صفحه فیس بوکش

رضا خندان همسر نسرین ستوده در صفحه فیس بوک خود می‌نویسد: آقای محمد جواد لاریحانی در مصاحبه‌ای گفته اند که در ایران هیچ کس به دلیل اعتقاداتش بازداشت نمی شود. از جمله اعضای جامعه ی بهائیان را نمونه آورده و گفته است که هیچ بهایی به دلیل اعتقادات‌اش بازداشت و یا از تحصیل محروم نشده است.
برای نمونه نام چند تن از هموطنان بهایی که هم اکنون در زندان اوین به سر می برند را خودم می نویسم

خانم مهوش شهریاری - زندان اوین - محکومیت ۲۰ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن 
خانم فریبا کمال آبادی - زندان اوین - محکومیت ۲۰ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم فاران حسامی - - زندان اوین - محکومیت ۴ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم نوشین خادم - - زندان اوین - محکومیت ۴ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم مریم نقاش زرگران - زندان اوین - محکومیت ۴ سال حبس - دلیل بازداشت: مسیحی شدن
خانم لوا خانجانی - - زندان اوین - محکومیت ۲ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم ژینوس رحیمی - زندان اوین - محکومیت ۱ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم ترانه طایفی - قبولی کنکور ۱۳۹۳ - محرومیت از تحصیل در دانشگاه - دلیل محرومیت: بهایی بودن

۱۳۹۳ فروردین ۱۳, چهارشنبه

خشت بنای تقلب انتخاباتی ۸۸، تقلب در رفراندوم ۵۸ بود

آن روزها که من و دوستانم به نام روشنفکران مذهبی جوانان نسل اول انقلاب را به راهپیمایی و تلاش برای ساقط کردن نظام شاهی با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی دعوت و تشویق می کردیم و رهبری آقای خمینی را چشم بسته پذیرفته بودیم و هرگز از حافظه ی تاریخی خود در نقش روحانیت پس از انقلاب مشروطه تا آن زمان (۱۳۵۷) بهره نگرفتیم، آیا میدانستیم و به این مسئله فکر کرده بودیم که برداشت آقای خمینی و روحانیون پیرو او، از کلمات آزادی و استقلال بویژه جمهوری اسلامی چیست؟
‎من بعنوان فردی که نقشی در انقلاب داشتم پس از ۳۳ سال اعتراف می کنم، نه! راستی چرا من که شاهد صحنه های تکان دهنده ای چه در کمیته استقبال و چه در روز ورود آقای خمینی در فرودگاه مهرآباد بودم از خودم نپرسیدم، مگر تو شاهد یکه تازی‌ها و انحصار طلبی‌ها و وتو کردن های تصمیمات کمیته‌ها بویژه کمیته برنامه ریزی استقبال در مدرسه رفاه از سوی چند روحانی )مانند آقای مطهری) نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه ورود آقای خمینی به سالن فرودگاه و محاصره کردن او از سوی روحانیون حاضر در آنجا که منجر به جدایی آقای طالقانی از دیگر روحانیون و پناه بردن او به گوشه ای شد نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه هایی این چنین که همه نشاندهنده ی انحصارطلبی و خرافه گرایی روحانیون و اطرافیان آقای خمینی بود، نبودی؟ پس چه شد که چشم بر همه ی وقایع پیش از رفراندوم تغییر نظام بستی و یک بار فکر نکردی جمهوری اسلامی یعنی چه و از شکم آن چه چیزی بیرون خواهد آمد؟ چرا وقتی بزرگانی از نویسندگان، شخصیت ها، اپوزیسیون، زنان، اقوام ایرانی، اقلیت های مذهبی و.....این سئوال را مطرح کردند که مقصود از جمهوری اسلامی چه نوع نظام حکومتی است، کسی به آنها جواب صریح و قانع کننده نداد تا بالاخره آقای خمینی مجبور شد بقول خودشان "خدعه" کند و بگوید: در جمهوری اسلامی ظلم نیست، فقیر و غنی وجود ندارد...همه ی ما از حقوق برابر برخورداریم...در اسلام اختناق نیست، برای همه ی طبقات آزادی وجود دارد...من وعده می دهم که اسلام برای همه کار درست می کند و زندگی شما را مرفه می کند.(اطلاعات ۱۲فروردین ۱۳۵۸ ص ۸)

‎چرا ما روشنفکران مذهبی این شعارها را پذیرفتیم و به پای صندوقهای رأی رفتیم و به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد رأی دادیم؟ راستی چرا؟ و امروز پس از گذشت ۳۳ سال در مورد آنچه برسر کشورما و جوانان ما و نسل اول و دوم و سوم انقلاب آمده چه جوابی می توانیم داشته باشیم؟ جز آنکه به آنها بگوئیم ما چشم بسته حرکت کردیم، شما چشم های خودرا باز کنید، تاریخ را بشناسید از حوادث گذشته درس بگیرید و بخصوص با بهره گیری از منابع صحیح و واقعی، گذشته را چراغی سازید برای دیدن راه آینده.
‎هموطنان، عزیزانم:
‎می خواهم برای درس آموزی از گذشته، به حقایقی که در اولین انتخاباتی که در نظام ولائی صورت گرفت اشاره ای داشته باشم تا ببینیم ریشه مشکل امروز ما از کجاست. میدانید پس از سقوط نظام شاهی و برپایی نظام ولایی رفراندوم تغییر نظام در تاریخ ۱۰ و ۱۱ فروردین سال ۱۳۵۸ یعنی ۴۸ روز بعد از اعلام پیروزی!(۲۲ بهمن ۱۳۵۷) انجام شد. فکر می کنید در نظامی که خود را یک نظام اخلاقی و مذهبی معرفی می کرد، اولین مراجعه به آراء عمومی (رفراندوم) چگونه برگزار شد؟ واقعیت های تاریخی می گوید در این باصطلاح همه پرسی از مردم، نه از اخلاق خبری بود و نه از صداقت و نه از آنچه مردم بنام مذهب می شناختند. به اظهارنظرهای چند نفر از بزرگان هنگام رأی دادن دقت فرمائید:
‎آیت الله خمینی گفت: «در حکومت اسلامی همه به حقوق خود می رسند»(کیهان ۱۱فرودین ۱۳۵۸ص۳)
‎مهندس بازرگان نخست وزیر گفت: «تمام آزادی زنان تضمین شده است»(همان منبع ص۳)
‎دکتر کریم سنجابی وزیرخارجه گفت: «جمهوری اسلامی بر اساس دموکراسی و ملیت برپا می شود»(همان منبع ص۳)
‎آیت الله گلپایگانی گفت: «اسلام تمام مشکلات اجتماعی و اقتصادی جهان را حل می کند»(همان منبع ص۳)

‎در مورد قول‌های این مردان که در آن دوران همگان آنها را بزرگان اخلاق و سیاست میدانستند خود قضاوت کنید. و اما از معلمین اخلاق آن هنگام که به سیاست ورود کردند و به قدرت نزدیک شدند، هنگام اعلام نتیجه ی همه پرسی که امانتی بود از سوی مردم در دست آنها نمی توان سخن نگفت و آن را به فراموشی سپرد. چه در آن روزها تخم آنچه ما امروز بعد از قریب ۳۳ سال درو می کنیم کاشته شد.
‎چند روز پس از رفراندوم روزنامه ی اطلاعات در صفحه اول خود با تیتر درشت و به یاد ماندنی و از قول احمدنوربخش مسئول ستاد مرکزی رفراندوم در وزارت کشور اعلام کرد، طبق آمار وصولی که بر اساس استخراج و تلفن گرام از سراسر کشور به وزارت کشور رسیده است ۲۰ میلیون و۲۸۸ هزارو ۲۱ نفر در سراسر کشور در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کرده اند. از این عده ۲۰ میلیون و ۱۴۳ هزارو ۵۵ نفر به جمهوری اسلامی رأی آری و ۱۴۰ هزار و ۹۶۶ نفر رأی نه داده اند. وی افزود واجدین شرایط برای رأی دادن در کشور حدود ۲۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برآورد شده بود (روزنامه اطلاعات ۱۵فروردین ۱۳۵۸ص۱). مهندس بازرگان نخست وزیر هم در یک پیام رادیو تلویزیونی در تائید این سخنان گفت:« نتیجه رفراندوم را به همه ملت ایران تبریک می گویم...از ۲۲ میلیون نفر ۱۶ سال به بالا، ۲۰ میلیون و۲۸۸ هزار نفر طبق ارقامی که امروز از وزارت کشور دادند در رفراندوم شرکت کردند یعنی ۹۹/۵ درصد مردم ایران که مشمول این عمل بودند شرکت کردند، شاید بتوانم بگویم در دنیا چنین مشارکتی در هیچ امر رفراندوم و انتخاباتی که در ممالک دموکراتیک صورت می گیرد هیچ وقت صورت نگرفته است از این ۲۰ میلیون و ۱۴۷ هزار که شرکت کردند ۹۹ درصد جواب آری دادند و کمتر از یک درصد مخالفت با جمهوری اسلامی کردند و رأی مخالف دادند» (روزنامه اطلاعات ۱۶فروردین۱۳۵۸ص۳).
‎پیش از آنکه به آمارهای رسمی دیگر بپردازیم بهتر است در همین جا یک حساب سرانگشتی بکنیم تا معلوم شود این عدد ۹۹/۵ درصد از کجا آمده است. گفته شد از ۲۲ میلیون نفر واجد شرایط رأی دادن ۲۰ میلیون نفر در رفراندوم شرکت کرده اند(ارقام ریز حذف شده). اگر از ۲۲ میلیون ۲۰ میلیون رأی داده باشند درصد رأی دهندگان می شود حدود ۹۱ درصد. پس باید به مردم پاسخ داده می شد رقم غیرواقعی ۹۹/۵ از کجا آمده است؟ (در اینجا باید تاکید کنم که من در این مطلب و مطالب مشابه به بررسی تاریخ میپردازم و در آن اشتباهات خود و یاران و همفکرانم را نادیده نمیگیرم. اما این مساله به هیچ وجه بر ارادت من نسبت به شخصیت مهندس بازرگان خدشه ای وارد نخواهد کرد)
‎اما مهمتر از این ایرادات، بی توجهی به آماریست که بعضی از دست اندرکاران انتخابات و شخصیت ها داده اند که چند نمونه از آنها را در اینجا می آورم. وزیر کشور اعلام کرد «۲۴ میلیون نفر می توانند در رفراندوم رأی دهند"(روزنامه کیهان ۷فروردین۱۳۵۸ص۱). دکتر صادق طباطبائی معاون سیاسی و اجتماعی وزارت کشور گفت: "تعداد افراد واجد شرایط دادن رأی در سطح کشور با در نظر گرفتن جمعیت ۳۳ میلیونی ایران که جزو کشورهایی است که جمعیت آن بسیار جوان است، خیلی کمتر از ۲۴ میلیون نفر است چه قسمت وسیعی از این جمعیت را افراد زیر ۱۶ سال تشکیل می دهند.(اطلاعات ۸فروردین۵۸ص۸) و حجت الاسلام دکتر مفتح که از روحانیون سرشناس بود در رابطه با سخنان وزیر کشور گفت: "با احتمال قریب به یقین می توان گفت که مجموع کسانیکه می توانند رأی بدهند رقمی بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر را تشکیل می دهد»(همان منبع) مهندس عباس امیر انتظام معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت یک روز قبل از رفراندوم و بعد از جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران حاضر شد و در پاسخ یکی از خبرنگاران گفت: «بر اساس آخرین سرشماری ۱۸ میلیون و۷۹۸هزار و ۲۰۰ تن از جمعیت ایران بالای ۱۶ سال هستند و بر اساس تجربه معمولا ۶۰ تا ۶۵ درصد افراد واجد شرایط اقدام به دادن رأی می کنند که تعداد آنها بالغ بر ۱۲ میلیون خواهد شد»(کیهان ۱۱فروردین۱۳۵۸ص۵). روز دوم رفراندوم، روزنامه اطلاعات در چاپ دوم خود نوشت «وزارت کشور اعلام کرد که جمعا ۱۵ میلیون نفر سن زیر ۱۶ سال دارند که نمی توانند حق رأی داشته باشند، ۴ میلیون نفر در ارتفاعات زندگی می کنند که فراهم کردن وسایل برگزاری رفراندوم برایشان میسر نیست و از سوی دیگر فراخوان آنها به شهرها و مراکز اخذ رأی نیز محدود است یک میلیون نفر هم سن بالای هفتاد سال دارند که به علت کهولت و ضعف نمی توانند رأی بدهند»(اطلاعات ۱۱فروردین۱۳۵۸ص۴).
‎حال این ضد و نقیض گوئی‌ها و آمار واجدین شرایط رأی دادن از ۲۲ میلیون تا ۱۰ ـ ۱۲ میلیون نفر را با اعلام بسیاری از گروه‌های قومی و سیاسی برعدم شرکت در رفراندوم را در کنار هم بگذارید تا متوجه شویم در اولین مراجعه به آراء عمومی از سوی معلمین اخلاق که وارد سیاست شده بودند چه ملغمه ای به دست می آید و چند روز پس از انقلاب چگونه به مردم اطلاعات غیرواقعی دادند و اعلام کردند ۹۹/۵ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند. البته وقتی سخنگوی وزارت کشور اعلام می کند "کسانی که به هر علتی شناسنامه خود را در دست ندارند و یا شناسنامه آنها مفقود شده است می توانند با در دست داشتن کارت شناسائی معتبر از سازمان یا وزارت خانه ی خود در انتخابات شرکت کنند و رأی بدهند، همچنین کارگران کارخانه‌ها و یا کارگاه‌هایی که شناسنامه خود را همراه نداشته باشند با در دست داشتن تعهد کتبی از صاحب کارخانه یا استادکار خود می توانند در انتخابات شرکت کنند"(کیهان ۹فروردین۱۳۵۸ص۸)، معلوم است چنین دستورالعملی چند روز قبل از رفراندوم چه آشفتگی و تقلباتی را در انتخابات موجب خواهد شد.
‎حال بی مناسبت نمی‌دانم جریانی را که خود شاهد آن بوده‌ام در اینجا بیاورم تا از آنچه در اولین همه پرسی در نظام ولائی رخ داد، نسل سوم انقلاب که از نتایج انتخابات سال ۸۸ شگفت زده شد و قیام کرد و به خیابان‌ها ریخت بهتر و بیشتر آگاه گردد. من در رفراندوم ۱۰ فروردین سال ۵۸ مسئول شعبه‌ی اخذ رأی بیمارستان شهدای تجریش بودم نزدیک ظهر یکی از بچه محل‌هایم که نسبتی هم با ما داشت و فردی تحصیل کرده و دبیر یکی از مدارس شمیران بود سراسیمه به محل اخذ رأی مراجعه کرد تا رأی بدهد. از او شناسنامه و مدارک خواستیم خندید و گفت: ای بابا من تا این ساعت در بیش از ۱۰ حوزه رأی داده ام!! من و همسرم و دیگر اعضاء حوزه رأی گیری شوکه شدیم. راستی با آگاه شدن از چنین تقلباتی نباید به نام حافظ رأی مردم عکس العمل نشان می‌دادیم. عکس العمل ما چه بود؟ هیچ! چون می‌خواستیم جمهوری اسلامی برپا شود اما به چه قیمتی جواب آنرا امروز نسل سوم انقلاب با پوست و گوشت و تمام وجود احساس می‌کند. بگذارید شرم‌گینانه بگویم ما در جریان انقلاب و رفراندوم و انتخابات مجلس «خبرگان» که در نامه بعد به آن می پردازم و در این سه دهه به‌علت تسلیم شدن به احساسات و ناآگاهی و عدم شناخت، دچار تقصیر فراوان شدیم و آنچه نسل دوم و سوم انقلاب کشیدند و می‌کشند بار آن بردوش کسانی است که از روز اول در برابر دروغ و خدعه و فریبکاری با سکوت خود اساس ظلم را بنا کردند، که امروز باید در برابر خدا و خلق جوابگو باشند که چرا در این خلافکاری شرکت کردند و یا سکوت نمودند. ما امروز باید بعد از گذشت ۳ دهه جوابگوی اعمال، بی توجهی‌ها، سکوت و ندانم کاری‌های خود باشیم. اعمالی که خشت بنای انتخاب های بعدی از جمله انتخابات سال ۸۸ را که موجب طغیان مردم شد و آن همه کشتار و به زندان رفتن و شکنجه معترضین را موجب شد. امروز وقتی قانون اساسی جمهوری اسلامی را باز می کنیم در همان اصل اول آثار آن بداخلاقی‌ها و خلافکاری‌ها و جابجا کردن ارقام و اعداد و عدم صداقت حاکمیت با مردم را می بینیم. در این اصل آمده است:

‎اصل اول: حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه‌اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید حضرت آیت الله العظمی امام خمینی در همه پرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی الاولی سال یک هزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت۹۸/۲% کلیه کسانی که حق رأی داشتند به آن رأی مثبت دادند (قانون اساسی جمهوری اسلامی).
‎باید نویسندگان و تصویب کنندگان این قانون (اعضاء مجلس خبرگان) روشن می فرمودند این رقم ۹۸/۲ درصد که در قانون اساسی دیده می شود از کجا آمده است؟ دقت کنید که در خوشبینانه ترین حالت ۹۸/۲ درصد شرکت کنندگان - و نه کلیه واجدین حق رای- میتوانست درست باشد. آیا اینگونه گنجاندن این رقم در متن قانون اساسی نشاندهنده ی یک بداخلاقی و فریب نیست که نهال آن چند روز پس از پیروزی مردم و تغییر نظام کاشته شد و بعد از سه دهه ثمره آن را در آخرین انتخابات (سال ۸۸) دیدیم؟
‎امیدوارم بزودی بتوانم در مورد دومین انتخابات جمهوری اسلامی که برای بررسی پیش نویس قانون اساسی انجام شد و منجر به تحمیل اصل پنجم این قانون به ملت گردید حقایقی را برای تجربه آموزی نسل جوان بنویسم. (۱). اما می خواهم در پایان این مرور تاریخی یکبار دیگر سخنی داشته باشم با کسانی که هنوز نمی خواهند بپذیرید تا این قانون اساسی و اختیارات فوق قانون ولی فقیه وجود دارد انجام یک انتخابات آزاد در ایران امکان پذیر نیست. نظامی که این چنین آلوده به فساد و چپاول و دروغگویی و بی اخلاقی شده ممکن است اجازه دهد برای جلب رأی دهنده ی بیشتر کمی فضا باز شود و به چند نفری از منتقدین معتقد به ولایت فقیه و قانون اساسی هم رخصت شرکت در انتخابات دهد، اما هرگز اجازه نمی‌دهد تا یک انتخابات آزاد و عادلانه برگزار شود تا نمایندگان واقعی مردم بتوانند به اداره امور جامعه بپردازند. برای رسیدن به انتخابات آزاد باید به جای چشم داشت به مرحمت حکومت، اراده ایستادگی برای تغییر ساختاری داشت.
محمد ملکی

۱۳۹۲ اسفند ۲۵, یکشنبه

در آستانه چهار شنبه سوری یاد و خاطره بهنود رمضانی گرامی باد

بهنود رمضانی قراء دانشجوی ترم دو دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل در شب چهارشنبه سوری در شهر تهران و توسط نیروهای بسیجی به شهادت رسید و پیکر این دانشجو بعد از دو روز به شرط دفن در خارج از تهران تحویل خانواده اش داده شد.

مصاحبه با یکی از دوستان نزدیک بهنود رمضانی دانشجوی جان باخته در چهارشنبه سوری


بهنود در شب چهارشنبه سوری یک هزارو سیصدو هشتادو نه بر اثر ضربات باتوم بسیجیان در میدان بیست و دوم نارمک به قتل رسید که یکی از دوستان همراه بهنود ماجرا را بدین شرح توصیف نموده است:
"... یک دسته از مامورهای موتورسوار ریختند داخل میدان. این دسته ها طوری بودند که کسانی که جلو بود بسیجیهایی کاملا با تجهیزات بودند ولی در ترکشان نیروهای یگان ویژه کاملا پوشیده و مجهز بودند. بعد ما فرار کردیم و یک ربع بعد برگشتیم داخل میدان. حدود ساعت 8 مامورها مجددا حمله کردند و داستان قبلی تکرار شد. میدان 22 خیلی شلوغ شده بود و فقط حدود 40-50 پسر جوان در این میدان بودیم. بعد آخر شب که میدان خلوت و مردم متفرق شده بودند و من به همراه بهنود و 2-3 نفر دیگر داخل میدان ایستاده بودیم و صحبت می کردیم که دیدیم دسته موتورسوار وارد خیابان اصلی پایین میدان شده و گاز خلاصی می دهند و یکباره شروع به حمله کردند که من فرار کردم. بعد از چند ثانیه برگشتم دیدم که یک پسر با ریشهای کوتاه که من ابتدا فکر نمی کردم بسیجی باشد مشغول فرار است. بعد دیدم که یک خانم در پایین خیابان داد می زند: آی کشتند، بسیجیها ریختند و کشتند. ابتدا که اصلا فکر نمی کردم بهنود کشته شده باشد. دیدم دو تا از بچه های آن محل آن پسر بسیجی را دنبال می کنن و فریاد می زنند که این زده کشته. من هم دنبالش دویدم که دیدم پسر بسیجی پرید و سوار یک سمند سفید به شماره پلاک 44ایران-246س61 شد و فرار کرد."
دو گزارش اولیه پزشکی قانونی به "مرگ بر اثر ضربات متعدد شی سخت به سر" اشاره کرده اما درنهایت مرگ بر اثر ترکیدن نارنجک اعلام شد. نیروهای امنیتی با پاره کردن تصاویر این دانشجو اجازه ی برگزاری هیچگونه مراسمی در شهر تهران را ندادند و درنهایت پیکر این دانشجو متولد ٧۱ در روز جمعه ٢٧ اسفند در زادگاهش در روستای قراخیل از توابع شهرستان قائم شهر دفن شد.

۱۳۹۲ اسفند ۲۴, شنبه

اردوغان: نوجوان کشته‌شده در تظاهرات تروریست بود


رجب طیب اردوغان، رئيس‌جمهوری ترکیه
نخست‌وزیر ترکیه نوجوان ۱۵ ساله‌ای را که بر اثر پیامدهای شلیک گاز اشک‌آور در تظاهرات تابستان پیش درگذشت "تروریست"‌ نامید. برکین الوان ۹ ماه را در اغما گذراند و سرانجام در ماه مارس درگذشت.
رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه روز جمعه (۱۴ مارس/ ۲۳ اسفند) در سخنانی در جریان رقابت‌های انتخابات شهرداری‌ها برای نخستین بار نام برکین الوان ۱۵ ساله را در انظار عمومی بر زبان راند و او را "تروریست" نامید. برکین الوان که در ژوئن سال گذشته در تظاهرات اعتراضی استانبول از ناحیه سر مورد اصابت گلوله گاز اشک‌آور قرار گرفته بود روز سه‌شنبه (۱۳ مارس) در بیمارستانی در استانبول درگذشت. او ۹ ماه را در حالت اغما به سر برد.
انتشار خبر درگذشت این نوجوان بار دیگر مردم معترض را در استانبول و آنکارا به خیابان‌ها کشاند و درگیری‌های جدیدی بین پلیس و تظاهرکنندگان به‌وجود آورد. وب‌سایت آلمانی "اشپیگل آنلاین" می‌نویسد، اینک اردوغان به جای نشان دادن همدردی با خانواده برکین و صدها هزار تظاهرکننده‌ای که به سوگواری او به خیابان‌ها آمدند می‌گوید، برکین الوان "عضو یک سازمان تروریستی" بود.
خبرها حاکی از آن است که الوان صبح روز ۱۶ ژوئن ۲۰۱۳ وقتی برای خرید نان از خانه بیرون رفته بود هدف اصابت گلوله اشک‌آور قرار گرفت. اما اردوغان می‌گوید، این که می‌گویند، او برای خرید نان صبحانه بیرون رفته بود "دروغ ساخته و پرداخته اپوزیسیون" است. او همچنین افزود، الوان صورت خود را با شال پوشانده بود، به همین دلیل پلیس صورتش را ندید و نتوانست سن او را تشخیص دهد.
اردوغان ده‌ها هزار نفری را که در پی درگذشت این نوجوان برای سوگواری و اعتراض پا به خیابان‌ها گذاشتند متهم کرد و گفت، این افراد "برای خاکسپاری یک کودک به خیابان‌ها نیامدند." او معترضان را "دشمنان ترکیه" نامید.
هواداران اردوغان در طول چند ماه گذشته بارها گفته‌‌اند که برکین در حقیقت تظاهرکننده‌ای آماده ارتکاب خشونت بود. در اینترنت تصاویری از نوجوانی با صورت پوشانده منتشر شده که طرفداران دولت می‌گویند، او همان برکین الوان است.
سامی الوان، پدر برکین الوان این ادعا را تکذیب می‌کند و می‌گوید، پسرش نوجوان آرامی بوده که با اعتراضات مربوط به پارک گزی ارتباطی نداشته است. سامی الوان تأکید می‌کند که خانواده‌اش سیاسی نیستند. او دولت اردوغان را متهم کرده که در تمامی ۲۶۹ روزی که پسرش در اغما بوده هرگز هیچ تلاشی برای تماس با خانواده نکرده است.
به گفته او، تنها یک روز پیش از مرگ برکین در روزی که وضعیت جسمانی بیمار به شدت رو به وخامت گذاشت، عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه تماسی تلفنی گرفت و همدردی خود را ابراز کرد. به گفته سامی الوان، بعد از مرگ پسرش عبدالله گل و چند تن از وزرای کابینه همدردی خود را اعلام کردند.
در جریان تظاهرات اعتراضی که به دنبال درگذشت برکین الوان برپا شد یک جوان ۲۲ ساله در استانبول به ضرب گلوله کشته شد. هواداران اردوغان یک سازمان تروریستی افراطی را مسئول مرگ این جوان نامیدند.

۱۳۹۲ اسفند ۱۹, دوشنبه

دستگیری دراویش در جریان تجمع اعتراضی در برابر دادستانی تهران

نیروی انتظامی به تحصن دراویش در تهران یورش برده و شمار گسترده‌ای از آنها را بازداشت کرده است
حدود ۲هزار درویش برای حمایت از دراویش زندانی جلوی دادستانی تهران تحصن کرده بودند که ۵۰۰ نفر از این دراویش همراه با شمار دیگری از فعالان سیاسی حاضر در محل دستگیر شده اند.
نیروهای امنیتی صبح دیروز با بستن ورودی‌های منتهی به دادستانی تهران قصد جلوگیری از اجتماع دراویش در تجمع خانواده‌های دراویش زندانی و زندانیان سیاسی را داشتند که به رغم تدابیر شدید امنیتی و برخوردهای خشن و قهرآمیز، بسیاری از دراویش خود را به محل رساندند.
خانواده های دراویش زندانی پیشتر اعلام کرده بودند که (۱۷ اسفند) در برابر دادستانی تجمع خواهند کرد تا "به بی توجهی مقام های قضایی به سلامتی و درمان زندانیان" اعتراض کنند.
در روزهای گذشته بیش از دو هزار نفر از دراویش در ایران اعلام کرده اند که در حمایت از اعتصاب غذای ۹ درویش زندانی، در خانه خود به اعتصاب غذا دست خواهند زد.
علی یونسی، مشاور رئیس جمهوری ایران به تازگی از حمله گروه های تندرو مذهبی و برخی از نیروهای دستگاه های امنیتی به دراویش و بازداشت آنان، انتقاد کرده بود
در پی این اعتراض زنان دراویش را که در محل حضور داشتند کتک زده اند و تعدادی از آنان را بازداشت و با خودروهای ون به مکانی نامعلوم منتقل کرده اند. این تجمع اعتراضی کاملا مسالمت آمیز بوده و در کمال آرامش برگزارشده بود ولی با مداخله نیروهای انتظامی به ناآرامی و تنش منجر گردید.

این بوسه بر گونه مادر ستار بهشتی را تمام ملت ایران باید می زد



کاترین اشتون مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که به تهران سفر کرده است با هفت زن فعال ایرانی از جمله
نرگس محمدی و گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی دیدار کرد.
ستار سکوت را دوست نداشت و مادرش گوهر عشقی سکوت سنگین کسانی را شکست که فرزندان شان در تمام این سالها کشته شدند اما صدای شان به جایی نرسید. مادر ستار و مادرانی که سکوت شان را شکستند حرمت دارند. چون شکستن سکوت در برابر ظلم هیچگاه هزینه بی هزینه نیست.
مسیح علینژاد

۱۳۹۲ بهمن ۱۳, یکشنبه

رجب طیب اردوغان در دیدار با علی خامنه‌ای گفت ایران خانه دوم من است !!!

رجب طیب اردوغان در دیدار با علی خامنه‌ای: ایران خانه دوم من است
سفر اردوغان به تهران و امضای ۵ سند همکاری مهم
در جریان سفر دوروزه رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر ترکیه به ایران اعلام شد که حجم مبادلات بازرگانی ایران و ترکیه تا سال ۲۰۱۵ به ۳۰ میلیارد دلار می‌رسد. اردوغان از ایران به‌عنوان "خانه دوم خود نام برد.
رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه، در نخستین روز سفر دو روزه‌ی خود به تهران با حسن روحانی رئیس‌جمهور، علی خامنه‌ای رهبر و چندتن دیگر از مقامات دولتی جمهوری اسلامی ایران دیدار و گفت‌وگو کرد.
در سفر به تهران وزیران اقتصاد، فرهنگ، گردشگری و توسعه ترکیه، گروهی از فعالان اقتصادی و ۵۰ خبرنگار ترکیه آقای اردوغان را همراهی می‌کنند. در فرودگاه بین‌المللی تهران، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری ایران از اردوغان استقبال کرد.
به ‌گزارش خبرگزاری دانشجویی (ایسنا) در جریان این سفر سند تشکیل شورای عالی همکاری‌های سیاسی میان ایران و ترکیه به امضای رئیس‌جمهور ایران و نخست‌وزیر ترکیه رسید. همچنین در نشست مشترک اردوغان و هیئت همراه او با اسحاق جهانگیری، چهار سند همکاری مهم امضا شد.
در پی امضای تفاهم‌نامه‌های همکاری، نخست‌وزیر ترکیه و معاون اول رئیس‌جمهور ایران در یک کنفرانس خبری مشترک شرکت کردند. در این کنفرانس جهانگیری اعلام کرد که دو کشور ایران و ترکیه در مسیر افزایش مبادلات بازرگانی خود می‌کوشند و حجم این مبادلات در سال ۲۰۱۵ به ۳۰ میلیارد دلار خواهد رسید.
معاون اول روحانی ابراز امیدواری کرد که سفر اردوغان به تهران نقطه عطفی برای تعمیق و گسترش مناسبات تهران و آنکارا باشد.
در همین کنفرانس خبری اردوغان نیز گفت که در سال ۲۰۱۲ حجم مبادلات بازرگانی ایران و ترکیه به ۲۱ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار رسید، اما این رقم در سال ۲۰۱۳ به ۱۳ میلیارد دلار کاهش یافت. اردوغان افزود که دو کشور رسیدن به ۳۰ میلیارد دلار دادوستد را در سال ۲۰۱۵ هدف قرار داده‌اند.
 همچنین نخست‌وزیر ترکیه در نخستین روز سفر خود در کاخ سعدآباد با حسن روحانی رئیس‌جمهوری ایران دیدار و گفت‌وگو کرد. در این دیدار وزیران خارجه، اقتصاد، توسعه و گردشگری ترکیه و وزیران خارجه، ارتباطات، ارشاد و صنعت و معدن و تجارت ایران همراه با معاون اول روحانی حضور داشتند. در این نشست سند تشکیل شورای‌عالی همکاری‌های سیاسی ایران و ترکیه به امضای روحانی و اردوغان رسید.
حسن روحانی ضمن تاکید بر تقویت بخش خصوصی در زمینه‌ی توسعه همکاری‌های اقتصادی میان دو کشور گفت که ایران و ترکیه می‌توانند مناسبات خود را به ویژه در ساخت نیروگاه و پالایشگاه و همکاری‌های صنعتی و نفت‌و‌گاز گسترش دهند.
روحانی نیز تصریح کرد که توسعه همکاری‌های ایران و ترکیه به عنوان دو کشور قدرتمند منطقه می‌تواند فعالیت‌های تروریستی را عقیم کند.
رجب طیب اردوغان در این دیدار ضمن اشاره به مناسبات اقتصادی و سیاسی تاریخی ایران و ترکیه گفت: «هدف ما این است که با توسعه روابط اقتصادی به قرارداد تجارت آزاد میان دو کشور دست پیدا کنیم.»
به‌گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، هدف تشکیل شورای‌عالی همکاری‌های سیاسی، گسترش همکاری‌های ایران و ترکیه در منطقه است. در حالی که سیاست دو کشور در برابر مسائل بسیاری از کشورهای منطقه از جمله سوریه و مصر یکسان نیست. ایران در سال‌های اخیر از رژیم بشار اسد و ترکیه از مخالفان وی پشتیبانی کرده است.
در آستانه‌ی سفر اردوغان به تهران احمد داود اوغلو وزیرخارجه ترکیه در گفت‌وگو با شبکه رادیو تلویزیون دولتی ترکیه گفت که انتظار دارد ایران در زمینه سوریه و درد و رنج‌هایی که مردم این کشور می‌کشند، نیز موضعی حساس‌تر داشته باشد.
شورای‌عالی همکاری‌های ایران و ترکیه قرار است هرسال یک‌بار در تهران و آنکارا تشکیل جلسه دهد و مسئولان وزارت‌خانه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دو کشور در آن به رایزنی خواهند پرداخت.
اردوغان در ادامه سفر خود با سید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، نیز دیدار کرد. در این دیدار آقای خامنه‌ای خواستار "بهره‌بردای صحیح" از فرصت‌ها و موقعیت‌های موجود در مناسبات دو کشور شد.رهبر جمهوری اسلامی جدیت در اجرایی شدن توافق‌هایی را که در جریان سفر اردوغان حاصل شده است ضروری دانست. اردوغان نیز ضمن تاکید بر اهمیت همکاری‌های متقابل، ایران را "خانه دوم" خود خواند.
سفر اردوغان به تهران، همراه با امضای توافق‌نامه‌های سیاسی و اقتصادی مهم در شرایطی انجام می‌شود که دولت ترکیه در عرصه داخلی با یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های تاریخ خود روبرو است.
کابینه اردوغان در پی افشای فساد مالی بزرگ در میان فرزندان برخی وزیران ترمیم شده است، با این همه فشار بر دولت ادامه دارد.
در آستانه سفر نخست‌وزیر ترکیه روزنامه انگلیسی‌زبان "تودی زمان" ترکیه روی کار آمدن حسن‌ روحانی در ایران را  فرصتی مناسب برای بهبود روابط دو کشور خواند و افزود: «با کاهش تحریم‌ها علیه ایران، ترکیه روابط تجاری خود با ایران را گسترش خواهد داد».
احمد داوود اوغلو وزیرخارجه ترکیه نیز ۲۵ آذر ۱۳۹۲ در جریان آخرین سفر خود به تهران اظهار امیدواری کرده بود که مبادلات بازرگانی ایران و ترکیه تا سال ۲۰۱۵ به ۳۰ میلیارد و در سال ۲۰۲۰ به ۱۰۰ میلیارد دلار برسد.






نامه ی سی ام محمد نوری زاد به رهبر

به نام خدایی که راه گشود
 رفتن یا نرفتن، مسئله این است!
سلام به محضررهبرگرامی
حضرت آیت الله خامنه ای
سالروزبرآمدن جمهوری اسلامی است و من هدیه ای آورده ام برای این روزهای تلخ جناب شما ازجنس لبخند، ازجنس شادمانی، ازجنس امید وشوق وسرفرازی، ازجنس نور، ازجنس هرچه که شما اراده فرمایید. اصلاً ازجنس چیزهایی که ازدسترس همه ی ثروتمندان و همه ی سرشناسان وهمه ی دشمنانی که شما به هربهانه از آنها یاد می فرمایید خارج است ومن آن را مخصوص جناب شما با زرورقی ازغیرت مندی ومردانگی وعیاری کادوپیچ کرده ام تا به محضِ یک عنایتِ مختصرویک رخصتِ مختصرترتقدیمتان کنم.

راستی این روزها به چه متمایلید آقا؟ چه آرزوهایی درسرمی پرورانید؟ دوست ندارید دستی ازغیب که نه، ازآستین همین مردم ماتم زده برآید وشما را ازمتن هراس ها وزخم ها وآسیب ها وتلخکامی ها برهاند وبراریکه ای ازدلهای مردمان بنشاند؟ اطمینان دارم که خواهید فرمود بلی من بویژه این روزها به یک چنین آرزویی متمایلم وخواهان عملی شدنِ آنم.
وحتی ای بسا هیجان زده فریاد برآورید: آهای ای محمد نوری زاد، بگوببینم مگر می شود ناگهان ازنگرانی های استخوان سوزاین روزها تهی گشت وهمزمان درهای بسته ی دلِ مردمان را وا گشود وبه کانونی ازرضایتِ آنان راه یافت ودرهمانجا خانه کرد ومرتب ازبرکات ذکرها وسپاس ها وشگفتی های شان ارتزاق کرد؟ که می گویم: بله آقا، چرا که نشود. من متن یک معامله را پیش روی جناب شما وا می گشایم. نیک بنگرید: طبقِ این معامله وقرارداد، شما چیزی می پردازید ومردم، همین هایی را که گفته آمد تقدیم شما می کنند.

می بینید چه معامله ی خیرخواهانه ومنصفانه وهوشمندانه ونیکفرجامانه ای ست؟ طرف قرارداد با این که می بیند آسیب دیده وعمرش هدررفته وفرزندانش به پیریِ زودرس دچارشده اند، بازهمچنان جانب جناب شما را می گیرد ومعرکه ای ازنیکفرجامی را برای شما تدارک می بیند. با امضای این قرارداد، شما صادقانه می پذیرید که دراین بیست و چند سالِ رهبری، آن نبوده اید که باید می بودید. همین ودیگرهیچ.
فکرنمی کنم قراردادی به این خوشایندی درعمرتان با کسی وکسانی بسته باشید. که چه؟ که شما با آن که وظیفه ی معهود خود را بجای نیاورده اید وبرسرِطرفِ قرارداد سیلابی ازخسارت وآسیب جاری فرموده اید اما همو- طرف قرارداد – شما را برمی گیرد وغبارپریشانی ازجمال شما می زداید ودست نازنین شما را می گیرد ومی برد کجا؟ وسط دلش! ودرآنجا شما را برتختی که ملاتِ پایه هایش محبت ومهراست می نشاند. حالا شاید خود شما اصراربفرمایید که: من می خواهم یک به یک آسیب ها وخسارت های دورانِ رهبری ام درمتن قرارداد آورده شود. که این نیزپیشنهاد خوبی است. چرا؟
هم به این دلیل که دوطرفِ معامله – حداقل پیش وجدان خودشان – اقناع می شوند، وهم بخاطراین که این قرارداد بصورت یک سند تاریخی برای آیندگان باقی می ماند تا همان آیندگان بدانند تا قیام قیامت باید ازجناب شما به نیکی یاد کنند و نسل اندرنسل وامدارشجاعت وهوشمندی وحرّیت وکیخسروگونگی شما باشند. پس من با اجازه ی جناب شما نه همه بل تعدادی ازآن موارد را درمتن قرارداد می گنجانم وبسرعت می رویم سروقتِ امضای آن. به محضِ امضای قرارداد، مردم شما را برسردست می گیرند ومی برند آنجایی که گفتم ملاتِ پایه های تختش محبت ومهراست. پیشنهاد می کنم ذهن مبارک تان رااصلاً درگیراین مواردی که من برمی شمرم نفرمایید وبه تلخی هایش نیزاعتنا نکنید ومستقیم به غوغای بعد ازامضای قرارداد بیندیشید وهمان تخت مهرومحبتی که جایش کجاست؟ براریکه ی دل ها:
یک: شما دراین بیست وچند سال رهبری نشان داده اید که به راحتی فریب می خورید وبه راحتی اشتباه می کنید وبه راحتی برانجام خطاهای خود اصرارمی ورزید. وحال آن که قراربوده شما آگاه باشید وهوشمند باشید وقانونگرا. نه این که مدام به دام رنگینِ دسیسه گران بیفتید وخود نیزبه همین صفت متّصف شوید. یا قراربوده اگریک زمانی خطایی مرتکب شدید بدون شرم وبدون فوت وقت، روی درروی مردم بایستید وبه خطاهای خود اعتراف کنید وازمردم پوزش بخواهید. نه این که نخست خطا را به گردن دیگران بیندازید وسپس خود به انتقاد ازآن بپردازید.
دو: شما ویاران همراهتان درسالهای نخستِ بعد ازانقلاب، با فریاد های الله اکبردرمجلس، آقای بنی صدررا بخاطراین که کفایت سیاسی اش کامل نیست ازجایگاه ریاست جمهوری کنارگذاردید. خوب، چه ایرادی دارد؟ تصمیمی بوده که شما درآن زمان اتخاذ فرمودید وحتماً نیزبرای آن تصمیم ادلّه های متقنی فراهم آورده بودید. پرسش این که آیا خداوکیلی میزانِ دانش وفهم وآگاهیِ شما نه تنها دروادیِ سیاست، بل درحوزه های اقتصادی وامنیتی واطلاعاتی ونظامی واجتماعی وفرهنگی وبین المللی نیزازکفایتِ مکفی برخورداربوده است وهست؟ اگربفرمایید بلی، باید برای این بلی دلیل درست بیاورید. مثلاً بفرمایید این تصمیمات من دراین جاها ودراین موارد باعث شده که کشورازاین نقطه ی سفلی به این نقطه علیا نقل مکان کند.
واگرنه، قبول می فرمایید که کفایت های همه جانبه ی شما برای رهبریِ این مردم کافی نبوده ونیست، دراین صورت خودِ جناب شما کتاب قانون اساسی واسلامی را وابگشایید تا همه بدانیم قانون درباره ی رهبری که کفایت های همه جانبه اش ناکافی ومعکوس است، چه می گوید؟ ما برای این که جانب انصاف را رعایت کرده باشیم وازاین سندِ قرارداد چراغی بربیفروزیم برای آیندگانمان، آن را به استدلال می آراییم ودرآن به اشاره یِ چند مورد از ناکافی بودنِ کفایت های جناب شما بسنده می کنیم.
سه: شما دراین سالهای رهبری، دست برهرچه که نهاده اید، ازهمانجا مفسده ها برآمده است. فرهنگ؟ واویلا. امنیت؟ عجبا. اقتصاد ورشد وآرامش وآبادانی؟ ای بدا. دریک مثال، به غوغای ” تهاجم فرهنگی” وداستان”عوام وخواصِ” شما اشاره می کنم که شما سال ها هرچه دراین دو وادی بیشترمتمرکزشدید جامعه را به مفسده های بیشتری مبتلا فرمودید.
چهار: به راحتی فریب روسها را خوردید وبا ریسمان آنها به اعماق هسته ای فروشدید تا مگربا دستیابی به بمب اتمی دست به گلوی اسراییل وآمریکا ببرید واسم خود را با شجاعت بیامیزید ومدال آن را برگردن تاریخِ این مرزوبوم بیاویزید. روسها شما را بر زانوی خود نشاندند و پولهای مردم را با امضای شما برداشتند وبردند وآشغال های هسته ای خود را برای سرگرم شدن شما پیش روی شما فرش کردند وبرای شما فرصتی فراهم آوردند تا هرچه می خواهید شعاربدهید ورجزبخوانید وبرای آمریکا واسراییل خط ونشان بکشید وهمزمان به همان مدال شجاعت بیندیشید.
شما هرگزندانستید واکنون نیزنمی دانید که: به موازات نفرتی که شما برسراسراییل می باریدید ومی بارید، کارگزارانِ نفوذیِ اسراییل درهیبت سرداران سپاه واحمدی نژاد وجناب شریعتمداریِ کیهان، خواسته های اسراییل را ازامضاها وفریادهای شما برمی کشیدند وهنوزنیزبرمی کشند.

پنج: شما برای این که هست ونیستِ جامعه پیش پای جناب شما فرش شود، به ترساندنِ همگان حریص شدید. همگان را ترساندید وزبان مردم را به لکنت انداختید. جوری که ازمجلس شورای اسلامی اصطبلی پرداختید که درآن، صورت های انسانی، به مضحکه های حیوانی مشغولند. من البته جناب علی مطهری را ازاین اصطبل گند زده بیرون می کشم. مجلسی که دریک قلم، خون ستاربهشتی وصدها وصدها خون دیگررا دید وانکارشان کرد. ویا مجلسی که شلتاق های ویرانگراحمدی نژاد را دید وطبق خواسته ی شما راه بررواج حماقت های او گشود. مجلسی که جرأتِ نُطُق کشیدن ندارد تا شما را به هزاررفتارنادرستتان هشداردهد.
شش: شما چهره ی دستگاه قضایی را به حیاط خلوت خواسته های خود بدل فرموده اید وهیچگاه اجازه نفرموده اید دراین دستگاه، یک خودیِ خاطی تأدیب شود ومجازات ببیند. به اشاره ی جناب شما لشگری ازخاطیانِ خودی ازمهلکه های قضایی بدرجسته اند وطلبکارانه به بُهت مردمان خندیده اند. یک قلم بگویم؟ جلال الدین فارسیِ قاتل. بازبگویم؟ همه ی زندانیان واعدامیان سیاسی درهمه ی سالهای پس ازانقلاب. که اغلبشان بی طیِّ مسیرِدرستِ قضایی به تیغ جفای این
دستگاه – که خود مرعوب وزارت اطلاعات وسپاه است – زخمی شدند. که یا کشتندشان یا به زندان های بی دلیل گرفتارشان کردند.

بیش ازبیست وهشت سال پاکمردی چون مهندس عباس امیرانتظام بنا به فرمان جناب شما درزندان های مخوف شما آسیب دید وجناب شما بموازات آسیب های توفنده ای که برجسم وجان اوجاری می شد مست قدرت وامنیت وآرامش بودید. واصلاً نیزبه این اعتنا نبستید که جنابتان رهبراسلامی وشیعیِ این مردم است. که درهرکجای جهان اگربی عدالتی وبی قانونی وخاصه خواری جاری است، درکانون وحیطه ی رهبریِ شما نباید چنین باشد.
هفت: شورای نگهبان ومجلس خبرگان را آنچنان سطحی وآشکاربه طنزگاهِ متملقانِ ووابستگانِ خود بدل فرموده اید که هیچ نماینده وعضوی جرأت نکند یا نخواهد که برخسارت های جاریِ جناب شما انگشت نهد وبقای شما را درمسند رهبری به مخاطره اندازد یا به چالش بکشد.
هشت: ستاد اجرایی فرمان امام را که قراربوده بساطش چند ماهه برچیده شود، ویا تشکیلات عریض وطویل آستان قدس و برخی دستگاههای با نام وبی نام دیگررا به اسم خزانه ی شخصی خود سند زده اید وهرگزاجازه نداده اید نماینده ای ازیک دستگاه دولتی حتی بدانها چپ بنگرد وحساب وکتابی ازآنان طلب کند.
نه: با مسئولیت شخصی خود وبدون ارجاع به افکارعمومی، بشکلی گسترده درامورداخلی کشورهایی چون افغانستان وعراق وسوریه ولبنان وفلسطین دخالت کرده اید ودراین راه هم خسارت های جبران ناپذیری به آبرو وبه داشته های کشوروارد آورده اید وهم پولهای کلان مردم را بی اجازه ی مردم به این کشورها بخشوده اید واحتمالاً همچنان نیزمی بخشید.
ده: کاری کرده اید که بجزخودتان هیچ رییس جمهوری ازآسیب ومفسده درامان نمانده باشد. مگرمی شود ازبنی صدرتا هاشمی تا خاتمی همه وهمه ناجوربوده باشند ویک احمدی نژاد همان باشد که شما خواهانِ آنید؟
یازده: احمدی نژاد را ازانبان بیت مکرم خود برکشیدید وبدو میدان دادید تا همچویک بی پروای بی چاک ودهان هاشمی یا هرکه را که درمدارنفرت شماست بخاک اندازد وذلیل کند وخود نیزمثل یک خادم و خدمتکار دربرابرشما دست به سینه بایستد وخواسته های شما را بی مزاحمتِ قانون اجابت کند ودقیقاً آن باشد که شما می خواهید. وآنگاه که همان فرد بی چاک ودهان به سمت خود شما خیزبرداشت، همین شمای رهبرفرزانه، برای افشا نشدن مفسده های فرزندان وخویشان واطرافیان تان برای اوفضا پرداختید وراه های بسته را به روی او واگشودید.
دوازده: اگردرکارنامه ی رهبری شما جزفضاحت هسته ای هیچ نباشد، عدم کفایت شما دربایستگی های رهبری قطعی ومحرزاست. این را نه یک دشمنِ خونیِ شما، که دوست شما – محمد نوری زاد – می گوید.
سیزده: جامعه ای که آراسته اید، یک جامعه ی هردمبیل وترسیده ودزد ودزد زده ومعتاد وبیکاروپریشان وگیج ومنگ وتحقیرشده وغارت شده هم درعرصه های داخلی وهم درمجامع بین المللی ست. با دزدانی عربده کش که قبه های سرداری شان را خود جناب شما بردوششان چسبانده اید وهمزمان موانع راهشان را دربلعیدن وبالا کشیدن اموال مردم به دستوری وامریه ای برچیده اید.
چهارده: روحانیت ومراجع را به چند شاخه شقه شقه فرموده اید والبته خیلی ها را نیزذلیل خواسته های خود کرده اید. اینان را یا نمک گیرشان ساخته اید یا ترسانده اید یا رانده اید. راستی آقا جان، مگرنه این که شجاعت، یک ضرورت حتمی دربساط مرجعیت است؟ چرا اکثریت قریب به اتفاق مراجع ما شجاع نیستند وازجناب شما والبته ازشعبون بی مخ های دستگاه شما بشدت درهراس اند ونگران این هستند که به فرجام آقایان شریعتمداری ومنتظری وصانعی دچارشوند؟
پانزده: قبول می فرمایید که اسلام را ذلیل فرموده اید آقاجان. تا پیش ازانقلاب شیعه وسنی درکنارهم می زیستند ودرهیچ کجای جهان این دو را مشاجره ای ومجادله ای درمیان نبود. با ظهورجمهوری اسلامی ایران والبته با مدیریت مجدانه ی جناب شما دراین سالهای رهبری، وبا توهین ها وکجروی ها وفروکاستنِ شأنِ هموطنان سنی مان ازیکسوی، وبا سردادن فریادهای منافقانه ی وحدت از دیگرسوی ، به ظهورغده ی سرطانی ای توفیق یافته اید به اسم طالبان والقاعده که درگلوی مبارک جناب شما وسایرمسلمانان جهان جا خوش کرده جوری که نه پایین می رود ونه برمی آید وازهمانجا به خراش اندازی ونابودیِ چیزکی به اسم مسلمانی وآبروی مسلمانان مشغول است. بله آقا، ما به مقدسات آنان توهین کردیم وهیچ شان انگاشتیم وآنان با جلیقه های انتحاری برای ما آغوش گشودند.
شانزده: من گاه به این می اندیشیدم که مشکل شما نداشتن شناخت ازجهان مدرن است. که دراین جهان، داستان مذهب وگرایشات دینی داستانی حاشیه ای وفردی ودرونی است وکلاًدرآن جوامع، حساسیت های دینی ازصورت جامعه کوچیده وبه درون افراد پناه برده وهرگزنیزفرصتی برای ظهورنمی یابند. مدت هاست که دانسته ام جناب شما نه تنها ازجهان مدرن، که شناختی نیزازجامعه ی خویش ندارید. شما خدا وکیلی چقدرکردستان را خوزستان را بلوچستان را وهمین تهران را می شناسید؟
شما که خوش سخن اید، تلاش کنید یک دقیقه – آری یک دقیقه – بدون شعاروبدون بکاربردن واژگان کلیشه ای درباره ی مردم ایران صحبت کنید. به امرجناب شما اقلیت های اعتقادی هرگزفرصتی برای برآمدن واستخدام وقرارگرفتن درجایگاه های بایسته ی کشورشان را که نداشته اند، به مختصربهانه ای نیز دستگیرشده اند ودرزندان یا اعدام یا بی دلیل درحبس مانده اند. به محض قرارگرفتن دریک محفل سنی یا زرتشتی یا یهودی شما اما به وادی شعارگریزمی زنید وهیچ نیزبه این نمی اندیشید که اگربشود بریک حباب پوک خانه ساخت به تربیت ناشی ازشعارنیزمی توان دل بست.
هفده: شما سرمایه های نقدی وانسانیِ کشوررا یا تباه فرموده اید یا از ریخت انداخته اید آقا. جامعه ای پرداخته اید بی نخبه وانبوه ازمداحان. جامعه ی بی نخبه ومداح محور، مطلوب ترین فضا وفرصت را برای رفتارهای ناجورحکومتی فراخ کرده است. جامعه ی بی نخبه ومداح محورِامروزما، درست همان است که شما خواسته اید ومی خواهید. چرا که دریک ساختاردرست وپسندیده وقانونی، آقا مجتبای شما فرصت جولان نمی یابد وسپاه واطلاعات فرش زیرپای شما نمی شوند. سخن ازاطلاعات شد، شما خبردارید آیا چرا آقای روحانی وهمکاران او را هنوزکه هنوزاست به وزارت اطلاعات راه نداده اند؟
هجده: این مختصرنشان می دهد که شما به حوزه ی عمومیِ “حق الناس” پای نهاده اید ودرهمان حوزه به برداشت های خصوصی مشغولید. این ورود نابجا اگرازیک رهبرویک رییس جمهورِخدا ناباور روی بدهد، شاید پذیرفتنی ترباشد تا شما که خود را مغزاسلام ناب می دانید واحتمالاً که نه قطعاً خود را نایب امام زمان می دانید ومطمئناً نیزبه سرای باقی ایمان دارید وراجع به حق الناس ومطالبات اخرویِ آن ساعت ها سخن گفته اید ومیلیون ها مخاطب خود را به رعایت آن تشویق وترغیب وتحکم فرموده اید.
نوزده: امروزیکی ازحق الناس هایی که شما ازحقوق حتمیِ مردم برداشته اید وهمچنان نیزبه برداشتن های خود اصرارمی ورزید، حق انتخاب است. شما مردم را ازحق انتخابشان بازداشته اید. شما آنان را درهربزنگاهِ انتخاب، با دوزوکلک های امنیتی به بن بست هایی می کشانید که بناچارهمانی را انتخاب کنند که شما بدو متمایلید.
بیست: شما مردم را به انتخاب خودتان مجبورفرموده اید. واین، یک نقضِ غرضِ آشکاربا رهبریت اسلامی شماست. اگرقرآن فرموده: لااکراه فی الدین، این اکراه درپذیرش اجباریِ یک رهبر، به مراتب سهمگین ترونافذترازپذیرش اجباری دین است. لااکراه فی الدین یعنی آقای خامنه ای شما اجازه ندارید هم خود را وهم جمهوری اسلامی برمردم تحمیل کنید وازآنان بخواهید که همه ی مقدرات خود ونسل های خودرا به شما تفویض کنند. وحال آنکه شما سال هاست به همین کارِتحمیلی مشغولید ومردم را ازانتخاب آگاهانه وآزاد ومستقلشان بازداشته اید ومحرومشان فرموده اید.
بیست ویک: شما تا کنون هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه درقبال مسئولیت های متعددی که برهمه ی آنها احاطه بسته اید، پاسخگونبوده اید. هیچگاه درهیچ مناظره ای شرکت نجسته اید وبه پرسش های صریح کسی ونماینده ای پاسخ نگفته اید. واین، یعنی چنگ بردن به همان “حق الناس”. همین تباه سازی های حق الناسی ست که می گویم شما را کفایتی برای رهبری نگذارده است.
بیست ودو: یکی ازبزرگترین حق الناس هایی که شما آن را بخاک انداخته اید وهمچنان اسلام اسلام نیزمی فرمایید، گریزازقانون است. این شما بوده وهستید که بسیج وبسیجی را تا قلچماقانی فحاش وهتاک وتخریبگرتنزل داده اید. جوری که به هرفرموده ویا حتی به هرنافرموده ی جناب شما مثل صاعقه برسرمنتقدان ومعترضان ومراجع مغایر فرود می آیند وبساطشان بهم می ریزند تا به آنان بفهمانند دراینجا چه کسی برسرکاراست وچه می گوید وچه می خواهد. شما هرگزبه قانون مقید نبوده اید وهماره خود را فراترازقانون دانسته اید. یک پرسش قانونی: راستی چرا گردشِ مالیِ بیت مکرم شما وهرآنچه را که شما وکارگزاران مستقیم وخویشاوندان شما ازپول مردم برمی دارید وبرمی دارند، مشخص وآشکارنیست وهیچگاه حسابرسی نمی شود؟
واما امضای قرارداد:
به محض امضای این قرارداد، شما داوطلبانه وآبرومندانه وبی سروصدا – همچون کیخسرو- به اسم استراحت وعبادت ازرهبری کنارمی روید وعرصه را برای انتخاب همه جانبه ی مردم وا می گشایید. مردم درقبال این رفتارشما چه می کنند؟ شما را به درون پرمهرخود راه می دهند وشما را برهمان تختی می نشانند که ملات پایه هایش ازمحبت ومهراست. وگرنه….. نه، اصلاً دلم نمی خواهد به این “وگرنه” بپردازم وآینده ی عنقریب شما را واشکافی کنم. اجازه بدهید مثبت اندیشی را برگزینیم وهمان پایان خوش وآن تختی را برای شما آرزوکنیم که ملات پایه هایش ازمحبت ومهراست.
با احترام وادب
محمد نوری زاد
یازدهم بهمن ماه سال نود ودو – تهران

۱۳۹۲ دی ۲۱, شنبه

خطر تبعید بهنام ابراهیم زاده و حمیدرضا برهانی

Photo: ‎خطر تبعید بهنام ابراهیم زاده و حمیدرضا برهانی 

https://www.facebook.com/zendani.siasi

 بنا به اخبار رسیده و موثق به کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی به علت گزارشات عوامل وزارت اطلاعات در زندان اوین علیه بهنام ابراهیم زاده و حمیدرضا برهانی٬ این زندانیان سیاسی تهدید به تبعید به زندانی دیگر شده اند.

درپی درگیریهای به وجود آمده بین زندانیان سیاسی و عوامل وزارت اطلاعات در روز ۹ دی ماه یکی از عوامل وزارت اطلاعات که در زندان اوین بند ۳۵۰ به سر می برد به نام محمد شجاعی٬ گزارشی علیه بهنام ابراهیم زاده و حمیدرضا برهانی به خدابخشی دادیار ناظر بر زندان و مومنی معاون اجرائی زندان اوین داد که باعث تهدید  شدید این دو زندانی سیاسی به زندانی دیگر شد.

محمد شجاعی پس از اینکه متوجه شد مسئولین زندان با مرخصی او موافقت نکرده اند برای خوش خدمتی گزارشی علیه  این دو زندانی سیاسی به مسئولین زندان داد.

لازم به یادآوری ست که در روز ۹ دی در سالروز تظاهرات حکومتی علیه اعتراضات مردم در سال ۸۸ قرار بود تعدادی از عوامل مسئولین زندان و وزارت اطلاعات با شعار دادن و حمل پلاکارد در حیاط  بند ۳۵۰ زندان اوین تظاهراتی علیه زندانیان سیاسی و در حمایت از حکومت برگزار کنند که با اعتراض و مقاومت زندانیان سیاسی مواجه شد و در نهایت به درگیری میان زندانیان سیاسی و عوامل وزارت اطلاعات منجر شد که عماد بهاروند٬ بهزاد عربگل٬ علی کاظمی و حسن زیدآبادی به همین علت به به سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدند که همین موضوع نیز موجب اعتراض و تحصن سایر زندانیان سیاسی برای پایان دادن به انفرادی دوستان خود شد.

لازم به ذکر است که امیر کاظمی در پی اعتراضات هم بندیان خود از سلول انفرادی ۲۴۰ به بند ۳۵۰ بازگشت همچنین عماد بهاور ساعاتی پیش از انفرادی به داخل بند بازگشت


منبع: کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی‎


بنا به اخبار رسیده و موثق به کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی به علت گزارشات عوامل وزارت اطلاعات در زندان اوین علیه بهنام ابراهیم زاده و حمیدرضا برهانی٬ این زندانیان سیاسی تهدید به تبعید به زندانی دیگر شده اند.

درپی درگیریهای به وجود آمده بین زندانیان سیاسی و عوامل وزارت اطلاعات در روز ۹ دی ماه یکی از عوامل وزارت اطلاعات که در زندان اوین بند ۳۵۰ به سر می برد به نام محمد شجاعی٬ گزارشی علیه بهنام ابراهیم زاده و حمیدرضا برهانی به خدابخشی دادیار ناظر بر زندان و مومنی معاون اجرائی زندان اوین داد که باعث تهدید شدید این دو زندانی سیاسی به زندانی دیگر شد.

محمد شجاعی پس از اینکه متوجه شد مسئولین زندان با مرخصی او موافقت نکرده اند برای خوش خدمتی گزارشی علیه این دو زندانی سیاسی به مسئولین زندان داد.

لازم به یادآوری ست که در روز ۹ دی در سالروز تظاهرات حکومتی علیه اعتراضات مردم در سال ۸۸ قرار بود تعدادی از عوامل مسئولین زندان و وزارت اطلاعات با شعار دادن و حمل پلاکارد در حیاط بند ۳۵۰ زندان اوین تظاهراتی علیه زندانیان سیاسی و در حمایت از حکومت برگزار کنند که با اعتراض و مقاومت زندانیان سیاسی مواجه شد و در نهایت به درگیری میان زندانیان سیاسی و عوامل وزارت اطلاعات منجر شد که عماد بهاروند٬ بهزاد عربگل٬ علی کاظمی و حسن زیدآبادی به همین علت به به سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدند که همین موضوع نیز موجب اعتراض و تحصن سایر زندانیان سیاسی برای پایان دادن به انفرادی دوستان خود شد.

لازم به ذکر است که امیر کاظمی در پی اعتراضات هم بندیان خود از سلول انفرادی ۲۴۰ به بند ۳۵۰ بازگشت همچنین عماد بهاور ساعاتی پیش از انفرادی به داخل بند بازگشت


منبع: کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی