۱۳۹۳ اردیبهشت ۶, شنبه

تب تند بازداشت ها

Photo: ‎بازداشت به جرم نگرانی برای برادر

نامش کاوه دارالشفا است. برادر یاشار دارالشفا. یاشار در حادثه روز پنجشنبه در اوین مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.  کاوه برای همراهی با برادرش و سایر زندانیان بند ۳۵۰ موهای سرش را تراشید و به همراه سایر خانواده های زندانیان این روزها به عملکرد مسولان زندان معترض بود اما امشب خبر رسید که شبانه به خانه اش ریختند و کاوه را به جرم دفاع از برادرش، به جرم نگرانی برای برادرش بازداشت کردند.

گفته می شود روزی که خانواده ها در برابر ساختمان ریاست جمهوری تجمع کرده بودند نیز سه نفر را بازداشت کردند که یکی از آنها آزاد شده اما در مورد وضعیت دو نفر دیگر هنوز اطلاعی در دست نیست.‎
کاوه برای همراهی با برادرش و سایر زندانیان بند ۳۵۰ موهای سرش را تراشید
کاوه دارالشفا برادر یاشار دارالشفا بازداشت شد

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

اعدام پنج زندانی در زندان رجایی شهر کرج

در بحبوحه اعتراضات گسترده داخلی و بين المللی عليه سرکوب زندانيان سياسی اوين، رژيم ضدبشری آخوندی صبح امروز سه شنبه (2ارديبهشت) ۵ زندانی را در زندان گوهردشت کرج بدار آويخت. 
دژخيمان رژيم آخوندی اين زندانيان را روز گذشته از بندهای مختلف زندان گوهردشت کرج به سلولهای انفرادی منتقل کرده بودند

اسامی چهار تن از اين زندانيان که صبح امروز اعدام شدند عبارتند از:
۱ـ علی اصغر کواکبی ۶۸ ساله که بيش از ۴ سال در بند ۳ سالن ۸ زندان گوهردشت زندانی بود. 
۲ـ هرمز رضايی ۳۲ ساله ۴ سال در بند ۳ سالن ۷ زندان گوهردشت زندانی بود.
۳ـ سيد فرهاد ملاحسنی ۲۸ ساله ۵ سال در سالن ۱۱ بند ۴ زندان گوهردشت زندانی بود. 
۴ـ اکبر نوبخت ساران۳۷ ساله بيش از ۵ سال در سالن ۱۱ بند ۴ زندان گوهردشت کرج زندانی بود.

مادر اکبر امینی با دیدن پسرش از هوش رفت


اکبر امینی معترضی است که صبح روز راهپیمایی ۲۵ بهمن ۸۹ از جرثقیل بالا رفته بود

مادر اکبر امینی با دیدن وضعیت پسرش در زندان 

اوین که به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود 

از هوش رفت و غش کرد.

۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

گزارشگران بدون مرز حمله به زندانیان بند ۳۵۰ اوین را محکوم کرد

گزارشگران بدون مرز «حمله» به زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین و «نقض فاحش حقوق بشر در زندان‌های جمهوری اسلامی» را محکوم کرده است.
گزارشگران بدون مرز در بیانیه‌ای که پنجشنبه ۲۸ فروردین منتشر کرده، خواستار «دخالت فوری» ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر و احمد شهید، گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد درباره ایران برای «حفاظت از جان زندانیان عقیدتی و روزنامه‌نگاران و شهروند وب‌نگاران زندانی» شده است.
رضا معینی، مسئول دفتر ایران و افغانستان گزارشگران بدون مرز، در این باره گفته است: «رژیم تهران هیچ قانونی را رعایت نمی‌کند؛ نه قوانین بین‌المللی و نه حتی قوانین اسلامی خود را. خشونت مقامات جمهوری اسلامی علیه زندانیان اقدامی غیر انسانی و بی‌شرمانه است. اقدامی است برای تنبیه قهرمانانی که علیرغم سرکوب و ستمی که در این سال‌ها بر آن‌ها رفته است هنوز مقاومت می‌کنند. همچنین هشداری‌ست به جامعه مدنی ایران که همچنان خواست آزادی و دمکراسی را فریاد می‌زند.»
گزارشگران بدون مرز همچنین با اشاره به تکذیب کامل ضرب و شتم زندانیان سیاسی زندان اوین توسط غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی، افزوده که بر اساس اطلاعات گردآوری شده از سوی این نهاد، این حمله از سوی «برخی از مسئولان دستگاه قضایی، اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، هماهنگ و طرح ریزی شده است.»
بر اساس این بیانیه، «حضور برخی از چهره‌های این سه نهاد در کنار گارد ضد شورش در حمله به بند ٣۵٠ تصادف نبود.»
عفو بین‌الملل دیگر نهاد بین‌المللی مدافع حقوق بشر نیز در مورد «خطری که سلامت زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان اوین را تهدید می‌کند»، هشدار داده است.
پیش از این، غلامحسین اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و سهراب سلیمانی، مدیرکل زندان‌های استان تهران به طور جداگانه، حمله نیروهای امنیتی به زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین و ضرب و شتم آن‌ها را از اساس تکذیب کرده بودند.
هر دوی این افراد گفته بودند که پنجشنبه ۲۸ فروردین، مهلت ماهانه بازرسی از زندان بوده و این بازرسی بدون مشکل انجام شده و «نباید به فرافکنی‌ها و شایعه سازی‌های ضد انقلاب توجه داشت.»
این در حالی است که سایت کلمه که مرجع نخست منتشرکننده خبر بوده، همچنان بر صحت خبر خود پافشاری می‌کند.
به گزارش این سایت، شدت جراحات برخی زندانیان به حدی بوده که «تنها ساعتی پس از درگیری، امید بهروزی و اسماعیل برزگری به ترتیب بر اثر پارگی عروق دست و شکستگی قفسه سینه به صورت اورژانسی به بیمارستان طالقانی تهران منتقل و بستری شده اما به منظور جلوگیری از رسوایی بیشتر رئیس سازمان زندان‌ها، شبانه این دو زندانی به بهداری زندان و سپس دستکم یکی از آن‌ها به سلول‌های انفرادی فرستاده شده‌اند.»
کلمه افزوده که «اخبار نگران کننده‌ای در مورد وضعیت سلامتی ۳۰ تن از زندانیان منتقل شده به سلول‌های انفرادی و عدم پانسمان حداقلی جراحت‌های آنان در دست است.»
این سایت، پنجشنبه ۲۸ فروردین، مدعی شده بود که «در پی مقاومت تعدادی از زندانیان سیاسی در برابر بازرسی غیرمتعارف و استفاده از باتوم علیه زندانیان، به دستور ماموران عملیات اطلاعات سپاه و حفاظت زندان، ۳۰ نفر از زندانیان به سلول‌های انفرادی بند ۲۴۰ اوین منتقل شدند.»
کلمه افزوده بود: «به هنگام این انتقال، گارد زندان با بیش از ۱۰۰ مامور باتوم به دست، با تشکیل تونل در سالن منتهی به خروجی بند ۳۵۰ زندانیانی را که به روی زمین می‌کشیدند، با باتوم خصوصا از ناحیه سر و صورت مورد ضرب و جرح قرار دادند و لباس‌های آن‌ها را پاره و از تن آن‌ها خارج کردند.»
بر اساس این گزارش، ماموران پس از آنکه زندانیان را «در محوطه افسر نگهبانی رو به دیوار و یا روی زمین قرار دادند، دستبند و چشم بند به آن‌ها زدند و مجددا با ضرب و شتم و در حالی که تعدادی از آن‌ها با شکستگی و خونریزی رو به رو بودند، با مینی بوس به بند ۲۴۰ و سلول‌های انفرادی انتقال داده شدند.»

۱۳۹۳ فروردین ۲۶, سه‌شنبه

سخنگوی قوه قضايیه از محاکمه غیابی تعدادی از مظنونین فتنه ۸۸ خبر داد

محسنی اژه ای می‌گویددر اسفندماه سال گذشته «مظنونین فتنه ۸۸» غیابی محاکمه و «محکوم شده‌اند.»
 غلامحسین محسنی‌اژه‌ای، سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران،در نخستین نشست خبری خود در سال جدید، از «محاکمه غیابی برخی از فتنه‌گران سال ۸۸» در اسفندماه سال گذشته خبر داد. نخستین نشست خبری آقای محسنی اژه‌ای با خبرهایی درباره پرونده بابک زنجانی و خاوری نیز همراه بود.
 
به گزارش خبرگزاری فارس آقای محسنی اژه‌ای در این نشست خبری تنها درباره آن دسته از افرادی که «در جریان فتنه ۸۸ در مضان اتهام بودند و به خارج گریخته‌اند» صحبت کرده است.
 
رییس قوه قضاییه اعلام کرده که این افراد به «صورت غیابی» محاکمه شده و محکوم شدند و حکم‌هایشان اگر «به خود آن‌ها یا وکیل‌شان» دسترسی نباشد، به طرق دیگر به آن‌ها ابلاغ خواهد شد.

۱۳۹۳ فروردین ۲۰, چهارشنبه

اظهارنظر روباه بنفش در قبال قطعنامه اخیر پارلمان اروپا

 روحانی با اشاره به قطعنامه اخیر پارلمان اروپا در قبال ایران به سبب رعایت حقوق بشر اظهار کرد: از نظر دولت جمهوری اسلامی ایران این قطعنامه فاقد ارزش است و پارلمان اروپا کوچکتر از آن است که بخواهد به ملت برزگ ایران توهین کند
رئیس دولت بنفش با بیان اینکه این گونه قطعنامه‌ها هیچ اهمیتی ندارد، گفت: در چهارسال گذشته ۶۰ قطعنامه با ادبیاتی تندتر از قطعنامه اخیر توسط این پارلمان علیه ایران صادر شد که هیچ ارزشی نداشت و در خصوص آن سرو صدایی هم نشد. خوشبختانه امروز بواسطه آرامش و شفافیت حاکم بر فضای سیاست خارجی کشور، کوچکترین اهانتی به وضوح شنیده و البته ملت ما در برابر سخنان موهن موضع می‌گیرد. (منبع: http://www.president.ir/fa/76500 )

۱۳۹۳ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

۴ مرزبان آزاد شده به دليل خوابيدن حين انجام وظيفه باید تنبیه شوند

اسماعیل کوثری نماینده تهران در مجلس با اشاره به گزارش‌ها مبنی بر خواب بودن مرزبان‌ها در زمان گروگان گرفته شدن گفته است: «من بودم به جای برخورداری از خدمات آزادگی ، آنها را تنبیه می‌کردم تا در زمان انجام وظیفه دیگر این تخلفات را تکرار نکنند.»
چرا آخوندها میخواهند سربازها را تنبیه کنند؟
پس ازخواندن سخنان سردار سپاه اسماعیل کوثری که رئیس کمیته دفاعی کمیسیون امنیت‌ ملی و سیاست‌ خارجی مجلس شورای اسلامی است و آنهم در سایت رسمی مجلس جمهوری اسلامی''خانه ملت(!)'' مبنی بر اینکه ''باید ۴ مرزبان آزادشده تنبیه شوند(!!!) و اینکه تنبیه برای این است که در زمان انجام وظیفه، دیگر این تخلفات تکرار نشود(!) و آن‌ها مشمول قانون خدمات مربوط به آزادگان نمی‌شوند(!)'' و سخنان چند آخوند حکومتی دیگر مبنی بر لزوم بازجویی و برخورد با سربازان به خوبی میشود علت عمق غم سنگینی که در چهره های افسرده سربازانی که از خطر مرگ به زندگی دوباره بازگشته اند و باید چهره ای شاد داشته باشند و به جایش صورت های پریشان و غمگین آنها را در برگرفته را به خوبی متوجه شد و فهمید که چه فشارسنگینی از طرف نهاد های امنیتی دولت بنفش همچون وزارت اطلاعات بر روی آنها است.
جالب آنکه سایت های حامی دولت بنفش که به ظاهر در دفاع از سربازان انواع کمپین های ضد بلوچ راه انداخته بودند و به این بهانه برای مظلومیت حسن روحانی در مجامع جهانی آه و فغان راه انداخته بودند ولی از آنطرف دولت به جیش العدل پیغام داد که حتی اگر بقیه مرزبانان نیز کشته شوند به درخواست این گروه برای آزادی زندانیان بلوچ پاسخ مثبت نخواهد داد و دولت حسن روحانی نشان داد هیچ اهمیتی برای جان نظامیان قایل نیست و همانطور که در بیانیه رسمی جیش العدل آمده بود به آنها اعلام کردند که همه سربازان را بکشید برای ما مهم نیست و حتی با اعدام علی ناروئی از زندانیان سیاسی بلوچ و بستگان نزدیک مقام ارشد جیش العدل آنهم در زمانی که سربازان در دستشان بودند آنها را به کشتن مرزبان ها تحریک کردند و در حالیکه دولت و سایت های به ظاهر مدافع آزادی و زنجیره ای خارج از کشور که جز باند مماشات هستند و برای ظاهر سازی و بزک چهره نظام در خارج از کشور درست شده اند و مدافع دولت بنفش هستند خود را برای جوسازی و تحویل گرفتن جنازه سربازان و تکرار شو مذهبی که چند تابوت را با پرچم جمهوری اسلامی بپوشانند و بر روی کامیون روباز بگذارند و درحالیکه سپاه که در حالت عادی چشم دیدن ارتشیان را ندارد جنازه ها را اسکورت میکنند و چندین چفیه این و آن ور کامیون بهمراه عکس بزرگ خامنه ای بگذارند و در حالیکه صدای آهنگران که میخواند:''مرا اسب سفیدی بود روزی،شهادت آرزویم بود روزی'' از بلندگو پخش میشود پیکر بیجان سربازان را شهر به شهر از میان مردم عبور دهند و از اینکه ای کاش سعادت داشتند و در جوار سربازان مظلوم شهید میشدند و لزوم شدت عمل و سرکوب بیشتر بلوچ ها به این بهانه خود را آماده میکردند اما بناگاه با درخواست مردم ایران بویژه مادر شجاع ستار بهشتی و تلاش علمای اهل سنت و ریش سفیدان بلوچ ، سربازان برخلاف انتظار دولت بنفش آزاد شدند که باعث سردرگمی نظام شد و به ناگاه لحن مقامات و سایت های زنجیره ای حامی دولت از سربازان مظلوم به سربازان خطا کار معتاد(!) که آبروی دولت و نظام را برده اند تغییر کرد و عجبا از این همه وقاحت!!!

درباره امکانات ابتدایی سربازانی که در یک چادر پاره بدون پشتیبان بر بالای کوه و در منطقه ای که به خاطر سرکوب بلوچ ها همواره شاهد درگیری هست صحبت نمیکنم اما سوال اینجاست چگونه است از سپاهیانی که برای کمک به نظام جنایتکار بشار ارسد رفته بودند و همچنین تروریست علی وکیلی راد که قاتل آقای بختیار و منشی فرهیخته و جوان ایشان آقای سروش کتیبه بود (علی وکیلی‌راد پس از خروج از فرانسه درسوئیس به قراری که با رابط داشته دیر می‌رسد و پس از چند روز در حالی که در خیابان مشغول خوشگذارانی بود توسط پلیس دستگیر و به فرانسه بازگردانده می‌شود) و همچنین عامل رسوایی بین المللی در قتل دگراندیشان ایرانی در رستوران میکونوس که دامن خامنه ای و رفسنجانی را هم گرفت یعنی کاظم دارابی که ناشیانه سعی کرده بود آثار جرم را از بین ببرد اما با تیزهوشی پلیس و پیگیری دادستان آلمان به دام افتاد و محکوم شد ومسئولان وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت و سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران متهم به زمینه سازی ماجرای میکونوس شدند با دسته های گل و همانند قهرمان توسط مقامات دولتی جمهوری اسلامی استقبال شدند! و در هنگام استقبال رسمی صورت های شاد و بشاش داشتند؟! اما سربازان ما صورت های افسرده و پریشان دارند! آیا به راستی باید این سربازان تنبیه شوند؟! به راستی چه کسانی برای ایرانیان عزیزتر هستند: سپاهیانی که برای کمک به بشار اسد رفته بودند و قاتل آقای بختیار(علی وکیلی‌راد) و عامل رسوایی بین المللی در قتل دگراندیشان ایرانی در رستوران میکونوس(کاظم دارابی) و یا چهار سرباز مرزبان کشور؟
قضاوت با شماست.
محمد رستگار

نوشته رضا خندان همسر نسرین ستوده در صفحه فیس بوکش

رضا خندان همسر نسرین ستوده در صفحه فیس بوک خود می‌نویسد: آقای محمد جواد لاریحانی در مصاحبه‌ای گفته اند که در ایران هیچ کس به دلیل اعتقاداتش بازداشت نمی شود. از جمله اعضای جامعه ی بهائیان را نمونه آورده و گفته است که هیچ بهایی به دلیل اعتقادات‌اش بازداشت و یا از تحصیل محروم نشده است.
برای نمونه نام چند تن از هموطنان بهایی که هم اکنون در زندان اوین به سر می برند را خودم می نویسم

خانم مهوش شهریاری - زندان اوین - محکومیت ۲۰ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن 
خانم فریبا کمال آبادی - زندان اوین - محکومیت ۲۰ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم فاران حسامی - - زندان اوین - محکومیت ۴ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم نوشین خادم - - زندان اوین - محکومیت ۴ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم مریم نقاش زرگران - زندان اوین - محکومیت ۴ سال حبس - دلیل بازداشت: مسیحی شدن
خانم لوا خانجانی - - زندان اوین - محکومیت ۲ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم ژینوس رحیمی - زندان اوین - محکومیت ۱ سال حبس - دلیل بازداشت: بهایی بودن
خانم ترانه طایفی - قبولی کنکور ۱۳۹۳ - محرومیت از تحصیل در دانشگاه - دلیل محرومیت: بهایی بودن

۱۳۹۳ فروردین ۱۳, چهارشنبه

خشت بنای تقلب انتخاباتی ۸۸، تقلب در رفراندوم ۵۸ بود

آن روزها که من و دوستانم به نام روشنفکران مذهبی جوانان نسل اول انقلاب را به راهپیمایی و تلاش برای ساقط کردن نظام شاهی با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی دعوت و تشویق می کردیم و رهبری آقای خمینی را چشم بسته پذیرفته بودیم و هرگز از حافظه ی تاریخی خود در نقش روحانیت پس از انقلاب مشروطه تا آن زمان (۱۳۵۷) بهره نگرفتیم، آیا میدانستیم و به این مسئله فکر کرده بودیم که برداشت آقای خمینی و روحانیون پیرو او، از کلمات آزادی و استقلال بویژه جمهوری اسلامی چیست؟
‎من بعنوان فردی که نقشی در انقلاب داشتم پس از ۳۳ سال اعتراف می کنم، نه! راستی چرا من که شاهد صحنه های تکان دهنده ای چه در کمیته استقبال و چه در روز ورود آقای خمینی در فرودگاه مهرآباد بودم از خودم نپرسیدم، مگر تو شاهد یکه تازی‌ها و انحصار طلبی‌ها و وتو کردن های تصمیمات کمیته‌ها بویژه کمیته برنامه ریزی استقبال در مدرسه رفاه از سوی چند روحانی )مانند آقای مطهری) نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه ورود آقای خمینی به سالن فرودگاه و محاصره کردن او از سوی روحانیون حاضر در آنجا که منجر به جدایی آقای طالقانی از دیگر روحانیون و پناه بردن او به گوشه ای شد نبودی؟ مگر تو شاهد صحنه هایی این چنین که همه نشاندهنده ی انحصارطلبی و خرافه گرایی روحانیون و اطرافیان آقای خمینی بود، نبودی؟ پس چه شد که چشم بر همه ی وقایع پیش از رفراندوم تغییر نظام بستی و یک بار فکر نکردی جمهوری اسلامی یعنی چه و از شکم آن چه چیزی بیرون خواهد آمد؟ چرا وقتی بزرگانی از نویسندگان، شخصیت ها، اپوزیسیون، زنان، اقوام ایرانی، اقلیت های مذهبی و.....این سئوال را مطرح کردند که مقصود از جمهوری اسلامی چه نوع نظام حکومتی است، کسی به آنها جواب صریح و قانع کننده نداد تا بالاخره آقای خمینی مجبور شد بقول خودشان "خدعه" کند و بگوید: در جمهوری اسلامی ظلم نیست، فقیر و غنی وجود ندارد...همه ی ما از حقوق برابر برخورداریم...در اسلام اختناق نیست، برای همه ی طبقات آزادی وجود دارد...من وعده می دهم که اسلام برای همه کار درست می کند و زندگی شما را مرفه می کند.(اطلاعات ۱۲فروردین ۱۳۵۸ ص ۸)

‎چرا ما روشنفکران مذهبی این شعارها را پذیرفتیم و به پای صندوقهای رأی رفتیم و به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد رأی دادیم؟ راستی چرا؟ و امروز پس از گذشت ۳۳ سال در مورد آنچه برسر کشورما و جوانان ما و نسل اول و دوم و سوم انقلاب آمده چه جوابی می توانیم داشته باشیم؟ جز آنکه به آنها بگوئیم ما چشم بسته حرکت کردیم، شما چشم های خودرا باز کنید، تاریخ را بشناسید از حوادث گذشته درس بگیرید و بخصوص با بهره گیری از منابع صحیح و واقعی، گذشته را چراغی سازید برای دیدن راه آینده.
‎هموطنان، عزیزانم:
‎می خواهم برای درس آموزی از گذشته، به حقایقی که در اولین انتخاباتی که در نظام ولائی صورت گرفت اشاره ای داشته باشم تا ببینیم ریشه مشکل امروز ما از کجاست. میدانید پس از سقوط نظام شاهی و برپایی نظام ولایی رفراندوم تغییر نظام در تاریخ ۱۰ و ۱۱ فروردین سال ۱۳۵۸ یعنی ۴۸ روز بعد از اعلام پیروزی!(۲۲ بهمن ۱۳۵۷) انجام شد. فکر می کنید در نظامی که خود را یک نظام اخلاقی و مذهبی معرفی می کرد، اولین مراجعه به آراء عمومی (رفراندوم) چگونه برگزار شد؟ واقعیت های تاریخی می گوید در این باصطلاح همه پرسی از مردم، نه از اخلاق خبری بود و نه از صداقت و نه از آنچه مردم بنام مذهب می شناختند. به اظهارنظرهای چند نفر از بزرگان هنگام رأی دادن دقت فرمائید:
‎آیت الله خمینی گفت: «در حکومت اسلامی همه به حقوق خود می رسند»(کیهان ۱۱فرودین ۱۳۵۸ص۳)
‎مهندس بازرگان نخست وزیر گفت: «تمام آزادی زنان تضمین شده است»(همان منبع ص۳)
‎دکتر کریم سنجابی وزیرخارجه گفت: «جمهوری اسلامی بر اساس دموکراسی و ملیت برپا می شود»(همان منبع ص۳)
‎آیت الله گلپایگانی گفت: «اسلام تمام مشکلات اجتماعی و اقتصادی جهان را حل می کند»(همان منبع ص۳)

‎در مورد قول‌های این مردان که در آن دوران همگان آنها را بزرگان اخلاق و سیاست میدانستند خود قضاوت کنید. و اما از معلمین اخلاق آن هنگام که به سیاست ورود کردند و به قدرت نزدیک شدند، هنگام اعلام نتیجه ی همه پرسی که امانتی بود از سوی مردم در دست آنها نمی توان سخن نگفت و آن را به فراموشی سپرد. چه در آن روزها تخم آنچه ما امروز بعد از قریب ۳۳ سال درو می کنیم کاشته شد.
‎چند روز پس از رفراندوم روزنامه ی اطلاعات در صفحه اول خود با تیتر درشت و به یاد ماندنی و از قول احمدنوربخش مسئول ستاد مرکزی رفراندوم در وزارت کشور اعلام کرد، طبق آمار وصولی که بر اساس استخراج و تلفن گرام از سراسر کشور به وزارت کشور رسیده است ۲۰ میلیون و۲۸۸ هزارو ۲۱ نفر در سراسر کشور در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت کرده اند. از این عده ۲۰ میلیون و ۱۴۳ هزارو ۵۵ نفر به جمهوری اسلامی رأی آری و ۱۴۰ هزار و ۹۶۶ نفر رأی نه داده اند. وی افزود واجدین شرایط برای رأی دادن در کشور حدود ۲۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برآورد شده بود (روزنامه اطلاعات ۱۵فروردین ۱۳۵۸ص۱). مهندس بازرگان نخست وزیر هم در یک پیام رادیو تلویزیونی در تائید این سخنان گفت:« نتیجه رفراندوم را به همه ملت ایران تبریک می گویم...از ۲۲ میلیون نفر ۱۶ سال به بالا، ۲۰ میلیون و۲۸۸ هزار نفر طبق ارقامی که امروز از وزارت کشور دادند در رفراندوم شرکت کردند یعنی ۹۹/۵ درصد مردم ایران که مشمول این عمل بودند شرکت کردند، شاید بتوانم بگویم در دنیا چنین مشارکتی در هیچ امر رفراندوم و انتخاباتی که در ممالک دموکراتیک صورت می گیرد هیچ وقت صورت نگرفته است از این ۲۰ میلیون و ۱۴۷ هزار که شرکت کردند ۹۹ درصد جواب آری دادند و کمتر از یک درصد مخالفت با جمهوری اسلامی کردند و رأی مخالف دادند» (روزنامه اطلاعات ۱۶فروردین۱۳۵۸ص۳).
‎پیش از آنکه به آمارهای رسمی دیگر بپردازیم بهتر است در همین جا یک حساب سرانگشتی بکنیم تا معلوم شود این عدد ۹۹/۵ درصد از کجا آمده است. گفته شد از ۲۲ میلیون نفر واجد شرایط رأی دادن ۲۰ میلیون نفر در رفراندوم شرکت کرده اند(ارقام ریز حذف شده). اگر از ۲۲ میلیون ۲۰ میلیون رأی داده باشند درصد رأی دهندگان می شود حدود ۹۱ درصد. پس باید به مردم پاسخ داده می شد رقم غیرواقعی ۹۹/۵ از کجا آمده است؟ (در اینجا باید تاکید کنم که من در این مطلب و مطالب مشابه به بررسی تاریخ میپردازم و در آن اشتباهات خود و یاران و همفکرانم را نادیده نمیگیرم. اما این مساله به هیچ وجه بر ارادت من نسبت به شخصیت مهندس بازرگان خدشه ای وارد نخواهد کرد)
‎اما مهمتر از این ایرادات، بی توجهی به آماریست که بعضی از دست اندرکاران انتخابات و شخصیت ها داده اند که چند نمونه از آنها را در اینجا می آورم. وزیر کشور اعلام کرد «۲۴ میلیون نفر می توانند در رفراندوم رأی دهند"(روزنامه کیهان ۷فروردین۱۳۵۸ص۱). دکتر صادق طباطبائی معاون سیاسی و اجتماعی وزارت کشور گفت: "تعداد افراد واجد شرایط دادن رأی در سطح کشور با در نظر گرفتن جمعیت ۳۳ میلیونی ایران که جزو کشورهایی است که جمعیت آن بسیار جوان است، خیلی کمتر از ۲۴ میلیون نفر است چه قسمت وسیعی از این جمعیت را افراد زیر ۱۶ سال تشکیل می دهند.(اطلاعات ۸فروردین۵۸ص۸) و حجت الاسلام دکتر مفتح که از روحانیون سرشناس بود در رابطه با سخنان وزیر کشور گفت: "با احتمال قریب به یقین می توان گفت که مجموع کسانیکه می توانند رأی بدهند رقمی بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر را تشکیل می دهد»(همان منبع) مهندس عباس امیر انتظام معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت یک روز قبل از رفراندوم و بعد از جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران حاضر شد و در پاسخ یکی از خبرنگاران گفت: «بر اساس آخرین سرشماری ۱۸ میلیون و۷۹۸هزار و ۲۰۰ تن از جمعیت ایران بالای ۱۶ سال هستند و بر اساس تجربه معمولا ۶۰ تا ۶۵ درصد افراد واجد شرایط اقدام به دادن رأی می کنند که تعداد آنها بالغ بر ۱۲ میلیون خواهد شد»(کیهان ۱۱فروردین۱۳۵۸ص۵). روز دوم رفراندوم، روزنامه اطلاعات در چاپ دوم خود نوشت «وزارت کشور اعلام کرد که جمعا ۱۵ میلیون نفر سن زیر ۱۶ سال دارند که نمی توانند حق رأی داشته باشند، ۴ میلیون نفر در ارتفاعات زندگی می کنند که فراهم کردن وسایل برگزاری رفراندوم برایشان میسر نیست و از سوی دیگر فراخوان آنها به شهرها و مراکز اخذ رأی نیز محدود است یک میلیون نفر هم سن بالای هفتاد سال دارند که به علت کهولت و ضعف نمی توانند رأی بدهند»(اطلاعات ۱۱فروردین۱۳۵۸ص۴).
‎حال این ضد و نقیض گوئی‌ها و آمار واجدین شرایط رأی دادن از ۲۲ میلیون تا ۱۰ ـ ۱۲ میلیون نفر را با اعلام بسیاری از گروه‌های قومی و سیاسی برعدم شرکت در رفراندوم را در کنار هم بگذارید تا متوجه شویم در اولین مراجعه به آراء عمومی از سوی معلمین اخلاق که وارد سیاست شده بودند چه ملغمه ای به دست می آید و چند روز پس از انقلاب چگونه به مردم اطلاعات غیرواقعی دادند و اعلام کردند ۹۹/۵ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند. البته وقتی سخنگوی وزارت کشور اعلام می کند "کسانی که به هر علتی شناسنامه خود را در دست ندارند و یا شناسنامه آنها مفقود شده است می توانند با در دست داشتن کارت شناسائی معتبر از سازمان یا وزارت خانه ی خود در انتخابات شرکت کنند و رأی بدهند، همچنین کارگران کارخانه‌ها و یا کارگاه‌هایی که شناسنامه خود را همراه نداشته باشند با در دست داشتن تعهد کتبی از صاحب کارخانه یا استادکار خود می توانند در انتخابات شرکت کنند"(کیهان ۹فروردین۱۳۵۸ص۸)، معلوم است چنین دستورالعملی چند روز قبل از رفراندوم چه آشفتگی و تقلباتی را در انتخابات موجب خواهد شد.
‎حال بی مناسبت نمی‌دانم جریانی را که خود شاهد آن بوده‌ام در اینجا بیاورم تا از آنچه در اولین همه پرسی در نظام ولائی رخ داد، نسل سوم انقلاب که از نتایج انتخابات سال ۸۸ شگفت زده شد و قیام کرد و به خیابان‌ها ریخت بهتر و بیشتر آگاه گردد. من در رفراندوم ۱۰ فروردین سال ۵۸ مسئول شعبه‌ی اخذ رأی بیمارستان شهدای تجریش بودم نزدیک ظهر یکی از بچه محل‌هایم که نسبتی هم با ما داشت و فردی تحصیل کرده و دبیر یکی از مدارس شمیران بود سراسیمه به محل اخذ رأی مراجعه کرد تا رأی بدهد. از او شناسنامه و مدارک خواستیم خندید و گفت: ای بابا من تا این ساعت در بیش از ۱۰ حوزه رأی داده ام!! من و همسرم و دیگر اعضاء حوزه رأی گیری شوکه شدیم. راستی با آگاه شدن از چنین تقلباتی نباید به نام حافظ رأی مردم عکس العمل نشان می‌دادیم. عکس العمل ما چه بود؟ هیچ! چون می‌خواستیم جمهوری اسلامی برپا شود اما به چه قیمتی جواب آنرا امروز نسل سوم انقلاب با پوست و گوشت و تمام وجود احساس می‌کند. بگذارید شرم‌گینانه بگویم ما در جریان انقلاب و رفراندوم و انتخابات مجلس «خبرگان» که در نامه بعد به آن می پردازم و در این سه دهه به‌علت تسلیم شدن به احساسات و ناآگاهی و عدم شناخت، دچار تقصیر فراوان شدیم و آنچه نسل دوم و سوم انقلاب کشیدند و می‌کشند بار آن بردوش کسانی است که از روز اول در برابر دروغ و خدعه و فریبکاری با سکوت خود اساس ظلم را بنا کردند، که امروز باید در برابر خدا و خلق جوابگو باشند که چرا در این خلافکاری شرکت کردند و یا سکوت نمودند. ما امروز باید بعد از گذشت ۳ دهه جوابگوی اعمال، بی توجهی‌ها، سکوت و ندانم کاری‌های خود باشیم. اعمالی که خشت بنای انتخاب های بعدی از جمله انتخابات سال ۸۸ را که موجب طغیان مردم شد و آن همه کشتار و به زندان رفتن و شکنجه معترضین را موجب شد. امروز وقتی قانون اساسی جمهوری اسلامی را باز می کنیم در همان اصل اول آثار آن بداخلاقی‌ها و خلافکاری‌ها و جابجا کردن ارقام و اعداد و عدم صداقت حاکمیت با مردم را می بینیم. در این اصل آمده است:

‎اصل اول: حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه‌اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید حضرت آیت الله العظمی امام خمینی در همه پرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی الاولی سال یک هزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت۹۸/۲% کلیه کسانی که حق رأی داشتند به آن رأی مثبت دادند (قانون اساسی جمهوری اسلامی).
‎باید نویسندگان و تصویب کنندگان این قانون (اعضاء مجلس خبرگان) روشن می فرمودند این رقم ۹۸/۲ درصد که در قانون اساسی دیده می شود از کجا آمده است؟ دقت کنید که در خوشبینانه ترین حالت ۹۸/۲ درصد شرکت کنندگان - و نه کلیه واجدین حق رای- میتوانست درست باشد. آیا اینگونه گنجاندن این رقم در متن قانون اساسی نشاندهنده ی یک بداخلاقی و فریب نیست که نهال آن چند روز پس از پیروزی مردم و تغییر نظام کاشته شد و بعد از سه دهه ثمره آن را در آخرین انتخابات (سال ۸۸) دیدیم؟
‎امیدوارم بزودی بتوانم در مورد دومین انتخابات جمهوری اسلامی که برای بررسی پیش نویس قانون اساسی انجام شد و منجر به تحمیل اصل پنجم این قانون به ملت گردید حقایقی را برای تجربه آموزی نسل جوان بنویسم. (۱). اما می خواهم در پایان این مرور تاریخی یکبار دیگر سخنی داشته باشم با کسانی که هنوز نمی خواهند بپذیرید تا این قانون اساسی و اختیارات فوق قانون ولی فقیه وجود دارد انجام یک انتخابات آزاد در ایران امکان پذیر نیست. نظامی که این چنین آلوده به فساد و چپاول و دروغگویی و بی اخلاقی شده ممکن است اجازه دهد برای جلب رأی دهنده ی بیشتر کمی فضا باز شود و به چند نفری از منتقدین معتقد به ولایت فقیه و قانون اساسی هم رخصت شرکت در انتخابات دهد، اما هرگز اجازه نمی‌دهد تا یک انتخابات آزاد و عادلانه برگزار شود تا نمایندگان واقعی مردم بتوانند به اداره امور جامعه بپردازند. برای رسیدن به انتخابات آزاد باید به جای چشم داشت به مرحمت حکومت، اراده ایستادگی برای تغییر ساختاری داشت.
محمد ملکی