۱۳۹۱ خرداد ۱۰, چهارشنبه

کشف مواد مخدر و عتیقه از علی اکبر حیدری فرد

علی اکبر حیدری فرد معاون سعید مرتضوی دادستان سابق تهران (عصای دست سعید مرتضوی )



حیدری‌فرد دادیاری است که دستور انتقال بازداشت شدگان به بازداشتگاه کهریزک را داده بود
علی‌اکبر حیدری‌فر به همراه حسن حداد دهنوی معروف به قاضی حداد(معاونت امنیت وقت دادستان تهران) و سعید مرتضوی (دادستان سابق تهران) در مرداد ماه ۱۳۸۹ در جریان اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری  هشتادو هشت با دستور دادگاه انتظامی قضات از سمت های خود تعلیق شدند و همزمان مصونیت قضایی آنها نیز لغو شد اما به اتهامات آنها رسیدگی نشد.
او که از افراد تحت تحریم اتحادیه اروپا نیز می باشد در فروردین ماه ۱۳۹۱ به اتهام استفاده غيرمجاز از سلاح کمری در اصفهان دستگير شد.
در روز سوم فروردين‌ماه ۱۳۹۱ مردمی كه در صف طولانی پمپ بنزين بهارستان اصفهان حضور داشتند متوجه شدند فردی (حيدری فرد) بدون درنظر گرفتن نوبت وارد پمپ بنزين شده و قصد پر كردن باك خودرو خود را دارد.
وقتی شاهدان به اين موضوع اعتراض كردند مشاجره بالا گرفت و ناگهان راننده خودرو خاطی يك قبضه سلاح كمری از زير كت خود خارج کرد و در پمپ بنزين اقدام به تير اندازی هوایی نمود. در اين حين متصدی پمپ بنزين با مركز فوريت‌های پليس تماس گرفت و ماموران را در جريان گذاشت، ولی وقتی ماموران به محل اعزام شدند، فردی كه تير اندازی كرده بود خود را قاضی دادسرای عمومی و انقلاب تهران معرفی كرد.
با ارايه مدارك شناسايی ماموران انتظامی وی را آزاد كرده ولی حاضران در پمپ بنزين موضوع را از طريق دادسرای عمومی و انقلاب اصفهان پيگيری كردند. غلامرضا انصاری، رئيس كل دادگستری استان اصفهان در اين زمينه به روزنامه «ملت ما» گفت: "به دنبال اين رخداد و به علت شكايت افراد درگير با اين شخص به فوريت پرونده‌ای در دادگستری اصفهان تشكيل و موضوع مورد پيگيری قرار گرفت. با توجه به حساسيت مسئله و عنوان شغلی فرد ياد شده، دستور فوری قضايی صادر و خودروی شخص خاطی در مسير اصفهان توسط ماموران پليس متوقف و راننده به دادسرای اصفهان انتقال يافت."
وی اکنون علاوه بر داشتن پرونده کهریزک و استفاده غیر مجاز از سلاح متهم به حمل مواد مخدر و نگهداری عتیقه جات نیز می باشد .
چرا که در پی بازداشت او و بازرسی از خودرو شخصی اش مقداری مواد مخدر و در ادامه بازرسی از منزلش اشیای عتیقه به انضمام مقدار زیادی سکه های طلا کشف شده است واین امر موجبات متهم شدن وی به جرایم قضایی وحبس طویل المدت را در پیش دارد،
که البته با وجود سیاستهای کثیف جمهوری اسلامی برائت وی نیز آنچنان دور از ذهن نمی باشد. همانطور که حیدری‌فرد پس از انتصاب سعید مرتضوی از متهامان حوادث کهریزک، به ریاست سازمان تامین اجتماعی گفت: "تخریب مرتضوی در جریان انتصاب او به سمت ریاست سازمان تامین اجتماعی، امتداد موضع گیری های مغرضانه علیه انتصابات رییس جمهوری است."  با وجود این که بر طبق قانون، حضور متهمین در پست های مهم دولتی خلاف قانون محسوب می شود، دولتی ها همچنان بر ماندن سعید مرتضوی اصرار دارند و باید منتظر ماند و دید آیا ورود دیوان عدالت اداری به این داستان، سعید مرتضوی را خانه نشین خواهد کرد یا خیر؟ و مهمتر از همه اینکه حیدری فرد در وب سایت شخصی خودش  به نام دکتر علی اکبر حیدری فرد با به نمایش گذاشتن عکس رهبر نظام ( خامنه ای ) و درج مطلبی به عنوان "جانم فدای یک لحظه عمر تو رهبر" قطعا حربه ای برای مبرا شدن خود از اتهامات وارده را در دست دارد.
حیدری فرد با حمایت قاضی مرتضوی و سعید مرتضوی هم به پشتوانه رهبر انقلاب ؟ احمدی نژاد ؟ و.... ؟ در مصونیت به سر میبرند.
به نقل از محسن آرمین: (نماینده مجلس ششم)  قاضی مرتضوی در سطحی نیست که بتواند بدون پشتوانه دست به چنین اقداماتی بزند، اما این اعمال خودسرانه و غیر مسئولانه در صورت سکوت و مسامحه قطعا در این حد باقی نخواهد ماند."
علی اکبر حیدری فرد دادیاری که دستور انتقال بازداشت شدگان به بازداشتگاه کهریزک را داده بود نیز به عنوان مشاور سعید مرتضوی در ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد که خود مرتضوی نیز  در دی ماه ۱۳۸۸ از سوی محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز تعیین شد و این اولین انتصاب او در یک پست دولتی پس از عزل از دستگاه قضایی بود.


۱۳۹۱ خرداد ۹, سه‌شنبه

وصیت نامه آرش رحمانی پوردقایقی پیش از اجرای حکم اعدام


آرش رحمانی‌پور متهم نوجوانی بود که توسط حکومت دیکتاتور و فاشیست جمهوری اسلامی ایران متهم به عضویت در انجمن پادشاهی ایران گردید و در تاریخ هشتم بهمن ماه سال ۱۳۸۸ با حکم دادگاه انقلاب اعدام شد. بنا بر اظهارات وکیلش وی در هنگام ارتکاب جرم منسوب زیر سن قانونی بوده و تنها ۱۶ - ۱۷ سال داشته‌است

    
دادسرای عمومی و انقلاب تهران در این باره اعلام کرده بود که برای یازده تن از متهمان حوادث پس از انتخابات هشتاد وهشت از جمله معترضان روز عاشورا حکم اعدام صادر شده و دو تن از آنان به اسامی آرش رحمانی‌پور و محمد رضا علی زمانی اعدام شده‌اند. ضمنا سخنگوی انجمن پادشاهی ایران ادعای ارتباط این افراد با این حزب را به کلی رد کرده بود.
توضیح اینکه خانم نسرین ستوده وکیل آرش رحمانی پور اتهام وی مبنی بر شرکت در تظاهرات پس از انتخابات را تکذیب کرد و اعلام نمود که او در فروردین ماه و قبل از انتخابات به اتهام همکاری با انجمن پادشاهی ایران دستگیر شده بود. وی همچنین اعلام کرده است که به او اجازه دفاع در دادگاه نمایشی مرداد ماه داده نشده و اتهاماتی که به  آرش رحمانی پور نسبت داده شده بود مربوط به نوجوانی او بوده‌است و اعترافات وی هم به علت تهدید علیه خانواده‌اش بوده‌است. بعلاوه خانم ستوده افزودند که در تنها ملاقاتش با آرش رحمانی پور، او گفته که خواهر باردارش را همراه او دستگیر کرده بودند و گفته بودند تنها در صورتی خواهرش را آزاد خواهند کرد که به کارهای ناکرده اعتراف کند. خواهر آرش در این باره می‌گوید که بعد از بازداشت، بچه‌اش را از دست داده و چهار روز در بخش مراقبت های ویژه (آی سی یو) بستری بوده‌است، او همچنین اعلام کرد که به خانواده آرش رحمانی پور گفته شده بوده که حکم اعدام شکسته شده و آن‌ها از اجرای حکم اعدام خبر نداشتند و خبر آن را از تلویزیون شنیدند.
در بهمن‌ماه ۱۳۸۸ محمد جواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران تائید کرد که محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور که همزمان با هم اعدام شدند ماه‌ها پیش از انتخابات در زندان بوده و اتهام آن‌ها بمب گذاری فروردین هشتادوهفت در حسینیه شیراز بوده‌است. در آخرین اطلاعیه دادستانی تهران اتهام زمانی و رحمانی‌پور تلاش ناموفق برای ایجاد حریق امامزاده زید و امامزاده علی اکبر در تهران اعلام گردیده است.
آرش رحمانی پور در نامه ای دیگر که تاریخ آن مربوط به یک ماه پیش از اعدام است، در خصوص حکم اعدام خود نوشته است: “می گویند آرش گناهکار است چون جوانی است فاسد و به خداوندان این کشور اعتقاد ندارد و خداوندان نو به جای آنها می گذارد. من جوانی فاسدم چون گناهانی دارم. گناهکار مدعی است که امور جدی را سرسری می گیرد و درون وجدان تاریخ ما را زیر سوال می برد و چنان می نماید که به بعضی امور اعتنایی تام دارد در صورتی که هرگز به آن عنایتی نداشته است. می پندارد با ماست اما با بیگانه و دشمن دوستی می کند، می پندارد از ماست اما به تاریخ ما ریشخند می زند. آیا این ریشخند گناه نیست که درخور سزا باشد؟ شاید کسی بگوید آیا شرمگین نیستی که در دنیا چنان زندگی کردی که جان خود را به خطر انداختی؟ در جواب به معترض خواهم گفت اشتباه در این است که اندیشه مرگ و زندگی نزد تو اهمیت دارد ولی چنین نیست و تنها چیزی که شخصی باید نگران آن باشد این است که آنچه می کند درست است یا نادرست و حقیقت است یا باطل و ارزش است یا … . وگرنه تمام دلاورانی که در عرصه ی دفاع ازاین مرزجنگیده اند از سفیهان بوده اند”
متن وصیت نامه آرش رحمانی پور که ۱۰ دقیقه قبل از اعدام نوشته است
"به نام دوست ...
پدر و مادر واژه های بود که زیباییش آرامم می کرد اما من ارزش این زیبایی را نتوانستم به خوبی درک کنم ولی افتخارم وجود آنها بود.
چیزی به پایان نمانده است
نماز ،روزه، و دیگر حقوق دینی که به گردن داشتم و تازه با آن اخت شده بودم را به خدا می سپارم.

واما ایران ؛ من افتخارم این است که ایرانی بودم و برای ایران گردنم زبری طناب دار را حس کرد.
در مورد نظام اسلامی حاکم چیزی نمی گویم چون حکایت عجیبی خواهد بود اگر زمانی کسی این نوشته را خواند: تن کشته و گریه ی دوستان به از زنده و خنده ی دشمنان مرا آر(عار) آید از آن زندگی که سالار باشم کنم بندگی.

آرش رحمانی پور




۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

شیوه های بازجویی و جنایات جمهوری فاشیست اسلامی


ما حکومتی می خواهیم :
  • که در آن به اسم دین به کسی ظلم روا ندارند
  • جان انسانها ارزان به پای حفظ قدرت ریخته نشود و جانیان و شکنجه گران در پناه قدرت قرار نگیرند
  • منتقدان به سلابه کشیده نشوند وبرای هیچ کس پرونده سازی نشود
  • ماموران حکومتی حافظان امنیت باشند نه جلاد و سلاخ
  • بیگناهان در کنج بازداشتگاه قانون را پناه خود بدانند نه اعتراف به کارهای نکرده را
  • قضات خود را موظف به احقاق حق و عدالت بدانند نه حفظ قدرت سیاستمداران
  • راههای دسترسی آزاد مردم به اطلاعات مسدود نشود و برای دسترسی به اخبار داخلی نیازی به رجوع شبکه های خارجی نباشد
  • مردم واقعا محرم دانسته شوند و در مورد وضعیت اقتصادی کشور و وضع سایر کشورها به مردم دروغ گفته نشود

ما کشوری می خواهیم :
  • که در آن آوای زندگی بیش از فریاد مرگ به گوش برسد
  • مردمش در جهان به صلح جویی و مهربانی شناخته شوند نه به خشونت و کینه توزی
  • روز به روز از تعداد دوستانش در جهان کاسته نشودومسئولانش مجبور نباشند برای جلب نظر برخی دولتها سرمایه های ملی ومردمی را خرج کشورهای دیگر کنند در حالی که در کشور خود میلیونها نفر زیر خط فقر و بیکار دارند
  • در آن برای توجیه بی عرضگی مسئولانش پای دشمن و بیگانه به میان نیاید
  • ودر نهایت کشوری که رکورد دار مصرف مواد مخدر ، فرار مغزها ، تعدد اعدام ها ، آزار و شکنجه ها ، ظلم و ستم و بی عدالتی به مردم ، تعدد توقیف مطبوعات و تعدد روزنامه نگاران زندانی نباشد. 


                       

برگزاری مراسم گرامیداشت منصوررادپورجان باختۀ راه آزادی علیرغم تمام تهدیدات و فشارها در زندان رجائی شهر کرج


بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" برگزاری مراسم گرامیداشت جانباختۀ راه آزادی مردم ایران منصور رادپور توسط زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج.
روز جمعه 5 خرداد ماه مراسم گرامیداشت شهید راه آزادی مردم ایران منصور رادپور در راهرو سالن 12 بند 4 زندان گوهردشت کرج برگزار شد.در این مراسم تقریبا تمامی زندانیان سیاسی شرکت داشتند.مراسم گرامیداشت با اعلام یک دقیقه سکوت آغاز شد . در ادامۀ مراسم حاضرین اقدام به خواندن فاتحه نمودند.
در قسمت دیگر این برنامه ، زندانی سیاسی کریم عزیز معروف آیه هایی از قرآن مجید را قرائت کرد. پس از پایان قرائت قرآن زندانی سیاسی حشمت الله طبرزدی چند دقیقه ای در مورد خوبیها و محسنات و خاطره های که از شهید راه آزادی مردم ایران داشت برای سایر همبندیانش بیان کرد.
در ادامۀ برنامه معلم زندانی رسول بداقی که مدتی در زندان گوهردشت همخرج جانباختۀ راه آزادی مردم ایران بود از خاطراتی که با او داشت برای سایر زندانیان سیاسی نقل کرد و در پایان صحبتش قطعه شعری را به یاد منصور رادپور خواند.
تعداد دیگری از زندانیان سیاسی خاطرات خود را برای سایر همبندیانشان نقل کردند. این مراسم نزدیک به 1 ساعت ادامه داشت.
زندانیان سیاسی روز پنجشنبه 4 خرداد ماه تدارکات لازم برای برگزاری مراسم گرامیداشت را تهیه دیده بودند اما تهدیدات و فشارهای مامورین اطلاعات ولی فقیه در زندان مانع برگزاری مراسم گرامیداشت گردید که باعث برانگیختن خشم زندانیان سیاسی شد.

فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
05 خرداد1391 برابر با 25 می2012

متن رنج نامه مهندس حشمت الله طبرزدی (زندان رجائی شهرکرج)

 مهندس حشمت الله طبرزدی دبیر کل جبهه دمکراتیک ایران 
با 
نگارش رنج نامه ای از درون زندان رجائی شهر کرج جهت 
روشن تر شدن افکار 
عمومی به رنجی که بر خودر فته پرداخت و گفت من بدلیل 
مخالفت با ظلم، تبعیض، شکنجه، تفتیش عقیده و 
فسادهای 
 بزرگ سیاسی – مالی – اداری - قضایی و اقتصادی 
حکومت باید ناعادلانه در زندان باشم.


متن رنج نامه مهندس طبرزدی به شرح زیر است

با راه اندازی هفته نامه ی پیام دانشجو در شهریورماه ۱۳۷۳ خیلی زود قلم من به حوزه نقد قدرت و افشای مفاسد مالی و اداری و سیاسی کشانده شد. برای نمونه، اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی که حاصل کار مشترک بانک صادرات ومحسن رفیقدوست (بعنوان نماینده ی ولی فقیه در بنیاد مستضعفان) و فاضل خداداد (نماینده بخش خصوصی) بود، در نشریه پیام دانشجو افشا شد.
حاصل این افشاگریها توقف نشر پیام دانشجو و دو بار حمله‌ گروههای فشار به دفتر نشریه و بازداشت و دادگاهی شدن من، در آن دوران بود. این دوره از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ بود که به یک سال حبس و یک میلیون تومان جزای نقدی و پنج سال محرومیت از انتشار نشریه محکوم شدم.
پاییز سال ۱۳۷۵ بدلیل برگزاری میتینگ های دانشجویی از سوی اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان (که من سمت دبیر کلی آنرا داشتم) و بدلیل انتشار مجدد پیام دانشجو بار دیگر توسط قاضی مرتضوی برای یک هفته بازداشت و راهی اوین شدم. من اولین روزنامه نگار زندانی مرتضوی بودم و مرتضوی وظیفه داشت برای همیشه از انتشار پیام دانشجو جلوگیری کند.
در سال ۱۳۷۶ بدلیل میتینگ دانشجویی که در آن دوره ای بودن رهبری و پاسخگو بودن رهبر به سوی مردم را مطرح کرده بودم ضمن اینکه مورد ضرب و شتم شدید انصار حزب الله در محل دفتر اتحادیه قرار گرفتم از سوی دادگاه انقلاب نیز محاکمه و به یکسال حبس تعلیقی محکوم گردیدم.
عید نوروز ۷۸ با صدور بیانیه ای از سوی اتحادیه اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان اعلام کردیم که ساختار سیاسی آینده‌ ایران باید یک جمهوری آزاد و دموکراتیک باشد و در واقع خواهان یک حکومت سکولار شدیم.
در ۲۶ خرداد همین سال بدلیل سردبیری هفته نامه‌ «هویت خویش» و درج همین بیانیه ی ساختاری از سوی شعبه ۶ دادگاه انقلاب بازداشت شدم و هفته نامه نیز توقیف شد. پس از چند روز جنبش دانشجویی ۱۸ تیر اتفاق افتاد و من همراه با صدها تن از دانشجویان و فعالین سیاسی بدلیل همین حادثه زیر شکنجه قرار گرفتیم که این دوره ۵ ماه بطول انجامید. شکنجه ها در ۲۰۹ و شکنجه گاه توحید اتفاق افتاد.
وزارت اطلاعات همه اتفاقات را به جبهه متحد دانشجویی و من و دوستانم نسبت داد.
در سال ۷۹ روزنامه «گزارش روز» را سردبیری میکردم، که به دستور خامنه ای روزنامه های دگر اندیش از جمله گزارش روز توقیف شد. پس از آن در ۴ خرداد ۷۹ سالگرد میتینگ ۴ خرداد ۷۷ در پارک لاله را در دانشگاه تهران و خیابانهای اطراف برگزار کردیم که من و تعدادی از دوستان بازداشت شدیم. من در این دستگیری سه ماه در انفرادی ۲۰۹ بازداشت و زیر شکنجه سفید بودم.
در ۲۷ فروردین و در حالیکه با حدود ۵۰ تن از اعضای جبهه دموکراتیک ایران مشغول سخنرانی و مباحث علمی بودیم سپاه پاسداران به دفتر حمله کرد و من را با خود برد. در آن حمله که مسلحانه انجام شد من به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتم و آن سال ۹ ماه در سلولهای انفرادی سپاه در اداره اطلاعات و وزارت دفاع و عشرت آباد زیر شکنجه های روحی شدید قرار داشتم (که علت اصلی آن نامه ای انتقادی بود که به خامنه ای نوشته بودم) و در آن نامه ذکر کرده بودم از شکنجه گاه توحید و شکنجه های خودم و شکنجه گاه توحید را افشا و خامنه ای را به همین دلیل مورد سرزنش قرار داده بودم.
در ۱۸ تیر ۸۱ بدلیل اعلام فراخوان برای بزرگداشت جنبش ۱۸ تیر ۷۸ در خیابان ۱۶ آذر بهمراه چند تن از دوستان (توسط سپاه) بازداشت شدم و بمدت هشت ماه و نیم (که هفت ماه آن در انفرادی بازداشتگاه مخوف «دو الف» متعلق به سپاه) زیر شکنجه های روحی بودم. آن سال سپاه به خانه ام یورش برد و دو فرزندم محمد و علی رابا خود برد و چهار شب در جایی نامعلوم زیر باز جویی قرار داد.
۲۰ خرداد ۸۲ در حالیکه تظاهرات در کوی دانشگاه و خیابانهای اطراف برای ۱۰ شب پیاپی ادامه داشت دادگاه انقلاب شعبه ۲۶ به ریاست قاضی حداد (که از سال ۷۹ پرونده ی من را رسیدگی می کرد) من را بازداشت کرد و پس از سه ماه انفرادی به بند ۳۵۰ منتقل شدم.
در سال ۸۳ بار دیگر دو فرزندم محمد و علی را برای حدود ۲۵ روز در سلولهای انفرادی ۲۰۹ مورد بازجویی قرار دادند و در همان حال حداد برایم دادگاه غیابی تشکیل داد. برای اینکه دادگاه انقلاب صلاحیت رسیدگی به پرونده من را ندارد و طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی دادگاه باید علنی و با حضور وکیل و هیئت منصفه باشد. آقای حداد من را به ۱۴ سال حبس در برازجان و ۱۰ سال محرومیت اجتماعی محکوم کرد. این حکم با اعتراض وکلای مدافع من روبرو شد و در تجدید نظر به ۱۲ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت تبدیل شد و با اعتراض مجدد وکیل مدافعم شادروان بهمنش پرونده ام به دیوان عدالت رفت و به ۷ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت اجتماعی تغییر یافت.
در ۴ خرداد ۸۷ و در حالیکه شروع حبس من از ۲۶ خرداد ۷۸ تقویم شده بود و عملا ۱۰ سال بطول انجامیده بود ولی به این دلیل که پیش از سال ۸۳ حکم من صادر نشد بلا تکلیف بودم و اولین مرخصی ها در سال ۷۸ و ۸۲ را به حساب نیاوردند و بنابراین پس از ۷ سال آزاد شدم.
در سال ۸۴ قاضی حداد بصورت غیابی پرونده اتحادیه دانشجویان و دانش آموختگان، ارجاعی از سوی قاضی مرتضوی را رسیدگی و حکم انحلال آنرا صادر کرد.
در ۷ دی ۸۸ بدلیل حمایت از جنبش سبز از طریق نوشتن مقاله ها و صدور بیانیه ها و شرکت در مصاحبه ها و تظاهرات مسالمت آمیز بار دیگر از سوی وزارت اطلاعات در منزل بازداشت و حدود ۴ ماه در ۲۰۹ و ۲۴۰ زیر شکنجه ی سفید و یک مورد ضرب و شتم و مواردی توهین و تحقیر بودم. پس از آن به بند ۳۵۰ و زندان کچویی و بالاخره زندان رجایی شهر منتقل شدم که دو سال و نیم از این دوره میگذرد. این بار قاضی پیرعباس من را به ۹ سال حبس و ۷۵ ضربه شلاق محکوم کرده است.
من اعلام کردم که دادگاه را بدلیل عدم صلاحیت نمی پذیرم. در تجدید نظر حکم به ۸ سال تقلیل پیدا کرد و در حالیکه در متن حکم دادگاه فرمایشی تبعید ذکر شده بود اما از ۲ سال قبل از آن من را به زندان رجایی شهر تبعید کرده بودند.
پس از این محکومیت جدید من علیه شخص علی خامنه ای نامه ای خطاب به مجامع بین المللی ذیصلاح تهیه کردم و از آنچه در این ۱۷ سال بر سر من و خانواده ام آورده بودند در ۱۰ بند تدوین و علیه او اعلان جرم کردم. سلب حق آزادی بیان - تفتیش عقاید – شکنجه - بازداشت های خودسرانه - توقیف نشریه - اخلال در تشکیلات - فشار به خانواده و ضرر و زیان های مالی و جسمی از جمله آن بوده است.
بدلیل طولانی شدن دوره حبس و بویژه انفرادی ها که جمعا دوره های انفرادی من به سه سال میرسد و نبودن امکانات بهداشتی و رفاهی و نیز تغذیه نامناسب و فشارهای روحی. جسم من به مرور پس از ۱۳ سال از ۲۶ خرداد ۷۸ تاکنون فرسوده شده و دچار بیماریهای گوناگون شده‌ام، که در زندان یا بیمارستان اما بصورت تحت الحفظ، امکان مداوای آنها نیست، بویژه که سالن ۱۲ زندان رجایی شهر از هیچ امکاناتی برخوردار نیست در عین حال من بعنوان یک روزنامه نگار زندانی و کوشنده سیاسی به این دلیل که میدانم هیچ جرمی مرتکب نشده ام که مستحق این همه هزینه باشم، ولی احساس رضایت میکنم و روحیه خوبی دارم که هیچگاه از دست نخواهم داد.
حکومت جمهوری اسلامی و رهبران آن یعنی سیدعلی خامنه ای و محمود احمدی نژاد که ادعا میکنند طرفدار قانون و عدالت هستند و ریاکارانه از زندانیان بحرین و عربستان و فلسطین دفاع میکنند سالیانی است که من و امثال من را زیر فشار و شکنجه و زندان قرار داده اند.
آگاهان دنیا باید بدانند که من فقط به دلیل ابراز عقیده و انتشار روزنامه و بدلیل تشکیل اتحادیه و حزب و بدلیل دعوت به میتینگ و تظاهرات مسالمت آمیز برای دفاع از عدالت و آزادی و دموکراسی و سکولاریسم و حقوق بشر این هزینه ها را می پردازم.من بدلیل مخالفت با ظلم، تبعیض، شکنجه، تفتیش عقیده و فسادهای های بزرگ سیاسی – مالی – اداری - قضایی و اقتصادی حکومت باید ناعادلانه در زندان باشم.

امیدوارم صدای من به گوش آگاهان و آزادگان جهان برسد.

حشمت اله طبرزدی - سالن۱۲ زندان رجایی شهر

ایران سفیر خود در باکو را فراخواند!



ایران سفیر خود را از آذربایجان فراخواند. این اقدام در میان اختلاف بین  دو کشور و در حالی  که باکو برای میزبانی مسابقه آواز یوروویژن آماده می شود صورت می گیرد.
سفارت  جمهوری اسلامی ایران در باکو می گوید محمد  باقر بهرامی روز دوشنبه برای گفت و گو در باره آنچه سفارت آن را " اهانت به مقدسات مذهبی" نامید به تهران رفت.
معترضین آذربایجانی  هفته پیش  در مقابل سفارت ایران جمع شدند تا سیاست های ضد آذری تهران  و نقض  حقوقی آذری ها در ایران را محکوم  کنند.
در جریان تجمع،  تظاهر کنندگان در کوشش برای مسخره کردن  محمود احمدی نژاد  رییس  جمهوری و آیت اله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ، عکس های آنها را در دست داشتند. 
پلیس  آذربایجان  چندین  معترض را که سعی  داشتند در جریان راه پیمایی در روز دوشنبه توجه را به نقض  حقوق بشر در آذربایجان جلب کنند دستگیر کرد.
آذربایجان  با آغاز یوروویژن، بزرگترین فستیوال آواز  در اروپا در  روز سه شنبه  ، زیر ذره بین  جهانی قرار می گیرد.
باکو می خواهد از این رقابت  برای  تقویت سیمای  خود استفاده کند.  تخمین زده می شود  که  ۱۲۰ میلیون نفر در سراسر جهان  فستیوال را تماشا  خواهند کرد.
در این میان، ارمنستان می گویدمسابقه یوروویژن راتحریم میکند.
آذربایجان  و ارمنستان در اختلاف بر سر ناحیه  ار منی نشین قره باغ علیه  در آذربایجان درگیر هستند.

میلیون‌ها کودک ایرانی محروم از تحصیل و در معرض خیابانی شدن هستند.


بر اساس آمار رسمی تا ۶ سال پیش ۵/ ۳ میلیون کودک ایرانی از تحصیل محروم
بودند. بر این تعداد اکنون یک میلیون اضافه شده است. ۵/ ۲ میلیون کودک
نیز در معرض خیابانی شدن هستند.
 بر اساس آمارهای حاصل از آخرين سرشماری رسمی كشور، ۲۷ درصد کودکانیایرانی، خارج از چرخه تحصیل قرار دارند.
آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، حاکی از آن بود که تعداد سه
و نیم میلیون کودک بازمانده از تحصیل در ایران وجود دارد، اما نهضت
سوادآموزی اعلام کرده است که از سال ۸۵ تا کنون بیش از یک میلیون کودک
دیگر به این آمار افزوده شده‌اند.
لذا خارج ماندن يک چهارم جمعيت كودكان
ایرانی از چرخه تحصيل باعث بیرون ماندن آن‌ها از چرخه توليد و استمرار
فرايند فقر در بزرگسالی خواهد شد و بر اقتصاد كلان كشور اثر می‌‌گذارد.
چراکه اين كودكان تريبون ندارند، نقش سياسی - اجتماعی و حق رای ندارند و به
اين دليل در برنامه ريزی‌‌ها از آن‌ها غافل می‌‌شوند.
در حالی که هر هزینه‌ای برای آموزش، ۵ برابر ارزش
افزوده تولید خواهد کرد و استمرار نابرابری‌‌ها و كاهش فرصت‌های‌ اشتغال
برابر از تبعات خارج ماندن كودكان از چرخه تحصيل است.
در همین زمینه روزنامه جام جم در شماره روز پنج‌شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱،
از قول مرضيه قاسم‌پور حقوق‌دان، نوشته بود: «در قوانين مدنی ايران تاكيد
زيادی به ماندن بچه‌ها كنار خانواده‌شان شده به طوری كه حتی اگر آن‌ها
مانع تحصيل بچه‌ها بشوند نيز، هيچ نهادی نمی‌‌تواند آن‌ها را از خانواده
دور كند. چون در قانون مدنی، تحصيل به عنوان يكی از نيازهای كودكان مشخص
نشده و تكليف پدر تنها تامين لباس، مسكن و خوراک آن هم در حد رفع نياز
است.»
دو و نیم میلیون کودک ایرانی در معرض خیابانی شدن هستند و این در حالیست 
که آمارها نشان میدهد۵۸۰ هزار کودک خیابانی در ایران وجود دارد. به گفته یک عضو هیات علمی دانشگاه رازی(محمد تقی سبزه ای) ، در ایران ۹۵ درصد کودکان خیابانی، ایرانی ومابقی تبعه افغانستان، پاکستان و دیگر کشورها هستند.
شایان ذکر است که ۲۲ درصد این کودکان مورد آزار خانوادگی قرار گرفته اند
این در صورتی است که در کشورهای دیگر این کودکان تحت کنترل
و نظارت نهادهای غیردولتی قرار می‌گیرند و امکانات قابل قبولی برای آن‌ها
در نظر گرفته می شود.
در سال‌های اخیر اخبار متفاوتی درباره فشار بر نهادهای غیردولتی که از
حقوق کودکان در ایران حمایت می‌کنند منتشر شده است.
برای نمونه منابع حقوق بشری در آبان ۱۳۸۸ گزارش داده بودند دفتر سازمان
غیردولتی (جمعیت تلاش برای جهانی شایسته کودکان) در ایران توسط ماموران
امنیتی پلمپ شده است.

پنجاه و هفتمین دور مسابقات یورو ویژن در باکو پایتخت آذربایجان افتتاح شد.


تظاهرات علیه رژیم در باکو:خامنه‌ای از ریختن خون مسلمان‌ها دست بردارد
تجمع گروهی از جوانان جمهوری آذربایجان مقابل سفارت ایران در باکو و سر
دادن شعار‌هایی علیه علی خامنه‌ای با خشم مقام‌های جمهوری اسلامی مواجه
شده است.
آخوند های حاکم بر ایران به شدت از برگزاری مسابقات یورو‌ویژن در جمهوری
آذربایجان خشمگین هستند به طوری که در خطبه‌های نماز جمعه این هفته حملات
تندی متوجه مقام‌های باکو کردند.
این هشدار‌ها و حملات در شرایطی داده شده که چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت گروهی
از اعضای سازمان اجتماعی در آذربایجان با تجمع مقابل سفارت ایران در باکو
نسبت به دخالت‌های جمهوری اسلامی در امور داخلی آذربایجان اعتراض کردند.
اعضای این سازمان‌ها هفته گذشته نیز تجمع مشابهی ترتیب داده و شعار‌های
علیه رهبر جمهوری اسلامی سر داده بودند
در این تجمع پلاکاردی در دست تجمع‌کنندگان دیده می‌شد که روی آن نوشته
شده بود: «خامنه‌ای! در قر‌ه‌باغ داغ دیده، در عراق٬ در سوریه. از ریختن
خون مسلمانان دست بردار.» همچنین تبلیغ علیه یورویژن به نماز جمعه رژیم رسید!

در اقدام هماهنگ شده ای که هر هفته برای تعیین خطبه های تبلیغی رژیم در
نماز جمعه شهرهای مختلف ایران صورت می گیرد، این بار ائمه جمعه از جمله
در تهران و تبریز و مشهد به تکفیر مسابقه یوروویژن پرداختند که قرار است
باکو، پایتخت آذربایجان، در خردادماه میزبان آن باشد.
دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی از مدتها پیش این مسابقه را زیر ضرب قرار
داده و با استفاده از مسلمانان افراطی آن کشور و تطمیع آنها، در بوق و
کرنا علیه یوروویژن می دمد.
روابط رژیم ایران و دولت آذربایجان در آستانه برگزاری مسابقات یوروویژن
در باکو بیش از پیش متشنج شده است.  در روز 27 اردیبهشت 
گروهی از
 اعضای سازمان اجتماعی در آذربایجان با تجمع مقابل سفارت جمهوری
اسلامی در باکو به دخالت های جمهوری اسلامی در آن کشور اعتراض کردند. 
 آیت الله کاظم صدیقی خطیب موقت نماز جمعه تهران درباره یوروویژن با
اشاره به اینکه «اخیرا حکومت آذربایجان به دنبال برگزاری مراسم سخیف رژه
همجنس بازان در این کشور است» از آن کشور خواست دست از این عمل قبیح
برداشته و رضایت مسلمانان کشورش را با رضایت آمریکا و اسراییل معامله
نکند، صدیقی گفت: در همه ادیان این عمل محکوم است و هیچ حیوانی حتی این
عمل را انجام نمی دهد.
علم الهدی، امام جمعه معروف مشهد نیز گفت: (جریان نابکاری که در جمهوری
آذربایجان با تظاهر به فسق رژه رفت توطئه ای بود که اسراییل در این کشور
اسلامی شیعه نشین اجرا کرد).
آیت الله محسن مجتهد شبستری نیز با تکرار تبلیغات دیگر ائمه جمعه در خطبه
های نماز جمعه تبریز گفت : (از دولت جمهوری آذربایجان می خواهیم با احساست
میلیاردها مسلمان جهان بازی نکند و احساسات مسلمان خود را با رضایت
سردمداران رژیم صهیونیستی و آمریکا معامله نکند).
از قرار معلوم جمهوری اسلامی در پی بسیج ساندیس خورها و برگزاری تظاهرات
حکومتی علیه برگزاری یوروویژن در باکو است.
ظاهرا یوروویژن که دهها سال است در کشورهای مختلف به آرامی برگزار شده و
سبب شادی و تفریح مردم می شود قرار است توسط جمهوری اسلامی و آخوندهای
خشک اندیش به عرصه درگیری های مذهبی و ایدئولوژیک تبدیل گردد آن هم در
حالی که مردم خود آذربایجان، به ویژه جوانان، وقتی قرار شد میزبان این
مسابقات شوند، شادیهای بسیار کردند. 


۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

چرا زنان بد حجاب را حبس نمی کنید ( منبع خبری ذوب شده در ولایت )


سایت حکومتی رجا نیوز:  زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی
ظاهر شوند، به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار
ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.

این رسانه ذوب شده در ولایت کهریزکی فقیه می افزاید، طبق قانون مجازات
اسلامی ، زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند ، به
حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی
محکوم خواهند شد ؛ اما باید از مسئولان ، این سؤال را پرسید که تاکنون چه
میزان به این قانون عمل شده است ؟

( چهره ربوده‌ شده ) ندا سلطانی در آلمان


در پی اعتراضات خیابانی به نتیجه انتخابات بحث‌انگیز دهمین دوره ریاست
جمهوری در ایران در سال ۱۳۸۸، ندا آقاسلطان یکی از ده‌ها تنی بود که در
سی‌ام خردادماه ۸۸ به ضرب گلوله در امیرآباد تهران کشته شد.
انتشار فیلم کوتاه و دردناک آخرین لحظه‌های زندگی این دختر۲۷ ساله و به
موازات آن، انتشار عکس ندای دیگری با نام خانوادگی سلطانی که از صفحه
فیس‌بوکش برداشته می‌شود و اشتبا‌ها به نام خانوادگی ندا آقاسلطان انتشار
می‌یابد، دردسر دیگری برای این ندا آفرید.
ندا سلطانی در پی انتشار عکسش مورد بازجویی مقام‌های جمهوری اسلامی قرار
می‌گیرد و در جریان این بازجویی‌ها از او خواسته می‌شود که در سناریویی
در مورد انکار کشته شدن ندا آقاسلطان شرکت کند، ولی او تن به این کار
نمی‌دهد و به اجبار ایران را ترک می‌کند و خود را به آلمان می‌رساند و
تقاضای پناهندگی‌اش را تسلیم مقام‌های مسئول در این کشور می‌کند.
ندا سلطانی، ۳۵ ساله، پس از حدود دو سال زندگی در آلمان پس از آن که
کتابی با عنوان «چهره ربوده شده من» در دست دارد، در گفت‌و‌گو با روزنامه
بیلد، چاپ آلمان، مصائبی را که پس از انتشار اشتباهی عکسش پشت سر گذاشته
شرح داده و گفته است که در پی انتخابات ریاست جمهوری در خردادماه سال ۸۸
در هیچ یک از اعتراض‌های خیابانی شرکت نکرده، زیرا بر این باور بوده که
با روی کار آمدن رئیس جمهور تازه‌ای اوضاع سیاسی در ایران بهتر
نمی‌شود
ندا سلطانی در این گفت‌و‌گو به بازجویی‌ها و فشارهایی که در ایران به او
وارد شده می‌پردازد و می‌گوید که مجبور می‌شود در دوازدهم تیرماه سال ۸۸
از ایران فرار کند.
حال پس از پشت سر گذاشتن گرفتاری‌های فراوان از حدود سه سال پیش به این
سو، ندا سلطانی کتابی به زبان آلمانی در این کشور منتشر کرده که «چهره
ربوده شده من» نام گرفته است.
او در گفت‌و‌گو با روزنامه بیلد گفته است که قصدش از نگارش این کتاب این
بوده که همگان بدانند چه بر سرش آمده است.
ندا سلطانی به خطر‌ها و مخاطره استفاده غلط از شبکه‌های مجازی هم در این
گفت‌و‌گو اشاره می‌کند و می‌گوید آن چه طی سه سال پیش تاکنون بر او
گذشته، ناشی از بهره‌گیری غلط از فیس‌بوک بوده است.
خانم سلطانی در پایان این گفت‌و‌گو یادآور می‌شود که از دانشگاهی در
آمریکا بورسیه تحصیلی دریافت کرده و پس از گذراندن این دوره قصد دارد بار
دیگر به آلمان بازگردد، زیرا تصمیم گرفته که از این پس برای آینده زندگی کند.

از زبان محمد نوری زاد بشنوید !


محمد نوری زاد: ما برای ماندن خود ،دروغ گفتیم  غارت کردیم آدم کشتیم
ما به اسم حفظ اسلام قتل و غارت کرده‌ایم
ما برای ماندن خود با فساد آمیخته ایم
خون مردم ریخته ایم
ما به اسم حفظ اسلام
قتل و غارت کرده ایم
آبروها برده ایم
ما دروغ گفتیم
ما غارت کردیم
ما آدم کشتیم

               
                     

محمد نوری زادمیگوید؛ما رفوزه شدگان اين آزمون 33ساله هستيم وقتی در نظام
اسلامی ما آستانه فاحشگی دختران به مرز 12سالگی و 13 سالگی می رسد
شرمنده ام سخن گفتن از غنی سازی اورانيوم غرور آفرين كه نيست بلکه ابلهانه
است. بايد باور كنيم كه در آزمون 33 ساله انقلاب اسلامی و در پياده كردن
وعده هایی كه به مردم داديم مردود شديم اين يك حقيقت است اگرچه
تلخ ، مدتهاست كه فصل ورشكستگی ما فرا رسيده و فصل خداحافظی ما ، خداحافظ
عدالت اسلامی كه اين انقلاب وعده كرد خداحافظ كرامت انسانی كه اين
انقلاب وعده كرد  برای مردم ايران و مردم جهان. خداحافظ آرزوهای به خاك
افتاده انقلاب، ما نشان داديم كه اگر دين داران و روحانيون به مسند قدرت
بنشينند می توانند دروغ بگویند می توانند به همه وعده هايی كه دادند پشت
كنند می توانند بر خلاف تمام صحبتهايی كه در دوری از دنيا و دنيا گريزی،
دنيا را با همه استعدادشان در آغوش بگيرند می توانند ظلم كنند می توانند
غارت كنند و ميتوانند آدم بكشند. ما برای اينكه اين تتمه ايمان مردم به
اسلام و گرايش دينی باقی بماند، بايد بپذيريم كه گزينه ای هستيم در كنار
ساير گزينه ها و بايد مردم را باور كنيم و گرايشات فكری و اعتقادی آنها
را به رسميت بشناسيم. نمی شود كه ما به عقايد خودمان پافشاری كنيم و
سنی ها را نبينيم ،مسیحی هاو بهايی ها را نبينيم، كمونيستهای سرزمين خودمان 
را نبينيم.ما در اين آزمون مردود شديم و اگر برای بقای دينمان مشتاقيم بايد
در كنار گرايشات مختلف فكری و اعتقادی و سياسی قرار بگيريم.ما اجازه
نداريم به اسم مسلمانی برای ديگران تصميم بگيريم و ساير انديشه ها را تنگ
كنيم.ما همچنان كه برای خودمان فضای فراخ آرزومنديم طبق همان آموزه های
دينی خودمان اين فضا را بايد برای ديگران هم فراهم كنيم ما برای حفظ قدرت
چه شررها كرده ايم چه ضررها كرده ايم ما برای جهل مردم چه كتلها بسته ایم
 چه نفسها خسته ايم ما برای ماندن خود با فساد آميخته ايم و خون مردم
ريخته ايم.ما به اسم حفظ اسلام قتل و غارت كرده ايم، آبروها برده ايم، ما
دروغ گفتيم ، ما دروغ گفتيم، ما دروغ گفتيم، ما غارت كرديم، ما آدم
كشتيم، آدم كشتيم، ما آدم كشتيم
ما چه جنایتها کردیم