۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

دستگیری روزنامه نگاران در ایران برای سومین روز پیاپی ادامه دارد


بازداشت روزنامه نگاران در ایران برای سومین روز پیاپی همچنان ادامه
دارد. تا ساعت تنظیم این گزارش ۱۶ روزنامه نگار ایرانی در مجموع این سه
روز توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شده اند.
دوشنبه ۲۸-۱-۲۰۱۳، کیوان مهرگان روزنامه نگار اصلاح طلب که در سایت شفنا
فعالیت می کرد و همچنین حسین یاغچی روزنامه نگار در هفته نامه آسمان
بازداشت شده اند.
نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی یکشنبه به ساختمان روزنامه های اصلاح طلب
شرق، بهار، اعتماد، آرمان و هفته نامه آسمان یورش برده و ۱۱ تن از
روزنامه نگاران را بازداشت کردند.
امیلی امرایی، ساسان آقایی، اکبر منتجبی، جواد دلیری، نسرین تخیری، میلاد
فدایی اصل، مطهره شفیعی، نرگس جودمی، سلیمان محمدی، پژمان موسوی و پوریا
عالمی، روزنامه نگارانی هستند که یکشنبه در محل کارشان بازداشت شده اند.
صبا آذرپیک خبرنگان پارلمانی پیشین روزنامه اعتماد و شماری از روزنامه
های اصلاح طلب نیز شامگاه یکشنبه با یورش ماموران به خانه اش بازداشت شد.
سلیمان محمدی و میلاد فدایی اصل دو روزنامه نگاری هستند که شنبه پس از
خروج از محل کارشان بازداشت شدند.
حکم بازداشت شماری دیگر از روزنامه نگاران صادر شده است که به دلیل حضور
نداشتنشان در محل کار یا منزل هنوز دستگیر نشده اند.

تشدید جنگ سید علی خامنه‌ای، علیه روزنامه‌نگاران ایرانی



یک‌شنبه سیاه : دست کم ١٢ روزنامه‌نگار در کمتر از ٢٤ ساعت بازداشت شدندو
تعدادی دیگر از روزنامه‌نگاران نیز باید در روزهای آینده خود را به
شعبه‌های مختلف دادگاه‌های انقلاب و از این میان شعبه ٩ دادسرای فرهنگ و
رسانه معرفی کنند.
در تاریخ ٨ بهمن ١٣٩١ نیروهای قضایی – امنیتی با یورش به دفاتر چهار
روزنامه‌ی بهار، شرق، اعتماد، آرمان و هفته‌نامه آسمان، پس از بازرسی محل
و ضبط کامپیوتر و ابزارکار روزنامه‌نگاران برخی از اعضای تحریره این
نشریات را بازداشت و به محل نامعلومی انتقال دادند. حکم بازداشت تعدادی
دیگر از روزنامه‌نگاران نیز صادر شده است.
کریستف دولوار دبیر اول گزارش‌گران بدون مرز در این باره اعلام کرد :"
تشدید وسرکوب بی وقفه‌ی روزنامه نگاران در ایران ادامه دارد، هنوز دوران
ترور و سرکوبی که از فردای انتخابات مورد اعتراض خرداد ١٣٨٨ آغاز شد، به
پایان نرسیده است. ٥ ماه پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران،
این بازداشت‌ها هشداری روشن است! دهان و زبان روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها
بسته خواهد شد."
گزارش‌گران بدون مرز خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط همه‌ی
روزنامه‌نگاران زندانی در ایران است. مقامات مسئول ایران باید به
بازداشت‌های خودسرانه و پی در پی که تنها هدف‌شان تضمین ثبات و ادامه
حیات نظام است، پایان دهند. فرجام این اقدامات تنها شکست است.
 دست کم ١٢روزنامه‌نگار در کمتر از ٢٤ ساعت بازداشت شده‌اند. در تاریخ ٨ بهمن،
ساسان آقایی، نسرین تخیری، جواد دلیری و امیلی امرایی، همکاران
روزنامه‌اعتماد، مطهره شفیعی، نرگس جودکی و صبا آذرپیک از روزنامه آرمان،
پوریا عالمی و پژمان موسوی از روزنامه شرق و اکبر منتجبی از هفته‌نامه
آسمان بازداشت شدند. در تاریخ ٧ بهمن نیز، میلاد فدایی اصل روزنامه‌نگار
خبرگزاری ایلنا و سلیمان محمدی روزنامه‌نگار روزنامه‌ی بهار در محل کار و
منزل خود بازداشت شده بودند. منازل روزنامه نگاران بازداشت شده نیز از
سوی نیروهای قضایی – امنیتی ساعت ها مورد بازرسی قرار گرفته و لوازم کار،
دست نوشته‌ها و کامپیوترهای آنها مصادره شده است.
تعدادی دیگر از روزنامه‌نگاران نیز باید در روزهای آینده خود را به
شعبه‌های مختلف دادگاه‌های انقلاب و از این میان شعبه ٩ دادسرای فرهنگ و
رسانه معرفی کنند.
از ٢٢ دی‌ماه به ویژه در تهران تعدادی از روزنامه‌نگاران از سوی اطلاعات
سپاه پاسداران و وزرات اطلاعات، احضار و مورد بازجویی قرار گرفته بودند.
در بازجویی‌ها از این روزنامه‌نگاران پرسش‌ها چون " چه برنامه ای در
انتخابات آینده دارید، از کدام نامزدها می خواهید حمایت کنید؟ و سوالات
متعددی در باره سخنرانی ١٩ دی ماه رهبر جمهوری اسلامی پرسیده شده بود.
علی خامنه‌‌ای در این سخنرانی اعلام کرده بود "آن کسانی که راجع به
انتخابات توصیه‌هایی می‌کنند، حواسشان باشد به دشمن کمک نکنند. دائما
نگویند انتخابات باید آزاد باشد. ما از اول انقلاب ۳۴ انتخابات داشتیم.
کدامش آزاد نبوده است؟ "
در تاریخ ٢ بهمن غلامحسین محسنی اژه‌ای دادستان کل جمهوری اسلامی ایران
در نشست مطبوعاتی اعلام کرده بود : " براساس اطلاعاتی که از منابع موثق
به دست من رسیده است، متأسفانه عده‌ای از روزنامه‌نگاران امروز جدای آنکه
در روزنامه‌های کشور قلم می‌زنند دستشان در دست غربی‌ها و ضد انقلاب
است."

۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

لجنزاری بنام «جمهوری اسلامی» و توليدات طبيعی آن!


گر چه بخشِ بزرگی از کسانی که اين روز ها بدست رژيم جنايت
پيشهء ملايان به دار آويخته ميشوند، نه جزو افراد «بد و شرور» جامعه،
بلکه از بهترين و دلاورترين جوانان ايران ميباشند که رژيم برای زهرچشم
گرفتن پيش از شروع «نمايش مهوع انتخاباتی» خود آنها را قربانی ميکند،
ليکن حتا با پذيرش اين گفته حکومتگران کنونی ايران هم که اين بچه را
«اراذل و اوباش» ميخوانند، نبايد از خود پرسيد که چرا و چگونه در کشوری
که حکومت آن خود را «نمايندگاهء الله و امام زمان» بر روی زمين ميخواند،
بيش از هر کشور ديگری در جهان، «اراذل و اوباش» پرورش می يابند و مثلآ نه
در سوئيس و سوئد و دانمارک و نروژ و بلژيک... که بقول اين ملايان، همگی
هم حکومتگرانی کافر و شرابخواره و زناکار دارند؟
پاسخ البته بسيار روشن است. زيرا همان سان که هر کارخانه ای «توليدات
ويژه» ای دارد، جوامع انسانی را هم ميبايد «کارخانه توليد انسان» بشمار
آورد.
چرا که، به همان سان که مديران، طراحان و عوامل فنی هر کارخانه ای
«محصولات» کارخانه خود و «نوع کيقيت» آنرا معين کرده و به خط توليد
ميدهند، پايوران و مديران ارشد سياسی هر جامعه ای هم، با برنامه ريزی های
فرهنگی، سياسی، اقتصادی و اجتماعی خود، به «چگونه بودن» شخصيت و فرهنگ واخلاق شهروندان جامعهء خود شکل و محتوا ميدهند.
از اينروی هم هست که اينک در هر کشور جهان که در دست مشتی فناتيک مذهبی ودزد فاسد و بی فرهنگ است، يا تروريست انتحاری توليد ميشود و يا دزد و
قاچاقچی و دلال محبت، و در برابر هم، در آن دسته از کشور هايی که در دست
سياسيون خردمند و «خود باشرف و شخصيت» ميباشند، بهترين فرهنگوران،
هنرمندان، متخصصان و ورزشکاران دنيا.
وحال، کشوری که حکومت آن که در دست مشتی دزد و جانی و چاقوکش و متجاوز ودلال محبت باشد، کشوری که حتا نمايندگان اخلاق و وجدان، يعنی «روحانيون»
آن هم خود از بی حيثيت ترين، بی رحم ترين، بددهان ترين و فاسد ترين افراد
جامعه باشند، آيا بسيار طبيعی نخواهد بود که بيشترين شمار «اراذل و
اوباش» را هم در جهان توليد کند؟ مگر نه اين است که گفته اند: «کرم از
لجن تغذيه ميکند».
اصلآ اين قوم بی فرهنگ اهرمن خوی و بدآيين و زشتکردار، پس از سی و چهار
سال حکومت بر ايران، حال جامعهء ما را آنچنان از فرهنگ و اخلاق و وجدان و
نوع دوستی و عدل و انصاف تهی کرده اند که ديگر اگر کسی در آن کشور دزد و
پست و دروغگو و رشوه گير و حقه باز نباشد، جای بسيار بسيار شگفتی خواهد
بود که بقول حافظ:

از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

سوریه با کمک ایران نیروی چریکی آموزش داده است


یک عضو زن اسلحه بدست نیروی «دفاع ملی سوری» در حمص که آموزش های خود را تمام کرده است. ۲۱ ژانویه ۲۰۱۲

یک سازمان حقوق بشری سوری می گوید رژیم بشار اسد یک نیروی شبه نظامی متشکل از مردان و زنانی را ایجاد کرده تا بتواند در جنگی که اکنون یک جنگ چریکی شده است، شرکت کند.

 سازمان دیده بان حقوق بشر سوریه می گوید برخی از اعضای این نیروی شبه نظامی در ایران،از متحدان اصلی سوریه آموزش دیده  اند.

سازمان دیده بان حقوق بشر سوریه می گوید این نیرو که نام «ارتش دفاع ملی» را بر خود گذاشته، کمیته های غیر نظامی و طرفدار رژیم را جمع  آوری می کند تا با آموزش های بهتر بتواند در جنگهای چریکی شرکت کند.

«کمیته های مردمی» ابتدا به خاطر پشتیبانی از محله هایی که از رژیم اسد حمایت می کردند، تشکیل شده بود.

رامی عبدالرحمن مدیر این سازمان حقوق بشری می گوید نیروهای ارتش سوریه معمولا آموزش های لازم را برای جنگ های چریکی ندیده اند و از اینرو رژیم سوریه به ایجاد «ارتش دفاع ملی»، اقدام کرده است.

آقای عبدالرحمن می گوید ایران در ایجاد این نیرو دست دارد. وی می افزاید بیشتر اعضای این نیرو را اعضا و یا هواداران حزب حاکم بعث در سوریه تشکیل می دهند که از مردان، زنان و اعضای گروههای مذهبی گوناگون شکل گرفته اند.

دادستان کل کشور: اتهامات مهدی هاشمی امنیتی و مالی است


 سخنگوی قوه قضائیه ایران:  اتهامات مهدی هاشمی، فرزند  اکبر هاشمی رفسنجانی، امنیتی و مالی است و به پرونده او در دادگاه انقلاب رسیدگی می شود

غلامحسین محسنی اژه ای افزود که هنوز تاریخی برای رسیدگی به این پرونده تشکیل نشده است

عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران قبلا از صدور کیفرخواستی با ۱۲ اتهام برای مهدی هاشمی خبرداده بود
    

مخالفت دوباره مجلس با سعید مرتضوی: طرح استیضاح وزیر کار

رضا طلایی‌نیک، نماینده مجلس شورای اسلامی ایران، روز سه‌شنبه، سه بهمن، به انتصاب سعید مرتضوی به عنوان سرپرست سازمان تامین اجتماعی اعتراض کرد و آن را «خلاف قانون» دانست. در همین حال علی مطهری، دیگر نماینده مجلس قانون‌گذاری، نیز از پی‌گیری طرح استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در همین زمینه خبر داد.

سعید مرتضوی دوشنبه، دو بهمن، از سمت مدیرعاملی سازمان تامین اجتماعی توسط هیئت امنای این سازمان عزل شد، اما به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت با حکمی از محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهوری ایران، به سازمان تامین اجتماعی بازگشت و این‌بار سمت «سرپرست» این سازمان را برعهده گرفت.

این انتصاب در حالی صورت می‌گیرد که دیوان عدالت اداری تاکنون دو بار حکم مدیرعاملی آقای مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی را باطل کرده است و نمایندگان مجلس نیز تهدید کرده‌اند که وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی را در صورت عدم برکناری سعید مرتضوی از سازمان تامین اجتماعی استیضاح خواهند کرد.

اما اکنون پایگاه اطلاع‌رسانی دولت ایران می‌گوید که اختیارات وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای عزل و نصب مدیرعامل یا سرپرست سازمان تامین اجتماعی به معاون اول رئیس جمهوری ایران واگذار شده است.

بر اساس اطلاعیه پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، در نشست روز یک‌شنبه، اول بهمن‌ماه، هیئت وزیران، پیشنهاد تفویض اختیارات وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در نصب و عزل مدیرعامل یا سرپرست سازمان تامین اجتماعی مطرح شده که در نهایت این پیشنهاد تصویب شده است.

این اطلاعیه اقدام فوق را مبتنی بر بند ۱۱۲ قانون بودجه سال ۱۳۹۱ کل کشور می‌داند.

این در حالی است که رضا طلایی‌نیک، نماینده مجلس شورای اسلامی، حضور سعید مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی را با هر عنوانی «خلاف قانون» دانسته است.

آقای طلایی‌نیک در این‌ باره گفت: «بر اساس تبصره ماده ۱۷ قانون نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی، کلیه کسانی که در ارکان بیمه‌های تأمین اجتماعی قرار می‌گیرند باید رشته تحصیلی آنها مرتبط باشد. سعید مرتضوی فاقد صلاحیت مندرج در این ماده قانونی است و حضور وی تحت هر عنوانی در رأس مجموعه تأمین اجتماعی خلاف قانون است.»

علی مطهری، دیگر نماینده مجلس شورای اسلامی، نیز اعلام کرد که طرح استیضاح عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی روز چهارشنبه، چهار بهمن، در مجلس اعلام وصول می‌شود.

به گفته آقای مطهری، دلیل استیضاح عبدالرضا شیخ‌الاسلامی انتصاب سعید مرتضوی و عدم اجرای حکم دیوان عدالت اداری مبنی بر برکناری او است.

 علی مطهری در این‌ باره گفت: «روز یک‌شنبه [اول بهمن] ملاقاتی با وزیر کار داشتیم و آقای شیخ‌الاسلامی قول داد که سه‌شنبه (امروز) مشکل حل شود. انتظار این بود فرد دیگری منصوب شود، اما این اتفاق نیفتاد.»

آقای مطهری همچنین با اشاره به تفویض اختیارات وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به معاون اول رئیس جمهور گفت: «این کار بازی با قانون است و  از طرف مجلس پذیرفته نیست و مقصر اصلی هم وزیر کار است.»

بر اساس این گزارش، طرح استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ۱۲ امضا دارد که از جمله امضاکنندگان آن می‌توان به علی مطهری، الیاس نادران، احمد توکلی، مسعود پزشکیان و غلامرضا مصباحی مقدم اشاره کرد.

حضور سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، در دولت محمود احمدی‌نژاد باعث ایجاد اختلافاتی میان دولت و مجلس ایران شده است.

آقای مرتضوی به واسطه جرایمی که در پرونده کهریزک مرتکب شده از سمت‌های خود در قوه قضاییه ایران تعلیق شده است.

پرونده کهریزک مربوط به بازداشتگاه گمنامی در اطراف تهران است که جمعی از معترضان به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۸ در آن حبس شده بودند. در این بازداشتگاه چندین تن از معترضان کشته شدند که از جمله آنها می‌توان به محسن روح‌الامینی، فرزند عبدالحسین روح‌الامینی از چهره‌های نزدیک به حکومت ایران اشاره کرد. 

قیمت دلار در نزدیکی ۳۷۰۰ تومان


گزارش‌های رسیده از ایران حکایت از بالا رفتن قیمت دلار برای سومین روز متوالی در کشور دارد، به طوری که قیمت دلار روز سه‌شنبه، سوم بهمن‌ماه، در بازار غیررسمی در حوالی ۳۷۰۰ تومان نوسان داشت.

این در حالی است که یک روز پیش از این، یعنی روز دوشنبه، دوم بهمن، بهای دلار از مرز ۳۵۰۰ تومان گذشت. این قیمت نیز به نوبه خود نسبت به قیمت دلار در روز یک‌شنبه ۱۳۰ تومان افزایش را نشان می‌داد.

اخبار دریافتی از صرافی‌ها در تهران حاکی است که روز سه‌شنبه دلار ۳۶۹۰ تومان، و یورو ۴۷۸۰ تومان به فروش رفت و قیمت هر سکه طلای طرح جدید نیز یک میلیون و ۴۸۰ هزار تومان و سکه طرح قدیم یک میلیون و ۴۷۰ هزار تومان شده‌ است.

در حالی که نرخ دلار در بازار آزاد در آذرماه ۸۹ حدود هزار و ۴۴ تومان بود، قیمت آن در مهرماه ۹۰ به ۱۲۵۰ تومان رسید و از آن زمان با جهشی فوق‌العاده روبه‌رو شد.

بازار آزاد ارز در ایران اما در ماه‌های اخیر دوران آرامی را می‌گذراند، ولی در سه روز اخیر و پس از انتشار برخی گزارش‌ها درباره «بازنشستگی» محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی، و سپس اعلام خبر «انفصال از خدمت» وی، بار دیگر دچار تلاطم شده است.

تشدید تحریم‌های خارجی و قطع درآمدهای نفتی ایران، مشکلات مربوط به نقل و انتقال‌های ارزی، افزایش شدید نقدینگی و ضعف مدیریت دولت محمود احمدی‌نژاد از دلایل اصلی نابه‌سامانی بازار ارز ایران عنوان شده است.

به گفته احمد توکلی، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، ارزش ریال ایران در برابر سایر ارزها «در کمتر از یک سال اخیر، ۵۵ درصد کاهش پیدا کرده است».

مقام‌های اقتصادی ایران از مهرماه گذشته مرکزی به نام «مرکز مبادلات ارزی» راه‌اندازی کردند با این امید که با سوق دادن بخشی از دادوستدهای ارزی شهروندان به این مرکز جدید از بی‌ارزش شدن روزافزون پول ملی ایران در برابر دلار در بازار آزاد جلوگیری کنند.
 صمد کریمی، سخنگوی مرکز مبادلات ارزی، سه‌شنبه ۳ بهمن با بیان این‌ که مرکز مبادلات در خصوص ارزهای پرمتقاضی مشکل دارد گفت: «با توجه به شرایطی که وجود دارد گروه کالایی ۹ را تامین ارز نکرده‌ایم.»

در همین روز محمدرضا دیانی، رئیس انجمن صنایع لوازم خانگی، با اظهار این که «تولیدکنندگان قربانی اختلاف ارزی بانک مرکزی و بانک‌های خصوصی شده‌اند» از دپوی حجم زیادی از مواد اولیه صنعتی در گمرک‌های داخلی و ترخیص نشدن این مواد خبر داد.

 وی اظهار کرد که به خاطر مشکلات ارزی «بازار لوازم خانگی دچار رکود شده و کشش بازار نیز به گونه‌ای نیست که بتوان همه تولیدات داخلی را به صورت نقدی فروخت». 

۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

مرگ ۱۹ نفر در تهران به دلیل سوء تغذيه


روزنامه قانون،چاپ تهران، در شماره روز یکشنبه خود گزارشی درباره مرگ تهرانی ها در ۱۰ ماه نخست سالجاری منتشر کرده و خبر د اده که دليل مرگ ۱۹ نفر در تهران «سوء تغذيه» اعلام شده است.

به نوشته اين روزنامه مرگ‌هايی با علت های عجيب در حال فزونی يافتن است.

روزنامه قانون نوشته «پس از ايست قلبی و انواع سرطان‌ها که شايع‌ترين کشنده‌ها در تهران به شمار می‌روند» و دلايلی چون «شوک، ايدز، تصادفات، مسموميت‌ها، برق گرفتگی و ضربات چاقو» درصد قابل توجهی را در ميان علل مرگ تهرانی‌ها دارد.

گزارش اختصاصی روزنامه «قانون» از علل مرگ تهرانی ها همچنين حکايت از آن دارد که می‌توان «سوء تغذيه» و «سقط جنين» را نيز در ميان علت‌های مرگ ديد.

روزنامه قانون نوشته «شايد مسائل اقتصادی و سخت شدن شرايط زندگی برخی مشکلات را در زندگی‌های روزمره شهروندان ايجاد کرده باشد» اما تا پيش از اين «مرگ به دليل سوء تغذيه آن هم در هزاره سوم» و در ايران «کمی دور از ذهن» به نظر می‌رسيد.

سایه ی شوم دار و بیداد جمهوری جرم آفرین اسلامی بر سر ایران غرق در فقر


بحرانی عمیق و همه جانبه از سوی رژیمی که خود و پایوران و ملایانش، دست

های آلوده ی فراوانی در تاراج و چپاول ثروت های این سرزمین دارند، ایران
غوطه ور در فقر را فرا گرفته است. جنایات و فجایع اقتصادی رژیم همچون
تاراج ثروت های فراوان ملی و اختلاس های نجومی-ثانیه ای خود گواه ضد ملی
بودن این حکومت و با مکر و فریب بودن اعدام های مجرمان دانه ریز و کوچک
اقتصادی است. یعنی این رژیم هرگز و هرگز فکر آن نیست که با این احکام
وحشی و بدوی، امنیت را به جامعه بازگرداند

دیروز، نخست در سایت های حکومتی جمهوری اسلامی، با افتخار خبر اعدام دو
جوان زورگیر که کمتر از دو ماه قبل فیلم زورگیری آنها با دوربین مداربسته ضبط شده بود، انتشار یافت.


 بر اساس گزارش سایت های وابسته به حکومت، هردو جوان، زیر 24 سال سن داشتند و مبلغی که از این سرقت نصیب آنان شده بود، مجموعا 70 هزار تومان بود! یعنی پولی که در این وضع وخیم اقتصادی،حتا خرجی یک روز یک خانواده ی متوسط الحال را هم پاسخگو نیست! حال آنکه باز بر اساس گزارش خود منابع حکومتی، بر مبنای اعتراف خود "متهمان" این پرونده علت ارتکاب جرم این جوان ها (یا بهتر است بگوییم: نوجوان ها!) فقرو نداری بوده و یکی از این جوانان گفته بود که به خاطر بیماری قلبی مادرش، دست به این سرقت زده است...

در بخشی از شرح به اصطلاح دادگاه و اعترافات متهمان این پرونده که گزارش
مبسوط آن را می توانید از اینجا بخوانید، آمده که: هر چهار متهم زیر 25
سال سن دارند و همگی فاقد سابقه ی کیفری بوده اند؛ هر چهار متهم در
دادگاه و حین "قرائت قرآن" گریه می کردند؛ اتهام مطرح شده ی متهم ردیف
اول و دوم این پرونده: "محاربه افساد فی الارض از طریق سرقت مسلحانه با
سلاح سرد و ایجاد ارعاب و وحشت" بود! این در حالی است که به زعم خود
قانون اساسی و حتا قانون مجازات اسلامی و نیز نظر بسیاری از فقها و وکلا،
جرم این چند جوان هرگز مصداق محاربه نبوده است! اما خاصیت و ویژگی احکام
اسلامی و قوه ی سرسپرده ی قضاییه ی جمهوری اسلامی این است که وزن احکام
به افراد است و نوع این احکام با سیاسی کاری مقامات تغییر پیدا میکند و
هیچگونه عدالت و مساواتی در وضع این احکام وجود ندارد؛ کما اینکه چندی پس
از دستگیری این چند جوان، صادق لاریجانی رییس قوه ی قضاییه ی جمهوری
اسلامی (که پیشتر بارها نوکر مآبی خود را به رهبر رژیم خامنه ای نشان
داده بود)، خارج از دادگاه و با اعمال سلیقه و اعلام نظر شخصی اش، حمل
سلاح سرد را نیز مصداق محاربه دانسته بود!...
آنچه در گفته های همه ی این چهار متهم، آشکار بود: فقر و نداری، بیکاری
و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن بود؛ متهم ردیف اول پرونده، که
پدرش را هم از دست داده، از سرپرست خانوار بودن مادرش سخن می گوید و
اینکه به دلیل بیمار بودن و نیاز به عمل جراحی داشتن دیگر نمی تواند
کارهای خدماتی انجام دهد و علت ارتکاب جرم از سوی وی هم بدست آوردن خرج
عمل مادرش بوده است...
در روزهای گذشته از سوی وکلا و حقوق دانان در خصوص ناعادلانه بودن این
حکم و عدم تناسب جرم با مجازات سخن زیاد گفته شده که در این مختصر مجال
پرداختن به آن نیست... اما بحث اصلی بر سر آن است که بحرانی عمیق و همه
جانبه از سوی رژیمی که خود و پایوران و ملایانش، دست های آلوده ی فراوانی
در تاراج و چپاول ثروت های این سرزمین دارند، ایران غوطه ور در فقر را
فرا گرفته است. جنایات و فجایع اقتصادی رژیم همچون تاراج ثروت های فراوان
ملی و اختلاس های نجومی-ثانیه ای خود گواه ضد ملی بودن این حکومت و با
مکر و فریب بودن اعدام های مجرمان دانه ریز و کوچک اقتصادی است. یعنی این
رژیم هرگز و هرگز فکر آن نیست که با این احکام وحشی و بدوی، امنیت را به
جامعه بازگرداند (هرچند که نفس اعدام چیزی جز جنایتی نیست که سبب واکسینه
شدن جامعه به جرم و افتادن قبح از قباحت و عادی شدن بزهکاری های کلان تر
میشود؛ بلکه این خود جرم و ریشه های فرهنگی آن است که باید خشکانده شود)
اینجاست که در تنها یک نمونه از این دزدی های کلان، در جریان اختلاس سه
هزار میلیاردی، به دستور رهبر رژیم ولی فقیه جنایتکار، پیگیری و محاکمه ی
دانه درشت ها "کش داده نشده" و به آن ترتیب اثر داده نمی شود؛ اما برای
جو سازی و پیگیری سیاست آلودن جامعه به خشونت و عادی سازی آن و دنبال
کردن ارعاب، چند جوانک را به جرم یک سرقت ناچیز، به دار می آویزند!...
فقر و بحران های اقتصادی، علت العلل و دلیل اصلی بسیاری از اتفاقات
فرهنگی و اجتماعی است که در این سرزمین روی می دهد و برآیند کلی آن چیزی
نیست جز عادی شدن جرم و جنایت آن هم برای اندکی پول یا لقمه ای نان!...
رژیم جنایتکار آخوندی نیز که سیاست ارعاب از یک سو، و خشونت زایی از دیگر
سو را برای نابودی مردم ایران مخصوصا جوانان و از بین بردن توان سرکشی و
شورش و اعتراض در آنان دنبال میکند، دست به اعدام در ملاء عام جوانان کم
سن و سال می زند. اعدام هایی که با کشاندن آنها از خیابان به "پارک
هنرمندان" و "استادیوم فوتبال" که تنها برای تماشای فوتبال در آن تفکیک
جنسیتی قائل می شود! بی حرمتی و دهن کژی به دیگر زمینه ها یعنی ورزش و
هنر و... نیز از سوی جانیان رژیم صورت می گیرد...
معضلاتی که طبق خود آمار مراکز آماری جمهوری اسلامی (که البته بیشتر
کارشناسان در صحت آنها مشکوک هستند و حتا برای نمونه: خود مسؤلین رژیم
اعلام کرده اند که آمار تورم "محرمانه" است!...) برای نمونه: عادل آذر
رییس مرکز آمار رژیم: بیش از ده میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق هستند...
این در حالی است که به زعم کارشناسان اقتصادی مانند حسین راغز: میزان فقر
مطلق در ایران بر اساس محاسبات بین 25 تا 32 درصد است... و یا گزارش
خبرگزاری مهر در تاریخ 24 مهر 91: وزیر پیشین بهداشت رژیم: بیش از هفت و
نیم درصد از جمعیت ایران به زیر خط فقر مطلق سقوط کرده اند. این آمارها
در یک سال گذشته به دلیل تحریم ها، عدم مسئولیت پذیری رژیم، بحران مدیریت
تحریم ها، سیاست های اقتصادی مخرب مانند حذف یارانه ها و مرحله ی دوم آن
که باز به گفته ی خود نمایندگان مجلس رژیم سبب بالا رفتن قیمت ها تا 450
برابر می شود، همه و همه فقر مطلق را به شایع ترین بحران روز ایران تبدیل
کرده است.
در کنار این آمارهای نگران کننده از وضعیت اقتصادی مردم ، درصد بیکاری
نیز در سال های اخیر، بسیار بالا رفته است؛ براساس گزارش مرکز آمار رژیم:
میزان بیکاری جوانان و نیروی کاری که هفتاد درصد جمعیت ایران را تشکیل می
دهند (جمعیت زیر 35 سال) به 21 و 8 دهم درصد رسیده است؛ و براساس
خبرگزاری تابناک وابسته به پاسدار محسن رضایی: 22 و 5 دهم درصد خانوارهای
ایرانی بدون حتا یک فرد شاغل هستند. این در حالی است که سازمان های جهانی
و بین المللی کار (از جمله: نشریه ی تحقیقات اقتصادی خاورمیانه – میس)
آمار بیکاری در ایران را دو برابر آنچه مسوولان دولتی رژیم اعلام میکنند –
یعنی تا سقف 40 درصد- می دانند!...
این آمارها نیز در سال جاری به خاطر تورم و رکود شدید، کمبود نقدینگی،
افزایش تحریم ها، مدیریت ناصحیح بحران رژیم در مقابله با تحریم ها و...
افزایش چشمگیری داشته است.
اینها تنها بخشی از آمارهای وحشتناک از ایران غرق در فقر و تباهی در بند
دژخیمان و جلادان جمهوری جهل و جنون اسلامی است، مشتی آخوند بی سواد بی
مقدار که به ناگاه از فقر برخاستند و بر سرزمینی تکیه زدند که دارای ثروت
بسیار است، به طوری که حتا اگر میادین و معادن نفتی و گازی در شمال و
جنوب را نادیده بگیریم، تنها در نظر گرفتن یک نیروگاه پارس جنوبی برای هر
سرزمینی، میتواند نشانه ای از قدرت اقتصادی جهانی آن کشور باشد و حتا
تنها و تنها با وجود همان میدان گازی پارس، در ایران نباید هیچ فرد فقیر
یا گرسنه ای باشد. در بند شدن سرزمین ایران به دست اشغالگران بیگانه ی
امروزش، حکم همان شعر حافظ را دارد: یارب مباد آنکه گدا معتبر شود...
ملاهای جمهوری اسلامی هم گدایانی بودند که به ثروتی باور نکردنی رسیدند
که برای نگهداری و افزودن بر آن حاضرند هر جنایتی را انجام دهند...
اما آخوندهایی مانند خامنه ای جانی علیه بشریت که تنها براساس این گزارش
(در اینجا) ثروتی بالغ بر 36 میلیارد دلار دارد که همه از غارت ثروت های
این سرزمین و کشتار جوانان آزادی خواه این مرز و بوم بدست آمده است.
خامنه ای و سردمداران غارتگر این رژیم تا توانسته اند از دارایی های مردم
ایران میلیاردها دلار و پوند و یورو سرقت کرده اند، آن وقت نهایت بی شرمی
و وحشی گری است که جوانان بیکار و بی پول این سرزمین را که می توان از
نیروی جوانی آنها برای ساختن ایران بهره برد، به خاطر 75 هزار تومان
اعدام میکنند!...
در آستانه ی سیرک مضحک راهپیمایی دهه ی زجر و نیز انتصابات فرمایشی
ریاست جمهوری رژیم، روند سرکوب و اعدام جوانان تحت برچسب های مختلفی نظیر
محاربه، تجاوز، مواد مخدر و... هیچ دلیل و مبنایی ندارد جز پاکسازی
جوانان برای اعتراض و شور و خروش و نابود کردن امید به دگرگونی و رهایی
از شر اشغالگران سرزمین در بند ایران...
در این میان اوج رذالت و وقاحت و حماقت، یعنی داشتن این پندار که جمهوری
اسلامی ذره ای به امنیت و منافع ملی ایران و ایرانی ها می اندیشد و این
جور جنایت ها را برای دستیازی به آن اهداف انجام می دهد. جمهوری اسلامی،
مادر تمام پلیدی ها و علت اصلی تمام بزهکاری ها در سرزمینمان ایران
است...

لاریجانی:‌ ایران و ترکیه در قبال سوریه موضع یکسان بگیرند



علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی ایران می گوید ایران و ترکیه با توجه به نقش موثری که می توانند در حل مسائل منطقه به عهده گیرند، باید موضعی یکسان در قبال مسائل سوریه اتخاذ کنند.

لاریجانی روز دوشنبه طی دیدار و گفت و گو با همتای ترک خود در حاشیه هشتمین مجمع اتحادیه بین المجالس اسلامی در پایتخت سودان گفت تهران و آنکارا باید برای بهبود شرایط سوریه تلاش کنند و به قتل عام مردم در آن کشور بحران زده پایان دهند.

رییس مجلس شورای اسلامی ایران همچنین از کوشش های جمیل چیچک، همتای ترک خود، و رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، برای آزادی ۴۶ ایرانی که بیش از ۵ ماه پیش در سوریه توسط شبه نظامیان مخالف اسد ربوده شده بودند، قدردانی کرد.

رییس مجلس ترکیه طی این گفت و گو، بر اهمیت بهبود مناسبات با ایران تأکید کرد و گفت که در آينده نزدیک به تهران سفر خواهد کرد. وی در ادامه اشاره کرد که ایران «کشور مهمی است» و افزود که کشورش و ایران هر دو نگران تحولات منطقه هستند. آقای چیچک ابراز امیدواری کرد که اختلافات منطقه ای با مسالمت و از راه مذاکره حل شود.

۱۳۹۱ دی ۱۷, یکشنبه

گل: ترکیه نمی‌پذیرد همسایه‌اش سلاح هسته‌ای داشته باشد

عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه، در گفت‌وگو با مجله آمریکایی «فارن افرز» به تشریح موضع کشور خود درباره برنامه هسته‌ای ایران پرداخت و اظهار داشت که ترکیه نمی‌تواند بپذیرد کشوری در همسایگی‌اش صاحب سلاح هسته‌ای باشد.
به گزارش نشریه «ترکیش ویکلی» به نقل از فارن افرز، آقای گل در پاسخ به پرسشی درباره میزان نگرانی ترکیه نسبت به برنامه هسته‌ای کشور ایران گفت: «ترکیه این را نخواهد پذیرفت که یک کشور همسایه به سلاحی دست پیدا کند که ترکیه خود آن سلاح را نداشته باشد. این مسئله در هر صورت برای ما قابل درک نیست.»
استانبول فروردین‌ماه امسال میزبان مذاکرات هسته‌ای ایران و شش قدرت جهانی بود که پس از وقفه‌ای ۱۵ ماهه از سر گرفته می‌شد. اما در حالی که انتظار می‌رفت دور بعدی این مذاکرات نیز در استانبول برگزار شود، اختلافات ایران و ترکیه بر سر بحران سوریه باعث شد مقامات ایران به گزینه‌های‌ مسکو و بغداد برای میزبانی مذاکرات رضایت دهند.
با این حال عبدالله گل در مصاحبه خود موضع ترکیه درباره مسئله هسته‌ای ایران را «واقع‌گرایانه‌تر» از دیگر کشورهای منطقه و غرب می‌خواند و بر ارائه راه‌ حلی صلح‌آمیز برای آن تاکید می‌کند.
رئیس جمهوری ترکیه اظهار داشت: «مسئله‌ای که اینجا وجود دارد تضمین امنیت اسرائیل است و هر زمان که این تضمین داده شد، گام بعدی باید ریشه‌کن کردن تمام چنین سلاح‌هایی از منطقه باشد. این مسئله تنها از طریق صلح امکان‌پذیر است.»
او همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا اعتقاد دارد راه متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران، خلع سلاح اسرائیل است، گفت: «به نظر من همین‌ طور است، چرا که این شیوه به حل ریشه‌ای مسائل در خاورمیانه کمک می‌کند که کل جهان را تحت تاثیر قرار داده است.»
آقای گل در بخشی از این مصاحبه نیز به پرسش‌هایی درباره بحران سوریه و ارائه راه‌ حلی برای آن پاسخ داد.
ترکیه که پیش از قیام مردم سوریه علیه حکومت بشار اسد متحد این حکومت محسوب می‌شد، اکنون به یکی از اصلی‌ترین منتقدان بشار اسد در عرصه بین‌الملل تبدیل شده است.
روابط بحرانی آنکارا و دمشق با سرنگونی یک هواپیمای نظامی ترکیه در آب‌های سوریه در تیرماه سال جاری تیره‌تر شد و اکنون نیز از درگیری‌های مرزی پراکنده میان دو کشور خبر می‌رسد.
عبدالله گل می‌گوید که هیچ تضاد منافعی میان دو کشور وجود ندارد، بلکه آن‌چه موجب بحران در روابط سیاسی آنکارا و دمشق می‌شود «نقض شدید حقوق بشر» در سوریه توسط حکومت آن است که این مسئله نیز با کل جامعه بین‌الملل ارتباط می‌یابد.
او در ادامه ضمن تاکید بر حمایت ترکیه از مردم سوریه، پیشنهاد می‌دهد که به ایران و روسیه در فرایند انتقال حکومت در سوریه نقشی داده شود.
آقای گل گفت: من از آغاز [بحران در سوریه] این بحث را مطرح کرده‌ام که هر دو کشور روسیه و ایران باید دعوت شوند که در فرایند انتقال در سوریه نقش داشته باشند. این مسئله از خون‌ریزی بیشتر جلویگری می‌کند.»
ایران و روسیه متحدان اصلی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، محسوب می‌شوند که با تغییر حکومت در این کشور به شدت مخالفت می‌کنند.

سازمان مخوف مافیایی تحت عنوان جمهوری اسلامی


از اسلام راستین در حکومت به ظاهر "اسلامی" ایران هیچ اثری باقی نمانده 

و امروز در ایران، آن که قدرت را به دست دارد، نه یک مسلمان پاک و درست
کار، بلکه یک عنصر مافیایی است که می داند این رژیم بالاخره فرو خواهد
ریخت و بنابراین، شتابزده، هر چه می تواند می دزدد، غارت می کند و به
یغما می برد و برای آن که بتواند، دروغ هم می گوید، فتنه می کند، ستم روا
می دارد، گلو می برد، زبان از حلق درمی آورد، دهان می بندد، شکنجه می کند
و حتی می کشد.
آن ها می گویند: اسلام از هر چیز عزیزتر است و برای پاسداری از اسلام می
توان به هر جنایتی دست زد و از هیچ نامسلمانی هراس نداشت.
ولی در واقع، اسلام آنان جیبشان است، مالشان است، ثروت و نفوذ شان است و
این که در قدرت باقی بمانند تا بتوانند به دزدی و زورگیری و غارت و ستم
ادامه دهند.
اسلام برای آنان یک وسیله است و بس!
نگاهی به رویدادهای کنونی حکومت اسلامی ایران بیاندازید، نه تنها متوجه
می شوید که از اسلام راستین، دین حضرت محمد رسول الله، هیچ اثری نمانده،
بلکه فرمانروایان کنونی ایران همانند یک نهاد مافیایی هستند که از یک سو
هوای یکدیگر را می پایند تا بهتر و راحت تر بتوانند دزدی کنند  و هم
زمان، با یکدیگر در حال رقابت و ستیز هستند که چرا این یک، بیشتر می دزد
و کمتر برای غارت من باقی می گذارد.
نگاه به رویدادهای یک روز ایران، برای بیننده ای که کنار گود نشسته، این
تصور را ایجاد می کند که اینان جز دزد سر گردنه، کس دیگری نیستند.
آخوند نقویان، وزیر نفت رستم قاسمی رامتهم می سازد که فساد در نهاد تحت
تسلط او به اوج رسیده و برای اثبات آن از یک رشوه یک میلیارد و 200
میلیون تومانی پرده بر می دارد. نقویان می گوید که وقتی کپی چک را برای
مصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشور می برد و نشان می دهد،
پورمحمدی می گوید: «این که چیزی نیست، در ایران دزدی های کلان تری رخ می
دهد».
پورمحمدی راست می گوید: یک مورد اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از
اعتبارات بانکی وجود دارد. پس، یک میلیارد و 200 میلیون تومان به گرد پای
آن مبلغ هم نمی رسد.
فردی به نام محمود احمدی نژاد، که اکنون نزدیک به هشت سال است درایران
ریاست می کند، حالا که آفتاب قدرتش به لب بام رسیده و در حال افول است،
زبان به افشاگری می گشاید و می گوید: 60 درصد از ثروت و پول ایران را یک
گروه 300 – 400 نفری در دست خود قبضه کرده اند که بر اکثر رسانه های
همگانی نیز تسلط دارند.
روزگاری از "هزار فامیل" سخن می گفتند. حالا احمدی نژاد از "پیشرفت"
حکومت اسلامی ایران در دزدی و غارت مژده می دهد و می گوید "نه هزار
فامیل، بلکه 300 تا 400 نفر".
پس، این که از افراطی ترین رژیم های کاپیتالیستی دنیا هم بدتر است!
تازه اسمش را می گذارند "حکومت اسلامی ایران"؟
یادشان رفت که که با شعار حمایت از مستضعفین قدرت را در ایران به دست
گرفتند و وعده دادند که درآمد نفت و دیگر ثروت های سرزمین غنی ایران را
بر سر سفره مردم بیآورند؟
حالا خود احمدی نژاد، یعنی همان کسی که سپاه پاسداران توصیه او را رد کرد
وعلی خامنه ای حکم انتصاب او به ریاست جمهوری را رقم زد، می آید و خود
بدون شرم و حجب و حیا می گوید: «بله، بخش اعظم ثروت ایران، از معادن و
املاک و صنایع و اموال در دست سپاه پاسداران قبضه شده که باید بخشی از آن
را به ملت ایران باز گرداند».آیا این یک نظام مافیایی نیست؟
از مافیا نیز بدتر است.
هیچ گروه مافیایی، در هیچ نقطه جهان، این همه ثروت و مکنت در اختیار
ندارد، که سپاه پاسداران!
سپاه پاسداران هم مرتباً اعلام می کند که رسالت اصلی آن حفظ نظام است.
راست می گوید!
حفظ نظام، به خاطر آن که همچنان بتوانند بدزدند و غارت کنند و به بانک
های خارجی بفرستند و ویلا بخرند و اتومبیل لوکس سوار شوند و پادشاهی
بکنند.
مرغی را که تخم طلایی می گذارد که نمی کشند بلکه بیشترین محافظت را ازآن می کنند که زنده بماند و همچنان تخم طلا بگذارد.

احمدی نژاد، در این لحظه های آخر و پیش از خداحافظی، فاش می سازد که سپاه

پاسداران، نه فقط بر عمده ترین بخش بودجه نظامی ایران مسلط است، نه تنها
بنادر خصوصی برای قاچاق دارد، نه فقط پروژه های چند میلیاردی را در
انحصار خود گرفته، نه تنها بر فرودگاه بین المللی ایران مسلط است تا هرچه
را که بخواهد وارد یا صادر بکند، بلکه بانک خصوصی نیز دارد، تا بهتر
بتواند دزدیده ها را پنهان کند و دلارهای نفتی و غیر نفتی را به بانک های
خارجی منتقل سازد.
از خود احمدی نژاد باید پرسید (و غلامحسین محسنی اژه ای نیز این پرسش را
مطرح کرده) که خود احمدی نژاد کجا بوده که این همه کارهای خلاف انجام شده
است؟
و باز احمدی نژاد زبان به افشاگری می گشاید و می گوید: یک گروه کوچک در
میان قشر حاکمه ایران، هر چه توانسته از بانک وام گرفته و بر ثروت خود
افزوده و حاضر به بازگرداندن بدهکاری ها نیست.
آیا این یک نوع دزدی در روز روشن نیست؟
محسنی اژه ای فاش می سازد که بدهی های معوقه این گروه به بانک ها بر 9
هزار میلیارد تومان بالغ می شود وهیچیک از بدهکاران خیال بازپرداخت آن را
ندارد.
این بدتر از مافیا نیست؟ این قانون جنگل نیست؟
هر که قدرت دارد می دزد و چپاول می کند و می خورد  و تازه حاضر نیست به
کسی حساب پس بدهد.
این است حکومت اسلامی ایران در وضع امروزی آن و با شعار "حمایت از
مستضعفین" و "پول نفت بر سر سفرۀ مردم"!
از یک سو خودشان اعتراف می کنند که افرادی در داخل رژیم میلیاردها تومان
دزدیده اند، و در همان حال با افتخار اعلام می کنند که دو تن را به ادعای
"زورگیری" به اعدام محکوم کرده اند!
"زورگیر" واژه جدید حکومت اسلامی ایران در وصف کسی که مردم را تلکه می
کند و آن ها را تیغ می زند
یک "زورگیر" را اعدام می کنند، ولی آن دزد چند صد میلیارد تومانی در کمال
امن و امنیت به سر می برد و حتی نام او علنی نمی شود!
چرا علنی شود؟ مگر به کسی بدهکار است؟.
افتخار می کنند که آمدنشان باعث اعتلای نام اسلام، دین مبین حضرت رسول
اکرم شده است!
چه دروغی از این بالاتر؟ اسلام را جعل و تحریف کردند
اسلام را مسخ کردند و باعث شرم مسلمانان و مردم ایران شدند.
خودشان می گویند که اکنون در سراسر جهان سه هزار نفر ایرانی به جرم خرید
و فروش مواد مخدر در زندان هستند.
انقلاب اسلامی را نتوانستند صادر کنند، پس قاچاقچی مواد مخدر صادر می
کنند.
خودشان می گویند که یک محموله دو تنی مواد مخدر را به مقصد اروپا در خاک
ایران شناسایی کرده اند.
گروهی از مردم میهن عزیز ایران را برای آن که بتوانند زنده بمانند و شکم
فرزندان خود را سیر کنند، به قاچاقچی مواد مخدر، تن فروش، زورگیر و تقلب
کار مبدل ساخته اند (گر چه اکثریت بزرگ ایرانیان شرافت ملی خود را
همچنان حفظ کرده و می کنند. ایرانی به فرهنگ ملی و ارزش های اجدادی خود
خیانت نخواهد کرد).
ادعا می کنند که پروردگار بخشی از اختیارات خود در کره زمین را به علی
خامنه ای تفویض کرده است! آیا این کفر گویی و خیانت به اسلام نیست؟
ولی خوب احساس می شود که خودشان نسبت به آینده نگرانند.
آن ها نگرانند که این غارت و چپاول، این دزدی و اختلاس، این دروغگویی و
مردم فریبی دوام نیآورد و طوفان خشم مردم آنان را درو کند.
از این روز آخوند احمد خاتمی و آخوند علم الهدی و آخوندهای دیگر مرتباً
هشدار می دهند که فتنه دیگری در کار است و رژیم باید مواظب باشد.
راست می گویند: چگونه ممکن است که در سوریه آشوب ادامه دارد، در مصر رژیم
تغییر کرده، در تونس اوضاع دگرگون شده، در لیبی معمر قذافی را با آن وضع
فجیع کشتند و در یمن دیکتاتوری را برکنار کردند ولی در ایران آن حکومت
دزد، زورگو، زیاده طلب، فتنه گر، ستم کار و مافیائی همچنان قدرت را به
دست دارد و هنوز آب از آب تکان نخورده است.